کتاب گلبرگ فقه

کتاب گلبرگ فقه

کتاب گلبرگ فقه نوشته‌ی محمود محمدی ارمندی، مجموعه‌‌ای از بیست درسنامه‌ی فقهی با پرداخت علمی - انگیزشی، ویژه‌ی آموزش به جوانان و عموم است.

در طول سالیان متمادی، افراد زیادی در حوزه‌ی فقه فعالیت داشته‌اند. اما در این بین فعالیت و کار احکامی برای جوانان با زبان آن‌ها کمتر صورت گرفته که خود همین مطلب یکی از دلایل عدم پایبندی برخی از آنان به مسائل شرعی است. این اثر که گلبرگی از دنیای بزرگ فقه محسوب می‌شود، متن قابل تدریس مبلغ، معلم و مربی را با سبکی جدید در قالب درسنامه‌نویسی ارائه نموده است.

برای ماندگاری پیام کتاب حین تدریس بهتر است که برخی از مطالب توسط مخاطب یادداشت برداری گردد و شروع هر درسی بر روی تخته نوشته و در صورت امکان با صوت زیبا قرائت شود. همچنین مناسب است شکل‌ها و نمودارها بر روی تخته نوشته شوند تا ارتباط مربی با یکی از ابزار کمک آموزشی، بیشتر گردد.

با توجه به زمان، مکان و نوع مخاطب، بهتر است بعضی از مواد به کار رفته در دروس حذف یا پس و پیش شوند، زیرا مخاطبان از لحاظ هوشی و مذهبی یا غیر مذهبی بودن، ‌متفاوت‌اند. همچنین از لحاظ وسعت و ضیق زمانی یا مکانی برگزاری کلاس، حالت‌های مختلفی متصور می‌شود؛ مانند لزوم اجرا و عدم اجرای تنوع‌های هر درس. همچنین لازم است مربی برای پاسخگویی به سؤالات مخاطب، پیرامون آن موضوع، مطالعات جانبی داشته باشد و اولویت‌دهی به درس‌ها فراموش نشود.

در بخشی از کتاب گلبرگ فقه می‌خوانیم:

چقدر زیباست که برای توبه دست به دامن اهل بیت (ع) بزنیم. مثل جوانی که در این روایت آمده، علی بن حمزه می‌گوید: «دوست جوانی داشتم که شغل نویسندگی در دستگاه بنی امیه را داشت، روزی آن دوست به من گفت: از امام صادق (ع) برای من وقت بگیر تا به خدمتش برسم، ‌ من از امام اجازه گرفتم تا به نزد او شرفیاب شود، امام اجازه دادند و در وقت مقرر من با دوستم خدمتش رفتیم. دوستم پس از سلام عرض کرد: «فدایت شوم، من در وزارت دارائی بنی امیه مسئولیتی داشتم و از این راه ثروت بسیاری اندوخته‌ام و بعضی خلاف‌ها هم انجام داده‌ام».

امام فرمود: «اگر بنی امیه افرادی مثل شما را نداشتند تا برایشان مالیات جمع کند و در جماعات و جنگ‌ها همراهیشان نماید، حق ما را غصب نمی‌کردند». جوان گفت: «آیا راه نجاتی برای من هست؟» امام فرمود: «اگر بگویم عمل می‌کنی؟» گفت: «آری». حضرت فرمود: «آنچه از مال مردم نزد تو هست و صاحبانش را می‌شناسی به آن‌ها برگردان و آنچه که صاحبانش را نمی‌شناسی از طرف آن‌ها صدقه بده، من در مقابل این کار بهشت را برای تو ضمانت می‌کنم!» جوان سر به زیر انداخت و مدّتی طولانی فکر کرد و سپس گفت: «فدایت شوم دستورات را اجرا می‌کنم».

علی بن حمزه می‌گوید: من با آن جوان برخاستیم و به کوفه رفتیم او همه چیز خود، حتی لباس‌هایش را به صاحبانش برگرداند و یا صدقه داد؛ من با دوستانم مقداری پول برای او جمع کردیم و لباس برایش خریداری نمودیم، و خرجی هم برای او می‌فرستادیم. چند ماهی از این جریان گذشت و او مریض شد، ‌ ما مرتب به عیادتش می‌رفتیم، روزی نزد وی رفتم، او را در حال جان دادن یافتم. چشم خود را باز کرد و گفت: «ای علی آنچه امام به من وعده داد به آن وفا کرد»، این را گفت و از دنیا رفت. ما او را غسل داده و کفن کرده و به خاک سپردیم. مدتی بعد خدمت امام (ع) رسیدیم، همین که امام ما را دید فرمود: «ای علی ما به وعده خود در مورد دوست تو وفا کردیم، من عرض کردم: همین‌طور است فدایت شوم، او هم هنگام مردن این مطلب «ضمانت بهشت» را به من گفت».

فهرست مطالب
مقدمه
درس اول: اهمیت انتخاب احکام
درس دوم: علت تفاوت نظر مراجع
درس سوم: تقلید
درس چهارم: وضو
درس پنجم: تیمم
درس ششم: غسل
درس هفتم: غسل، وضو، تیمم جبیره‌ای
درس هشتم: پاک کننده‌های ظاهری و باطنی
درس نهم: اشیاء نجس
درس دهم: اهمیت و ارزش نماز
درس یازدهم: واجبات نماز
درس دوازدهم: مبطلات نماز
درس سیزدهم: شکیات
درس چهاردهم: آموزش قرائت نماز
درس پانزدهم: روزه
درس شانزدهم: تجارت بی‌ضرر
درس هفدهم: سهم محبوب
درس هجدهم: احکام مسافر
درس نوزدهم: احکام خودسازی (نذر، عهد، قسم)
درس بیستم: بررسی موضوعی هشت مسأله (رها کردن زبان، غیبت، فحش (ناسزا)، دروغ، نگاه حرام، موسیقی حرام، رابطه با جنس مخالف، بد حجابی)
منابع و مآخذ

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه