کتاب هنر اسرارآمیز

کتاب هنر اسرارآمیز


کتاب هنر اسرارآمیز نوشته‌ی میرچا الیاده، معرفتى به خواننده مى‌دهد که نه تنها مى‌تواند با منشأ آیین‌هاى دین اسلام به منزله‌ی دینى تمام‌ عیار که دربردارنده تمامى مناسک و اسرار تاریخ معنوى انسان است، آشنا شود، بلکه هم‌چون کیمیاگر، با تشرف به هزارتوى تغییر و تحول، خود را نیز متعالى سازد و در نهایت دریابد چگونه مى‌تواند با به کمال رساندن گوهر مادى خود به حیات جاودانى دست یابد.

هنر اسرارآمیز (The forge and the crucible)، کتابى است که نه تنها به بسیارى از سؤال‌هاى پژوهشگران متفکر مربوط به منشأ باورهاى هستى‌بخش انسان ابتدایى، و نیز انسان مدرن پاسخ مى‌دهد، بلکه روشن مى‌سازد کدام باور آدمى به عالم هستى و به او انگیزه حیات و بقا داده و مى‌دهد. باور به این که آسمان گنبدى است نگهدارنده، و رعد و صاعقه‌اش شمشیر خدایان به منظور حفاظت انسان از خرابکارى‌هاى شیاطین؛ یا باور مدرن که بر اساس آن کهکشان بى‌انتهاى ما با همه درخشندگى و زیبایى هیچ پایه مستحکمى ندارد و همه حیات بشرى رو به زوال است و اینکه کدام یک از این دو جهان‌بینى اطمینان‌بخش و امید آفرین است؟

در این کتاب، میرچا الیاده (Mircea Eliade) با باریک‌بینى و موشکافى به درون رفتارهاى اجتماعى و مناسکى انسان ابتدایى نقب زده و اسرار آیین‌هاى بازمانده‌ی امروزى را کشف کرده است. او به عصرى از تاریخ فرهنگى انسان توجه کرده که بیش‌ترین اثر را هم بر آفرینش اساطیر و مناسک داشته و هم در توسعه صنعتى و بستر تفکرات غریبه عصر حاضر تأثیرى شگرف داشته است: عصر آهن، که منشأ عجیب‌ترین و شگفت‌انگیزترین فعالیت‌ها و تفکرات در سراسر کره خاکى بوده است.

شاید خود الیاده از آن‌جا که در میانه‌ی قرنى زندگى کرده که شتابى عجیب در اسطوره‌زدایى و محو همه‌ی اطمینان‌ها و زیبایى باورهاى گذشتگان داشته، دست به چنین پژوهش عمیقى زده است؛ انسانى که سوار بر مرکب علم جدید کمر به نابودى باورى بسته که در گذشته‌اى نه چندان دور به واسطه‌ی مقدس دیدن عالم هستى او را نه تنها به زمین و همه‌ی کره خاکى بلکه به همه‌ی آسمان، کیهان و کائنات وصل مى‌کرد و از خلال آن جاودانه مى‌شد. او در خلال این سؤال‌ها و پاسخ‌ها مى‌بیند که چطور انسان مدرن با درک اشتباه از فتح زمان و فضا تار و پود خود را از هم مى‌گسلد و همه‌ی آنچه را که انسان باستانى از مکاشفات مقدس در طبیعت و ماده براى او به میراث گذشته با نام علم نابود مى‌کند.

انسان باستانى تا پیش از انقلاب صنعتى هزاران سال با معناى جهان و قدسیت آن زندگى کرده، طبیعت را شناخته و راز و رمز عالم هستى را در پیروى از الگوهاى کائنات کشف کرده و با معرفت آن زندگى سالم، طبیعتى پابرجا، پروردگارى مهربان، نیروبخش و بخشنده داشته و آن را براى انسان امروزى به ارث گذاشته است. اگرچه انسان امروزى با تکیه بر ابزارى تکه پاره خود را فاتح جهان و زمان مى‌داند، در واقع هیچ چیزى بر دانش، معرفت و حتى علوم کاربردى که باستانیان با آن زندگى و کار مى‌کردند نه تنها اضافه نکرده، بلکه با بى‌رحمى تمام اساس تولید آن خلاقیت‌ها و معرفت‌شناسى‌ها را هم از بین برده است: انسان مدرن با تکیه بیش از حد بر علم سرچشمه‌هاى آفرینش را براى خود خشکانده است.

هنر اسرارآمیز کتابى آکنده از معرفت درباره‌ی سرچشمه‌هاى تفکر و فرهنگ است. از این جهت که خواننده را به روند اسرارآمیز شکل‌گیرى عقاید دینى مى‌کشاند و او را به سرچشمه شناخت مى‌برد. صرف‌نظر از کلیت‌پژوهى کتاب، الیاده نگاهى انتقادى به انسان مدرن قرن بیستم دارد؛ قرنى که پر از جنگ و لشکرکشى بوده به خصوص از سوى کسانى که خود را فاتح فضا و جهان مى‌دانند و کشفیات کیمیاگر باستانى را له کرده و ابزارى از آن براى خود ساخته‌اند که نابودى طبیعت و امید را تسریع کرده است. الیاده با رسوخ به دنیاى ذهنى و روانى کیمیاگر دریافته که وجه دیگر زندگى، رو کردن به جهان معنایى است که جز با مقدس دانستن عالم هستى و زندگى آفتابى نمى‌شود.

در بخشی از کتاب هنر اسرارآمیز می‌خوانیم:

تسلسل انگاره‌ها بسیار با معناست: آذرخش، «سنگ آذرخشى» (رهاورد اسطوره‌اى عصر سنگ) و شمشیر سحرآمیز که تا فواصل دور اصابت مى‌کند (گاهى مثل بومرنگ به دستان صاحبش برمى‌گردد، مثل چکش ثور). با این اوصاف احتمال دارد که در عصر فلز هم ردپاهاى اصلى از اسطوره انسان ابزارساز (کارورز)، الهى کردن فضاى جادویى ابزار ساخته دست، اعتبار فوق‌العاده صنعتگر و کارگر و بیش از همه آهنگر یافت شود. به هر حال این مهم است که بر خلاف اساطیر پیش کشاورزى و پیش گدازگرى، که آن‌جا، بر اساس حق انحصارى طبیعى، خداوند مالک رعد و برق و همه انواع تجلیات جوى است، در اسطوره‌هاى مردمان داراى تاریخ (مصر، شرق نزدیک و اقوام هند و اروپایى) خداى توفان «هوریکان» این شمشیرها آذرخش و رعد و برق را از آهنگر الهى دریافت مى‌کند.

نمى‌توان از تماشاى فتح اسطوره‌اى انسان ابزارساز اجتناب کرد، فتحى که تفوق او را در دوره‌هاى صنعتى بعدى، شوم و نحس مى‌کند. آنچه به وضوح از همه این اسطوره‌هاى مرتبط با آهنگرانى که با خدایان در استحکام بخشیدن به تعالى‌شان همکارى مى‌کنند، به دست مى‌آید، همانا اهمیت فوق‌العاده منطبق شده با ساخت یک وسیله است. چنین آفرینشى، به‌طور طبیعى، در طولانى مدت به صورت یک ویژگى الهى و جادویى باقى مىماند، اما فقط «آفرینش» یا «تأسیس» است که مى‌تواند کار یک وجود متعالى باشد. جنبه نهایى این اسطوره مرتبط با سازنده ابزار باید مورد توجه قرار گیرد: کارگر تلاش مى‌کند از نمونه الهى تقلید کند.

آهنگر خدایان شمشیرهایى مشابه آذرخش مى‌سازد (شمشیرها به‌طور طبیعى در مالکیت خدایان سماوى اساطیر پیش گدازگرى بوده است). آهنگران انسانى در تغییر مسیر خود، از کار الگوهاى فوق بشرى‌شان تقلید مى‌کنند. به این ترتیب، در سطح اسطوره نیز که تقلید از نمونه‌هاى الهى با درون‌مایه‌اى جدید پیگیرى شده، باید بر این موارد تأکید کرد: اهمیت کار تولید، استعدادهاى جهان‌آفرینى کارگر؛ و در نهایت، به حد خدایى رساندن ابزارسازى. او کسى است که چیزها را «مى‌آفریند».

فهرست مطالب
مقدمه مترجم
دیباچه
فصل اول: سنگ‌هاى آسمانى و گدازگرى
فصل دوم: اساطیر عصر آهن
فصل سوم: جهان جنسیت یافته
فصل چهارم: زمین مادر، صخره زاینده
فصل پنجم: آیین‌ها و اسرار گدازگرى
فصل ششم: انسان‌هاى قربانى‌شده به پاى کوره
فصل هفتم: نمادها و مناسک گدازگرى بابلی
فصل هشتم: اربابان آتش
فصل نهم: آهنگران الهى و قهرمانان متمدن
فصل دهم: آهنگران، جنگجویان، استادان تشرف
فصل یازدهم: کیمیاگرى چینى
فصل دوازدهم: کیمیاگرى هندى
فصل سیزدهم: کیمیاگرى و تشرف
فصل چهاردهم: هنر اسرارآمیز
فصل پانزدهم: کیمیاگرى و کرانمندى
پس‌گفتار: گدازگرى و کیمیاگرى به مثابه پدیده‌اى «دینى»
تعلیقات: کیمیاگرى و مشکلات مربوط به «منشأ» آن
پیوست‌ها
نمایه

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه