ویژه سالگرد قیام 15 خرداد 42

قیام قرآنی پانزده خرداد

قیام قرآنی پانزده خرداد

این قیامی که از پانزده خرداد شروع شد و تاکنون باقی است و امید است باقی باشد تا همه­ی اهداف اسلام جامعه­ی عمل بپوشد, قیامی اسلامی است, قیامی ایمانی است, پیرو هیچ قیامی نیست. همه می­دانیم که پانزده خرداد مبدﺀ عطفی بود در تاریخ, نه پیرو نهضت­های دیگر, قیام­های دیگر. این شعار باید محفوظ باشد که این قیام, قیام ملّی نیست, این قیام, قیام قرآنی, این قیام, قیام اسلامی اس

این قیامی که از پانزده خرداد شروع شد و تاکنون باقی است و امید است باقی باشد تا همه­ی اهداف اسلام جامعه­ی عمل بپوشد, قیامی اسلامی است, قیامی ایمانی است, پیرو هیچ قیامی نیست. همه می­دانیم که پانزده خرداد مبدﺀ عطفی بود در تاریخ, نه پیرو نهضت­های دیگر, قیام­های دیگر. این شعار باید محفوظ باشد که این قیام, قیام ملّی نیست, این قیام, قیام قرآنی, این قیام, قیام اسلامی است. ²([1])

² اهمیت انقلاب شکوهمند اسلامی - که دستاورد میلیون­ها انسان ارزشمند و هزاران شهید جاویدان و آسیب دیدگان عزیز, این شهیدان زنده است و مورد امید میلیون­ها مسلمان و مستضعفان جهان است - به قدری است که ارزیابی آن از عهده­ی قلم و بیان والاتر و برتر است. ²([2])

اصرار شدیدی را که همواره حضرت امام1 بر شناخت ابعاد و عظمت انقلاب اسلامی داشتند هنوز به یاد داریم و نیز حساسیت آن بزرگ پرچمدار دین خدا پس از معصومین را در تأکید و تصریح بر انگیزه­ی الهی مردم و دینی بودن این حرکت عظیم را فراموش نکرده­ایم. و چه بسا اصرار حضرت امام برخی را شگفت­زده می­کرد و از خود می­پرسید: مگر ممکن است کسی خورشید رادر روز روشن باور نکند؟ و چه ضرورتی بر این است که بگوییم: ای مردم, ای دنیا, باور کنید که این روشنایی از خورشید است و نه از جای دیگر! مگر ممکن است کسی منکر این معنا شود که این انقلاب از مساجد و حوزه­های علمیه آغاز شد و در مراسم جشن و عزای دینی قوت گرفت و توسط آیات قرآن و احادیث و سیره­ی معصومان هدایت شد و رهبری و زعامت آن را یک مجتهد و فقیه دینی به عهده گرفت و پیشتازان این حرکت بزرگ طلاب و روحانیون تربیت شده در حوزه­ها بودند و این­ها همه خواهان حکومت اسلامی بودند و می­دانستند که وظیفه­ی آنان دفاع از اسلام است و با تحقق حاکمیت اسلام و پیاده شدن احکام قرآن مردم نیز به حق خود می­رسند و عدالت اجتماعی در بالاترین شکل خود تحقق می­یابد؟

حتی دانشگاهیان و روشنفکران نیز تا آموزه­های استعماری دانشگاه را رها ننموده و خود را از چارچوب الحادی فرهنگ استکباری خارج نکرده و با هدایت تعدادی از اساتید وارسته و از خود گذشته­ی حوزه و دانشگاه, به مردم و فرهنگ انقلاب که همان فرهنگ اسلام بود نپیوستند, نتوانستند و نمی­توانستند درپیروزی آن نقشی داشته باشند _ و البته درآن صورت انقلاب نیز نمی­توانست به پیروزی برسد_.

و به هر صورت در آن روزها که مردم با تمام وجود خود, حضور اسلام و تعهد دینی مسلمانان را در پیروزی­های پی در پی انقلاب می­دیدند, گمان نمی­کردند که در عصر انفجار اطلاعات _ همانند آن­چه در سال دهم هجرت و پس از رحلت پیامبر واقع شده و بر خورشید غدیر پرده­ی عصبیت جاهلی کشیده شد _ چنین وحشیانه بر حقیقت بتازند و تا آن­جا به پیش روند که در صحت گزاره­ای به نام حکومت دینی تشکیک روا دارند و مشروعیت را به جمهوریت بسپارند و جمهوریت را رقیب اسلامیت قرار دهند!

مشکل بزرگ این است که برخی هنوز _ و پس از چهل و اندی سال که از خرداد چهل و دو می­گذرد _ نه اسلام را شناخته­اند و نه مردم مؤمن را, نه قرآن را شناخته­اند و نه ولایت الهی و حاکمیت خدا را, و نه از تشیع و ویژگی و توانمندی­های بی­نظیر آن آگاهی دارند. اینان که به ظاهر مسلمان نیز هستند, خدا و اسلام و دین را از نگاه متفلسفان غربی و دین پژوهان بی­دین می­نگرند و شریعت را در چند عمل عبادی و فردی محدود می­کنند و ایمان مردم مسلمان را چونان هوس­های خود تابع فراز و فرود تجارت و ثروت و قدرت می­شمرند و خیال می­کنند مراجع تقلید و مجتهدان متقی همچون متخصصان پرورش یافته در غرب چند اصطلاح علمی آموخته­اند تا وسیله­ای برای امرار معاش دنیا یابند.

در صدر اسلام تا مسلمانان به خود آمدند تا فرهنگی براساس قرآن و اسلام تأسیس نمایند و به جای آداب و عادات و رسوم جاهلی و قومی و طبقاتی, سنت­های الهی را جایگزین کنند و به جای شاه و قیصر و خان و شیخ قبیله که همواره مظهر هوا و هوس و زور و ستم و شهرت بودند, مدیریت و امامت انسان کامل و انبیا و اولیای برگزیده را الگو قرار دهند, در هجوم وحشیانه­ی جاهلیت و به تعبیر حضرت زهرا3 کاسه­های پر از خون دوشیدند و امروز نیز اگر مسلمانان غیرتمند و مؤمن و اگر پیروان به حق روح­الله که همان کوخ نشینان مظلوم و مقهورند و اگر بسیجیان پرشور حزب الله در دانشگاه و بازار و اداره و حوزه دیر بجنبند؛ به جای تکبیر آزادی و استقلال, وحشیان آمریکایی را برپای دار غیرت و شجاعت و شهادت و رشادت, با کف و سوت پایکوبان خواهند دید.

امتیازهای انقلاب

در فرازی که از وصیت­نامه­ نقل شد, حضرت امام1 بر سه نکته تصریح دارند: نکته­ی اول این­که انقلاب اسلامی همانند برخی از نظام­های سیاسی دستاورد عده­ای سیاستمدار قدرت طلب نبوده است که بخواهند _ و یا خواسته باشند _ چند صباحی حکومت کنند و همه­ی مراکز قدرت را تصاحب نموده از شیوه­های دینی و نوین مدیریت و دموکراسی برای تثبیت منیّت و هواپرستی خود بهره­گیری نمایند. و نیز انقلاب اسلامی دستاورد رقابت­های سیاسی و حزبی و جناحی نبوده است که عده­ای به عنوان دفاع از منافع یک جناح و یا طبقه­ای خاص به مبارزات سیاسی دست زده باشند و با میتینگ­ سیاسی و نیرنگ­های تبلیغاتی قدرت را از دست رقیب به درآورده, در پی آن باشند تا سیاست­های خود را به مردم دیکته کنند. بلکه:

انقلاب اسلامی حرکتی صد در صد خودجوش, فطری و منبعث از اعتقاد و باور و فرهنگ یکایک مردم مسلمان بوده که قدم برداشتن برای آن را عبادت و تلاش در راه پیروزی آن را جهاد مقدس و ایثار و از خودگذشتگی در راه آن را بهترین درجه­ی کمال و فضیلت­ انسانی _ یعنی شهادت در راه خدا _ می­شمردند و این کمال بی­انصافی است که چنین حرکت انسانی و اصلاحی با زد و بندهای سیاسی و حزبی و مادی و قدرت طلبی­ها و منیّت­ها مقایسه و مشابه سازی شود.

نکته­ی دوم این­که مبادا عده­ای خیال کنند انقلاب اسلامی متعلق به چهار دیواری کشور ایران است و ما ایرانیان هرگونه که خود صلاح می­دانیم می­توانیم در مورد آن تصمیم بگیریم. و مثلاً می­توانیم در مورد اصول و مبانی و معیارهای آن معامله کنیم و به دلخواه احزاب و اشخاص و جناح­ها و ... آن­ها را به حراج بگذاریم؟

امروز همه­ی مستضعفان دنیا _ که بخشی از آن را مسلمانان تشکیل می­دهند _ چشم امید به ایران دوخته­اند و انقلاب اسلامی را قامت بلند استقامت و حیات خود می­دانند که با نگاه به آن نور امید و شوق را در دل خود زنده نگه می­دارند و با سرفرازی او عزّت می­یابند و هرگونه ضعف و سستی او, پای استقامت آنان را می­لرزاند. و امروز جوانان, و روشنفکران, و دانشگاهیان, حوزویان, و به ویژه مسؤولین و دست اندرکاران, باید خوب بدانند که یک گام سستی و سردی در برابر استکبار جهانی و یا تسامح و سهل­انگاری نسبت به ارزش­های انقلاب, به معنای شکستن میلیون­ها و بلکه میلیاردها دل امیدوار و پرشور در سراسر جهان و مأیوس نمودن میلیون­ها مظلومی است که دل به عزت ایران اسلامی سپرده­اند و با سربلندی او جان می­گیرند.

و نکته­ی سوم این­که برخی از موضوعات به جای این­که در محدوده­ی ارزیابی انسان قرار گیرند و با شاخص­های متعارف تعریف شوند, انسان را در شعاع ارزیابی خود قرار می­دهند و شاخص ارزیابی انسان­ها می­شوند و انقلاب اسلامی امروز به چنین حقیقتی تبدیل شده است. ارزیابی جایگاه انقلاب اسلامی از عهده­ی قلم و بیان امثال ما والاتر و بالاتر است و این خود میدان امتحان بزرگی شده است. بر همین اساس عده­ای وقتی خود را از درک و فهم عاجز می­بینند, در برابر عظمت آن خضوع می­کنند و راه تواضع پیش می­گیرند و همچون حضرت امام1 اقرار می­کنند که: >ارزیابی آن از عهده­ی قلم و بیان والاتر و فراتر است< و از این رو بر توانایی خود می­افزایند و ضعف بینش خود را جبران می­کنند و واقعیت را منکر نمی­شوند. و عده­ای متأسفانه اصرار می­کنند تا حقیقت را فرو کشند و از آن­چه که هست کمتر نشان دهند تا بتوانند آن را در پوشش فهم و درک ناقص خود قرار دهند. اینان به جای این­که واقعیت را همان­گونه که هست بپذیرند, تنها به خود و درک محدود خود باور دارند و هر چیزی را با پیمانه­ی ناقص خود می­سنجند و تلاش می­کنند تا مبانی و مبادی و مفاهیم متعالی انقلاب اسلامی را در تعبیراتی محدود و محدود کننده و در قالب­هایی از پیش تعریف شده قرار دهند و مشابه­سازی کنند و با زندانی نمودن آن در مرزهای جغرافیایی ایران و با مقیاس­های غربی و شرقی تحلیل کنند تا بتوانند به تصور خود آن را دریابند. اینان به جای تعالی بخشیدن عقل و درک خود, عظمت­های انقلاب را فرو می­کشند و با اصطلاحات غالبی و قالبی خود را قانع می­کنند.

انقلابی که در پانزده خرداد چهل و دو آغاز شد, انقلاب ارزش­ها بود. در این انقلاب >خدا< به جای قدرت نشست و >ایثار< به جای خودخواهی و >عدالت< به جای تسامح و >مردم­داری< به جای سیاسی کاری و >مردم< به جای حزب و گروه و قبیله و باند و جناح و >امانت< به جای چپاول و >غیرت< به جای غربزدگی و >شجاعت< به جای ذلت وابستگی, و باید این ارزش­ها را پاس داشت. این انقلاب برای تثبیت >حاکمیت خدا< و >قانون خدا< به جای مصلحت اندیشی­های سیاسی کارانه و >عبودیت انسان< در برابر خدا و >سرافرازی او< در برابر هر آن­چه جز خداوند است, رقم خورد و هنوز همچنان در میانه­ی راه است و با فریاد >هل من ناصر< خود همه­ی غیرت­مندان را به یاری می­طلبد.

پی­نوشت:

[1]. صحیفه­ی امام, ج 6 , ص 360 , 18/12/157.

[2]. همان, ج 21 , ص 401 , آغاز متن وصیت­نامه.

منبع : مجله  نامه جامعه  خرداد 1384، شماره 9 

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه