امیدوارم با خواندن این کتاب به وجوب حج پی ببرید و با شناخت کامل و اراده تعبّدی، نه تقلیدی پی به ادلّة حج برده و ابراهیم وار اهداف بزرگ خود را پی گیرید.

پس از خواندن، آن را به کسی که دوستش دارید هدیه دهید.

سال 1363 با قرض کردن پول برای حج، نام نویسی کردیم در اوج جوانی و عشق پرشور و در عین حال تازه نفس و پر قدرت.

اما بعد از 15 سال انتظار، هر کدام رفتند به حج، ما با حسرت می‌اندیشیدیم آیا کی نوبت ما فرا می‌رسد؟ باید تحمل کرد تبعیضات را، عده ای بدون نوبت می‌روند و حق ما را ضایع می‌کنند، من که راضی نیستم.

بالاخره قرعه عزیمت بنام ما زده شد. مشکلات زیادی وجود داشت. بی کس و تنها بدون اینکه کسی برای نگه داری و کمک به فرزندانم همراهی کند زیرا هرکس خود بهانه ای داشت.

با دلی افسرده، آن‌ها را به خدا و ائمه اطهار (س) سپردم و با چشم گریان با امام زمان (عج) درددل کردم: «شما پدری کنید و این بچه سیدها را در امان دارید. ای‌ام البنین! شما نیز مانند گذشته دادرسی کنید و در حق فرزندانم مادری نمائید و راهگشا باشید.» در شب 19/12/78 آماده رفتن به مسجد امام زمان (عج) در کرج شدیم. تربت امام حسین (ع) را به نیت سلامتی خوردیم و به فرزندانم دادم. دعای سفر را در گوش یکدیگر خواندیم و با زمزمه یدالله فوق ایدیهم آرامش یافتم.

«اِنَّ الذَّی فَرَضَ عَلیکَ القرآن، لَرادُّکَ اِلی مَعاد فَالله خَیرٌ حافِظاً وَ هُوَ اَرحَمَ الراحِمین»