کتاب یک نور در هزار فرهنگ

کتاب یک نور در هزار فرهنگ


کتاب یک نور در هزار فرهنگ حاصل تلاش چندساله منصور صالحی پور و ثریا کاظمی برای جستجوی بهترین داستان‌ها و اشعار و جملات بزرگان برگرفته از پرفروش‌ترین و به نام‌ترین کتاب‌های ایران و جهان، متناسب با موضوع و در جهت پرورش روح انسان و حرکت در جهت رسیدن به انسان کامل است.

انسان از آن رو ارزشمند است که می‌تواند به خالق خود برسد، زندگانی بشر زمانی متعالی و شکوهمند خواهد بود که وی را از پستی‌ها و اخلاق پست انسانی به صفات عالیه و درجات بالای کمال برساند. درست است که کمال نهایی و غایی انسان در این دنیای فانی حاصل نمی‌شود، اما انسان می‌تواند با تفکر عمیق‌تر و یادگیری بیشتر از آموزه‌ها و تجربه‌های دیگران و اصلاح اخلاق و گفتار و رفتار خود در هر لحظه از زندگی قدمی به سوی اصل وجود خویش بردارد.

آنچه که در سالیان عمر در روابط اجتماعی انسان‌ها مشاهده شده از بغض و کینه‌ها گرفته تا خود برتربینی و نژادپرستی و انواع خصیصه‌های رذیله و آزار دهنده بشر، باعث شده تا منصور صالحی پور و ثریا کاظمی دست به نگارش کتاب یک نور در هزار فرهنگ (one light in a thousand cultures) بزنند. این کتاب شامل بخش‌هایی با عناوین مرتبط با خصلت‌های انسانی است.

هر بخش از این کتاب با آیه‌ای شریفه از کلام الله آغاز شده و ارزش تعالی روح بشر را در ارتباط با آن خصلت از دیدگاه قرآن نشان می‌دهد و در واقع یادآور اصل وجودی انسان برای اوست. در ادامه اشعار و سخنان بزرگان، اندیشمندان، شاعران و حکیمان بزرگ ایران و دیگر نقاط جهان ذکر شده است.

در واقع هدف از بیان این اشعار و گفته‌ها این بوده است که خواننده متوجه ارزش و ضد ارزش بودن یک موضوع در جوامع مختلف باشد. داستان‌ها و تمثیلاتی که در هر قسمت بیان شده است نشان از تجربیات و تاثیرپذیری شما از هر خصلت و عقیده دارد.

در بخشی از کتاب یک نور در هزار فرهنگ می‌خوانیم:

روزی دزدی بی‌چیز به خانه‌ی یکی از مردان مقدس وارد شد. صاحب‌خانه متوجه آمدن دزد شد، اما وقتی فهمید او و خانواده‌اش چندین روز است که گرسنه هستند و آن مرد به‌ راستی فقیر است، به او گفت: «در آن کشو یک حلقه‌ی گرانبها وجود دارد که از آن همسر من است. آن را بردار و پیش از آنکه او سر برسد، برو. امیدوارم که رحمت خدا شامل حال تو شود!»

دزد نمی‌توانست آنچه را با گوش خود می‌شنید، باور کند. او پس از آنکه چشمانش را مالید و مطمئن شد که بیدار است به سوی کشو رفت، حلقه را برداشت و بی‌آنکه وقت را تلف کند، ناپدید شد.

به زودی خانم صاحب‌خانه سر رسید و متوجه گم شدن حلقه‌ی بسیار محبوب خود شد. آن‌گاه در حالی‌ که به شدت می‌گریست، فریادکنان به همسرش گفت: «حلقه‌ی الماس نشان پنج هزار دلاری من دزدیده شده است.» مرد پارسا با تعجب گفت: «اما من نمی‌دانستم که آن حلقه این قدر می‌ارزد!» سپس در حالی‌ که فریاد می‌کشید، با سرعت در پی آن مرد دوید. دزد نیز به گمان آن که صاحب‌خانه از بخشش خود پشیمان شده است، سریع‌تر دوید تا در چنگ او گرفتار نشود.

سرانجام مرد مقدس نفس‌ نفس‌زنان به دزد رسید، پیراهن او را گرفت و گفت: «برادر، من باید می‌آمدم تا به تو بگویم حلقه‌ای که برداشتی بیش از پنج هزار دلار ارزش دارد، مبادا آن را ارزان بفروشی!» چشمان مرد بی‌چیز با شنیدن این سخنان مالامال از اشک شد. او ناگهان خود را رویاروی تجربه‌ی جدیدی یافت، عشقی که پیش از آن هرگز نظیرش را ندیده بود. به این ترتیب رفتار مرد مقدس در قلب او تأثیر گذاشت و در دم، زندگی‌اش متحول شد. آن مرد احساس می‌کرد که به انسان دیگری تبدیل شده است.

فهرست مطالب
پیشگفتار
بخش یک: امید و ناامیدی
بخش دو: آخرت
بخش سه: امنیت و آرامش
بخش چهار: بخشندگی و سخاوت
بخش پنج: پدر و مادر
بخش شش: پیروزی و موفقیت
بخش هفت: تکبر یا فروتنی
بخش هشت: توکل کردن به خدا
بخش نه: حرص و طمع
بخش ده: حقیقت
بخش یازده: خدا
بخش دوازده: خشم و عصبانیت
بخش سیزده: خلاقیت
بخش چهارده: خود سازی وخودشناسی
بخش پانزده: خوشبختی
بخش شانزده: دعا کردن
بخش هفده: دنیا
بخش هجده: دوستی
بخش نوزده: دین و نژاد
بخش بیست: راستی و درستی
بخش بیست و یک: رنج‌ها و خوشی‌های زندگی
بخش بیست و دو: زیبایی
بخش بیست و سه: سکوت و گناهان زبان
بخش بیست و چهار: شادی
بخش بیست و پنج: شجاعت
بخش بیست و شش: شکم پرستی
بخش بیست و هفت: شهادت
بخش بیست و هشت: صبر و شکیبایی
بخش بیست و نه: طالب و طلب
بخش سی: ظلم و ظالم
بخش سی و یک: عشق حقیقی
بخش سی و دو: علم و دانش
بخش سی و سه: عمر و گذشت زمان
بخش سی و چهار: فانی و باقی
بخش سی و پنج: فقر و ثروت
بخش سی و شش: قرض دادن
بخش سی و هفت: کار کردن و کاهلی
بخش سی و هشت: گناه
بخش سی و نه: موسیقی
بخش چهل: مهربانی
بخش چهل و یک: نیاز به خدا
بخش چهل و دو: نیکی و بدی
منابع

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه