ابوسعید ابوالخیر؛ پیشگام عرفان عملی در ادبیات فارسی

ابوسعید ابوالخیر؛ پیشگام عرفان عملی در ادبیات فارسی

ابوسعید ابوالخیر از جمله مشایخ متصوف مکتب خراسان به شمار می‌رود که به دلیل شخصیت معنوی در عرصه‌های عرفان عملی و حضور گسترده در حوزه‌های تربیتی و اجتماعی نقش بسیاری در همگرایی جامعه داشت، نام وی با عرفان و شعر آمیختگی عمیقی دارد و همین موضوع سبب شد تا در میان عارفان مقامی بسیار ممتاز و استثنایی کسب کند.

عرفان، گوهرگران‌بها و کیمیای بی بدیلی است‌ که در ضمیر انسان‌هـای‌ پاک نهاد بروز می‌کـند و وجودشان را به مدد لطف الهی صیقل می‌بخشد. همزمان با تحولات منطقه ای و سیاسی در سده چهارم شاهد تولد، بالندگی و رشد یکی از عرفای نامدار این دوره بودیم که حضور این فرد در خراسان چون وزنه تعادلی در کشاکش‌های اعتقادی بود. ابوسعیدابوالخیر نـمونه‌ای بـارز و بـزرگوار از اندیشه‌ عرفانی است. او بـا تمام بزرگان و دانشمندان زمان‌ خـود فـقیه، متکلم، فیلسوف و طبیب الفت داشت و به سخن آنها گوش‌ می‌داد و از آنـها هـم نکته هایی یاد می‌گرفت و در زمان‌ مناسب‌ آنـان را نـیز ارشاد و راهـنمایی مـی‌کرد. ابوسعید ابوالخیر یکی از بزرگ ترین آموزگاران نیک سرشت، آزاد اندیش و  انسان دوست است. آنچه در طول چهار سدهِ نخستین تصوف و عرفان ایرانی که دوره زرین این پدیده روحانی و فرهنگی به شمار می رود، یعنی دوران عشق و ملامت، همگی در گفتار و رفتار ابوسعید خلاصه شده است. ابوسعید در یکم محرم ۳۵۷ قمری در مَه‌نه خراسان چشم به جهان گشود. او قرائت قرآن را نزد یکی از مشاهیر بزرگ خراسان به نام ابومحمد انازی و ادبیات عرب را از محضر ابوسعید اندازی آموخت. او تا آخر عمر در طریق علم کوشش کرد و بسیاری از علمای بنام روزگار از شاگردان او به شمار می روند و از وی اجازه روایت حدیث دارند. مَشرب عرفانی ابوسعید بر پایه مهربانی، عطوفت و چشم پوشیدن از دنیا و علایق زمینی بنا نهاده شده است و صوفیان پس از او از جمله عطار نیشابوری، بسیار تحت تاثیر وی بوده‌اند تا آنجا که در آثار خود از او فراوان یاد کرده‌ و مرام وی را پاسداری و تبلیغ کرده‌اند. ابـوسعید یکی از بـزرگ‌ترین و خوش مشرب‌ترین عارفان ایران به شمار می رود. کارهـای شـگفت و سخنان شورانگیز او مایه ‌اعجاب‌ و شگفتی بیشتر مخالفان تصوف و منکران درویشی شد و بسیاری در اثر سخنان سوزناک به راه‌ وی درآمدند.

 

 

کرامت و عرفان شیخ ابوسعید ابوالخیر

از هیچ فردی به اندازه ابوسعید کرامت و ریاضت نقل نشده و هـیچ شـیخی همچون او آگاه بر ضمایر و اشراف بر قلوب مردم نبوده است. وی‌ در انواع علوم، کمال محض داشت و در خصوصش نقل شده که در در آغاز عمرش ۳۰‌ هزار بیت عربی خوانده بود و در علم تفسیر، حدیث، فقه و طریقت‌شناسی بهره فراوانی داشت. ابوسعید در دیدن عیب‌های نفس و مخالفت کردن بـا هـواها و هوس‌ها به درجه نهایت رسیده بود و در فقر و بی‌نیازی به دنیا و تحمل سختی‌ها، شأنی بزرگ داشت. ابوالخیر از این جهت معروف بوده که مردم‌ می‌گفتند: هرجا که سخن ابـوسعید رود، همه دل‌ها در همان لحظه وقت خوش شود. در روزگار او تصوف رشد یافت و مردمی که از ریاکاری عالمان‌ دین‌ و ستمکاری حـاکمان و فرمانروایان زمان به تنگ آمده بودند، محضر او را پناهگاه خود یافتند و از هـر طرف به دیدنش شتافتند و این همه مایه رواج درویشی و صوفیگری در خراسان شد.

 

 

استادان شیخ ابوسعید

نخستین پیری که ابوسعید به خدمت او رسید، ابوالقاسم کرکانی است‌ و از خود او نقل کرده‌اند: آن وقت که قرآن می‌آموختیم پدرم مرا به‌ نماز آدینه برد. در راه شیخ ابوالقاسم کرکانی که از مشایخ بزرگ بود، پیش آمد، پدرم را گـفت‌ که‌ ما از دنیا نمی‌توانستیم رفت زیرا که ولایت را خالی می‌دیدیم و توانستیم‌ رفت‌ زیرا که ولایت را خالی می‌دیدیم و درویشان ضایع می‌ماندند؛ اکنون این فرزند را دیدم ایمن گشتم‌ که‌ عالم‌ را از این کودک نصیب خواهد بود... آنگاه بمن گفت: ای پسر، خواهی‌ که‌ سخن خداگویی؟ گـفتم خـواهم. گفت: در خلوت این شعر می‌گوی:

من بی تو دمی قرار نتوانم‌ کرد احسان ترا شمار نتوانم کرد

گر بر تن من زبان شود هر مویی یک‌ شکر تو از هزار نتوانم‌کرد

همه روز این بیت‌ها می‌گفتم تـا بـه برکت این‌ بیت‌ در کودکی راه حق بر من گشاده شد.

از جـمله‌ افرادی‌ که در مـرو ،ابوسعید به محضر درس‌ آنها حاضر شد امام  ابـوبکر احـمد بن عبدالله معروف‌ به‌ قفال مروزی فقیه و دانشمند نامدار شافعی بود و گویا پیش این مرد که دانشمند خشک‌ و سخت گـیری‌ بـود، چندان‌ دوام نیاورد و از مرو به سرخس‌ رفت. ابوسعید روزها درس می‌خواند و شب‌ها به ریاضت و نفس‌کشی‌ می‌پرداخت و کارهای شگفتی برای‌ شکستن‌ نفس خـود انـجام مـی‌داد. پس از چندی ابوسعید پیش ابوعبدالرحمن سلمی صاحب طبقات الصـوفیه رفـت و از دسـت او خرقه پوشید و پیش ابوالفضل سرخسی آمد. پیر او را گـفت: اکنـون حال تمام‌ شد؛ یا میهنه‌ باید شد تا خلق را بخدای باز خوانی‌ اما چون ابـوسعید احـوال درونی خود را نیک می‌ دانـست بـه حُسن نـظر پیر خـود بـسنده نکرد و حدود هفت سال‌ دیگر در ریاضـت، قـناعت و نفس‌کشی کوشید تا بدانجا که خود را از شواغل حسی و حیله انگیزی نفس و دستان کاری‌هـای ‌آن  رها ساخت و آنگاه بزادگاه خویش مـیهنه باز آمد.

 

تأثیر شـیخ ابـوسعید بر روزگار خویش‌

ابوسعید مـردی روشـن بین، وسیع نظر و سراپا ذوق و حال بود. او مـی‌دانست که قـهر، غلبه و شکنجه، راه‌ صـحیح تـربیت و تهذیب اخلاق نیست، به زور، هیبت و قدرت می‌توان بشر را مقهور ساخت اما نمی‌توان انسان کامل سـاخت. بـه نظر او هر فردی این کار را انجام دهد و تهذیب و تربیت نفس خود را فرو گذارد، به منزله‌ این است‌ که به کاری زائد پرداخته است. در اثر همین رفتار و مردم‌ دوستی و توده نوازی، اندک اندک کار وی‌ در زادگاهش‌ بالا گرفت و از همه شهر و حوالی آن به خدمت او می‌رسیدند، دیری نپایید که فـقیهان، مـتکلمان و ظاهرپرستان نیز از این کار آگاه شدند و چون بازار خود را در برابر سخنان‌ ابوسعید کساد و بی‌رواج دیدند به بهانه هایی چون عدول از حق و بی‌توجهی به احکام شریعت، او را لامذهب و بـی‌پروا نـامیدند. 

هـمه فکر، ذکر و هوش او در پی‌ مردم‌ و بهبود حال و قال آنها بود زیرا همه را برابر و یکسان می‌دانست و مـقام و جـاه ظـاهری او ‌را فریب نمی‌داد و شب و روز در فکر این بود که اصولی را که درست‌ و سودمند و سزاوار مردم یافته بود، تلقین و تکرار کند و نور حق و روشنایی راستی و پاکی را در دل‌های غافلان‌ ساده‌دل روشن کند. آورده‌اند که روزی در نیشابور جـمعی از بـزرگان چون محمد جوینی، استاد اسماعیل صابونی و استاد ابوالقاسم قشیری در خدمت شیخ بودند و مـی‌گفتند تـا ورد هـر یکی در شب چیست؟ چون نوبت به شیخ رسید، گفتند: ای شیخ، ورد تو چیست؟ شیخ ما گفت: هر شب مـی‌گوییم که یارب درویشـان را فردا چیزی ده تا بخورند. ایشان به یکدیگر نگریستند و گفتند: ای‌ شیخ، این چه ورد باشد؟ شـیخ گـفت که پیامـبر(ص) گفته است، خداوند در اندیشه یاری بنده است تا وقتی که بنده در اندیشه کمک و یاری کردن برادر مسلمان خود بـاشد. آنها ‌ اقـرار دادند که ورد شیخ تمام تر است. در اثر همین آموزش‌های سودمند و سخنان شورانگیز مردم خراسان در روزگار وی به کلی دگرگون شدند.

 

آثار و سخنان او

بر طبق قرائن، شواهد و آثار تاریخی موجود نشان می دهد که ابـوسعید خـود چیزی ننوشته است. او می گوید: ‌دفـتر صوفی سـواد و حرف نیست جز دل اسپید همچون برف نیست

اطلاع زیاد وی از تفسیر، حدیث، فقه و آثـار صـوفیان‌ بزرگ‌ به حدی بود که مایه اعـجاب مـعاصران خود مـی‌شد. احـادیث و روایت‌هایی که متروک و فراموش مانده بود، ابـوسعید از آنـها در راه عرفان به نیکی سود می‌جست و بر اثر نیکو بیانی، خوش‌سخنی و نیرومندی شـگرف در سـخنوری و وعظ گویی همه را مجذوب‌ خود می کرد و در همه خطابه‌های او اشعار شـاعران اسـتاد نوازشگر گوش و دل شنودگان و یارانش می‌شد. هـمچنین ابوسعید در میان‌ اشعار زیبا و دلفریب که از استادان گذشته گلچین می کرد و گاهی هم ابیاتی‌ از خـود مـی‌خواند و گویا وی نخستین صوفی باشد که اندیشه‌های خود را بـه شعر درآورده و می گویند که اگر چـنین بـاشد در این راه‌ پیشگام‌ سنایی‌ و عـطار بـوده است. بسیاری از اشعاری را هم که به ابوسعید نسبت می‌دهند، باید گفت‌ از او نیست و نوادگان و ارادت کیشانش بـه او بـسته‌اند تا نشان دهند که شیخ در شاعری‌ هم‌ گـوی‌ سـبقت ربوده اسـت. در این باره  محمدمنور شاعر سده هفتم می گوید: جماعتی برآنند که بیت‌ها که به زبان شـیخ رفـته اسـت، او گـفته اسـت و نه چنانست‌ که‌ او را چـندان استغراق بودی به حضرت حق که پروای بیت گفتن نداشتی، بجز یک بیت‌ که‌ برپشت‌ نامه حمزه نوشت که شیخ گفته است:

جانا بزمین‌ خاوران‌ خاری نیست کش با من و روزگار من کاری نیست

با لطف و نوازش‌ جمال‌ تو مرا در دادن صد هزار جان عاری نیست

حاصل آنکه خود ابوسعید به نـثر و به‌ نظم چیزی ننوشته و نسروده است‌ اما چند کتاب درباره سخنان، احوال، کرامات و مقامات وی در دست‌ است‌ و نیز دو سه نامه مهم و سودمند که با ابن‌سینا فیلسوف‌ نامدار زمان خـود مکاتبه کرده و مطالبی پرسیده‌ و جواب‌هایی‌ دریافته‌ است، به یادگار مانده است. یکی از این کتاب‌ها اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی‌سعید نام دارد که محمد بن منور میهنی‌ نواده‌ شـیخ گـردآورده‌ است. نـخستین‌بار این کتاب را ژوکوفـسکی در ۱۸۹۹ میلادی در پطرز بورگ‌ یا لنین گراد کنونی از روی نسخه کتابخانه پطرز بورگ و کتابخانه کپنهاک چاپ کرد. دومین چـاپ را در ۱۳۱۳ خورشیدی استاد احمد بهمنیار از روی همان چاپ ژوکوفسکی‌ با حـذف نـسخه بـدل‌ها و تصحیح پاره‌ای موارد و یکنواخت کردن رسم الخط انجام داد.

۲ رساله‌ از دیگر آثار برجای مانده ابوسعید است که به نام «حالات و سخنان شیخ ابـوسعید» در تهران چاپ شده است. در ۱۳۳۴ خورشیدی مجموعه‌ای از «سخنان منظوم ابوسعید ابوالخیر» به کوشش و تصحیح نفیسی‌ به بازار آمد که در آنجا همه رباعی‌ها و بیت‌های منسوب به شیخ گرد آمـده‌ است. به سختی باور می‌توان کرد که رباعیات او از ۱۵ عـدد بـگذرد.

چـشمی دارم هـمه پر از دیدن دوست بادیده مرا خوش است / چون دوست در اوست از دیده و دوست فرق کردن نتوان

چنانکه دیده می شود در عـقاید شاعرانه‌ ابوسعید مطالب مبهم و تاریک موجود است و تعیین خط مرز میان عشق زمینی و آسمانی، میان‌ مـستی‌ زمـینی و عشق الهی بسی دشوار است اما این دشواری به استثنای شماری از استادان‌ مانند حـافظ‌ که بـه طریقه نخست تمایل دارد و سنایی، عطار و مولوی بلخی که به دومی‌ متمایل هستند، درباره بیشتر غزلسرایان و شاعران متأخرتر هم صدق مـی‌کند.

 

نفوذ ابوسعید در آثار و افکار صوفیان دیگر

یکی از صوفیان بزرگ که در افکار صوفی‌ منشان‌ پس از خود تأثیر گذاشته و مایه پختگی و تکامل اندیشه‌های آنان شده، ابـوسعید اسـت. نام او در اطراف جهان پراکنده شده بود به طوری که بغدادی‌ صاحب‌ کتاب «الفرق بین الفرق» که معاصر ابوسعید بود از وی نام می‌برد و از اینکه‌ ابوسعید بعضی روزها صـدها رکعـت نـماز می‌خواند و برخی اوقات یک هفتـه کامـل نـماز مـی‌گزارد، اظهار شگفتی‌ کرده و می‌گوید: این کفر و ضلالت آشکار است. بررسی زبان در رباعیات ابوسعید ابوالخیر نشان می دهد که مهارت و قدرت تسلط شاعر بر موسیقی واژگان و شناخت قابلیت‌های زبان و نحو کلام و ایجازهای هنری، برجسته‌ترین حرکت خلاقانه ابوسعید برای برکشیدن شعر خود بوده است. یکی از بزرگترین پیروان او عطار نیشابوری است که تقریباً در همه آثار خویش خواه به نظم و خواه بـه نـثر از ابـوسعید نام‌ می‌برد و در این ارتباط مـی‌گوید: سـخن بشنو ز سلطان طریقت‌ سپهسالار دین‌ شاه حقیقت/ سلیمان سخن در منطق الطیر که این کس بوسعید است‌ ابن‌ بوالخیر!

روی‌ هم‌ رفته‌ عطار، در «مصیبت‌نامه۹ حکایت و در «الهی نامه» پنج حکایت و در «منطق الطیر» سه حـکایت و در «اسـرارنامه» یک حکایت از ابوسعید به نظم آورده و در همه این موارد تعظیم و بزرگداشتی شگرف نسبت به او اظـهار کرده اسـت.

دریـای کمال و عظمت روح ابوسعید بـسیار فراتر از آن اسـت کـه در گـفتاری اندک بتوان به تمام ابعاد آن پرداخـت، بـه ویژه آنکه‌ بنا بر اسناد معتبر، شیخ برای بیان اعتقادات خود و آمـوزه هـایی که به آن دست یافته است، هـیچگاه دست به قلم نـبرده و مطلبی ننوشته است و هر آنـچه از او و دربـاره‌ وی بیان شده‌ مطالبی است که در تذکره ها و احوال و آثار عارفان به آن پرداخـته شـده اند و بیش از همه اینها کـتاب اسـرار التوحید فی مـقامات شـیخ ابوسعید است. بخش مهمی از زیبایی رباعیات ابوسعید در ایجازی است که در سخن او وجود دارد. در رباعی های او، مطالب گسترده و عمیقی در قالب کوتاه‌ترین جمله‌های کنشی و پویا بیان شده‌اند که با وجود آنکه بر تحرک و ریتم شعر افزوده‌اند، بار سنگین و عمیقی از معانی متضاد و متقابل را روبه‌روی هم نشانده اند؛ تقابل میان «عشق و عقل»، «آمد و شد»، «ریخت و گریخت»، «گرفت و ریخت». کوتاهی جمله‌ها بر سرعت انتقال مفاهیم افزوده‌اند. شاعر به این طریق سرعت زایل شدن عقل را در هنگام مواجه با عشق به زیبایی بیان کرده است. در رباعی زیر می خوانیم:‌

آن یار که عهد دوستداری بشکست

می‌گفت دگر باره بخوابم بینی

 می‌رفت و منش گرفته دامن در دست

پنداشت که بعد از او مرا خوابی هست

نقل است کـه ‌شـیخ‌ ابوسعید وصیت کرده بود که پس از او نـیز هـیچ فردی مـطلبی دربـاره‌ او نـنویسد و از آنجا که نسل اول شـاگردان و دوستداران مکتب شیخ به احترام وصیت او هیچ گاه‌ دست به قلم نبرده اند و مطلبی نـنوشته انـد. مقام و منزلت این عارف بزرگ در عرفان با گذشت هزار سال از دوران وی هنوز به گونه شایسته‌ای شناخته نشده است و ضرورت ایجاب می‌کند که دانشمندان و بزرگان علم و معرفت این شخصیت والای عالم تشیع را از طریق برگزاری‌ همایش ها و کنگره‌های تخصصی به جهانیان معرفی کنند. آرامگاه منسوب به ابوسعید ابوالخیر در روستای مه‌نه تربیت‌حیدریه مربوط به دوره‌ قاجار است که در پنجم تیر ۱۳۸۴ خورشیدی به ‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسید.

 

منابع:

یاقوت الحـموی، ابـوعبدالله، ۱۹۹۰ م، مـُعجَم البُلدان(به عربی)، جلد چهارم، جلد هفتم، بیروت، لبنان، دارالکتب العلمیة.

دری، ضیاءالدین، ۱۳۱۸، الفوائد الدریه، ترجمه سرالقدر و الحکمه العـرشیه (و رسـاله فیض الهی‌ (و) رسالهء‌ عشق)، تألیف ابوعلی الحسین بن عبدالله بن سینا، تهران، چـاپخانه و کـتابخانه مـرکزی.

السبکی، تاج‌ الدین‌ أبو نصر عبد الوهاب بن علی بن عبد الکافی، ۱۳۸۳ق، طبقات الشافعیة الکبـری، المحقق: محمود محمد الطناحی - عبد الفتاح الحلو، بی جا، نشر فیصل عیسی البـابی الحلبی.

صفا، ذبیح‌ الله، ۱۳۵۵، تاریخ ادبیات ایران، تهران، فـردوس، مجید.

عطار نیشابوری، شیخ فریدالدین محمد بن ابراهیم، ۱۹۵۹ = ۱۳۳۸، اسرار نامه، تهران، چاپ‌ شرق.

مهدوی، یحیی، ۱۳۳۳ ش، فهرست نسخه های مصنفات ابن سینا، تهران، دانشگاه تهران.

نفیسی، سعید، ۱۳۶۸ش، تـصحیح‌ و مـقدمه و حـواشی و تعلیقات بر سخنان منظوم‌ ابـوسعید ابـوالخیر،

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه