سینمای دهه ۶۰؛ خالق آثار بدیع

سینمای دهه ۶۰؛ خالق آثار بدیع


سارا بقایی
سینمای دهه ۶۰ محصول برهه زمانیِ منحصربه‌فرد و یگانه‌ای بود که به دلیل شرایط جنگی و حال‌و روز مردم و با وجود عدم رشد فناوری‌ها در معنای امروزی‌اش، توانست خالق آثار و سبک‌هایی مورد اقبال و بدیع باشد.

از ۱۰ فیلم پرتماشاگر بعد از انقلاب، سهم سینمای دهه ۶۰، هفت فیلم است. (عقاب‌ها، کانی مانگا، گذرگاه، بگذار زندگی کنم، خواستگاری، تاراج و اجاره‌نشین‌ها) و از سه فیلم بعد، یک فیلم (عروس) در انتهای دهه ۶۰ تولیدشده و در ابتدای دهه ۷۰ روی پرده رفته است و دو فیلم دیگر (افعی و کلاه قرمزی و پسرخاله) محصول اوایل دهه ۸۰ هستند؛ و دهه ۹۰ هیچ نماینده‌ای در فهرست ۱۰تایی پرتماشاگرترین‌های بعد از انقلاب ندارند. اگر سراغ فهرست ۱۰۰ فیلم پرتماشاگر پس از انقلاب هم برویم، بازهم سهم دهه ۶۰ با ۶۰ فیلم بسیار پررنگ‌تر از دهه‌های دیگر است. محاسبه فروش فیلم‌ها با در نظر گرفتن بهای بلیت در دهه ۶۰ و رسیدن به آمار تعداد تماشاگر هم ما را به نتیجه جالبی می‌رساند؛ این‌که تعداد سینماروهایی که دهه ۶۰ به دیدن فیلم‌های ایرانی رفتند، از سینماروهای دهه‌های ۷۰ و ۸۰ بسیار بیش‌تر است. باورش شاید دشوار باشد ولی در فاصله‌های ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۹ بیش از ۱۴۰ میلیون نفر به تماشای فیلم‌های ایرانی شتافته‌اند؛ رقمی دست‌نیافتنی و عجیب.

البته این موضوع دلایل عمده و فراوانی دارد؛ دورانی که کشور درگیر جنگ تحمیلی بود و تلویزیون تنها دو شبکه داشت که آن‌ها فقط برای ساعات محدودی برنامه داشتند و تا سال‌ها در طول هفته فقط روزهای جمعه فیلم سینمایی پخش می‌شد. گوشی‌های هوشمند و دسترسی گسترده و سریع به تولیدات سینمایی، سریال‌ها، فیلم‌ها و تماشای آنلاین مرسوم نبود و سنت سینما رفتن و جادوی تماشای فیلم بر پرده نقره‌ای هنوز از جامعه رخت برنبسته بود و این شکل از تماشای فیلم، یکی از مهم‌ترین تفریحات خانواده‌ها در کنار رفتن به پارک محسوب می‌شد. بر این اساس سینمای دهه ۶۰ مخاطبان بالقوه تضمین شده‌ای را داشت که در ترکیب با آرمانخواهی و ایدئالگرایی سینماگرانش، دهه‌ای جذاب و پرمخاطب را رقم زد.

فیلم‌های برجسته در سینمای دهه ۶۰ در ایران فیلم‌هایی هستند که به‌رغم محدودیت‌هایی که پس از انقلاب با آن مواجهه شده‌اند اما حوزه متنوعی از موضوعات را برای مطرح کردن داشتند و از سوی دیگر امکان برجسته ساختن مفاهیمی را داشتند که پیش‌ازاین نداشته‌اند؛ و به تعبیری شاید پس‌ازآن هم چنین امکانی را در «این حد از گستردگی» ندارند. درنتیجه تولیدات این دهه هم به لحاظ برهه زمانی و هم به لحاظ ملاحظات ساختی‌شان، منحصربه‌فرد و بی تکرار هستند. آنچه در ادامه می‌آید معرفی آثار سینمایی برجسته و ماندگار است.

پیشگام‌های سینمای ایران

دونده (۱۳۶۳) به کارگردانی امیر نادری و بازی مجید نیرومند را می‌توان نمونه برجسته و پیشگامی از سینمای کودک و نوجوان و آنچه بعداً در کارهای دیگران (مجید مجیدی و ...) برجسته شد، دید. لذت بصری و دنبال کردن کودکی در ساحل خلیج‌فارس که در خطی دل‌چسب و چشم و نواز می‌دود و نمی‌خواهد ببازد. «امیرو» قهرمان داستان نادری، کودکی است که بی‌رقیب بودن را دوست دارد و در این تلاش‌ها خودش را معیار می‌گیرد و تلاش دارد تا رکورد خودش را بزند. قهرمانی که نمی‌خواهد دیگران را راضی کند و در تلاش برای اثبات خودش به خودش است؛ شرافت یک رقابت سالم.

باشو، غریبه کوچک (۱۳۶۵) به کارگردانی بهرام بیضایی تصویری متفاوت و داستانی جدید از جنگ به تصویر می‌کشد؛ داستانی که آن‌قدر در این‌گونه جدید است که تا مدتی به دلیل همین غیرجنگی بودن توقیف می‌شود (این فیلم به مدت پنج سال پس از ساخت، توقیف بود و در سال ۱۳۶۹ اکران شد). داستان فیلم ازاین‌قرار است که در جریان جنگ ایران و عراق پسربچه‌ای تنها از جنوب متواری شده و به شمال کشور می‌رسد. پسرک فقط بلد است عربی صحبت کند و زن شمالی که او را پیدا می‌کند احساسات مادری‌اش بیدار می‌شود و می‌خواهد از پسر در مقابل هجوم زمانه و البته زبان نیش‌دار همسایه‌ها دفاع کند. سوسن تسلیمی، پرویز پورحسینی، عدنان عفراویان با بازی روان داستان را باورپذیر می‌کنند. باشو، غریبه کوچک در رأی‌گیری‌های گوناگونی بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران شناخته شده‌است؛ ازجمله در رأی‌گیری سال ۱۳۷۸ مجلّه دنیای تصویر و در رأی‌گیری سال ۱۳۸۱ مجلّه نقد سینما با ۱۷ رأی برابر با گوزن‌ها کارِ مسعود کیمیایی.

خانه دوست کجاست؟ (۱۳۶۵) به کارگردانی عباس کیارستمی یکی دیگر از پیشگامان شاخص سینمای کودک و نوجوان است که به نامی ماندگار در سینمای ایران بدل شده؛ داستان کودکی که دفتر مشق دوستش پیش‌اش جامانده و وجدان بیدارش او را ترغیب به پیدا کردن همکلاسی و رساندن دفتر به او می‌کند. فضای شمال کشور، استفاده از نابازیگران (بابک احمدپور، احمد احمدپور) و مردم محلی و داستان انسان‌دوستانه فیلم کیارستمی به‌شدت مخاطبان را تحت تأثیر قرار داد.

طلسم (۱۳۶۵) به کارگردانی داریوش فرهنگ ازاین‌جهت در تاریخ سینمای ایران و کارنامه دهه شصت حائز اهمیت است که فیلمی به ذات و در غایت ترسناک است؛ موضوعی که پس‌ازاین فیلم، همواره سینمای ایران را در این حوزه با کاستی همراه ساخته و تشکیل ژانر وحشت را با مانع روبرو ساخته است. داستان فیلم از این قرار است که پس از یک مراسم عروسی، عروس و داماد همراه خویشاوندان داماد راهی روستای محل سکونت خود می‌شوند. طوفان سختی سر راهشان است و عروس و داماد راه را گم می‌کنند و به قصری پناه می‌برند؛ قصری که ورود به آن شروع ماجرا و دلهره است. موسیقی بابک بیات و بازی‌های خوب بازیگران: سوسن تسلیمی، جمشید مشایخی، پرویز پورحسینی دست‌به‌دست هم داده‌اند تا شاهد یکی از تنها و معدود فیلم‌های دلهره‌آور سینمای ایران باشیم.

عروس (۱۳۶۹) به کارگردانی بهروز افخمی داستان پسر تحصیل‌کرده اما فقیری به نام حمید است که عاشق دختری به نام مهین می‌شود که خانواده متمولی دارد و این شروعی است بر مشکلات این دو. فیلمی که می‌توان آن را سدشکنی و شروعی دوباره بر نمایش عشق زمینی پس از انقلاب در سینمای ایران دانست. نمایشی که البته مقبول واقع شد و در زمان خود درخشید چنانچه مرتضی آوینی درباره‌اش گفت: «در فیلم افخمی عشق زن و مرد به‌اندازه کافی واقعی است. نه شبیه عشق افسانه‌ای می‌شود آن‌طور که در روانشناسی اعماق مطرح شده و نه‌حالتی اروتیک پیدا می‌کند».

فیلم‌هایی با درون‌مایۀ سینمای ملی

کمال‌الملک (۱۳۶۳) به کارگردانی علی حاتمی (با بازی جمشید مشایخی، عزت‌الله انتظامی، محمدعلی کشاورز، پرویز پورحسینی) طبق سیاق این کارگردان، بار دیگر اثری است که تلاش دارد تا با بهره‌گیری از جلوه‌های بصری جذاب از فرهنگ سنتی و تاریخی ایران، توخالی بودن دربارهای شاهان قاجار از تفکر و اندیشه را تصویر بکشد. یکی از بهترین بازی‌های جمشید مشایخی در نقش نقاش‌باشی که روایت زندگی«کمال‌الملک» نقاش معروف ایرانی در درباره چند پادشاه قاجار و اوایل حکومت رضاخان است.

شیر سنگی (۱۳۶۵) به کارگردانی مسعود جعفری جوزانی جزو همان فیلم‌نامه‌های فاخر دهه ۶۰ است؛ فیلمی که از خلال روایت رقابت دو ایل بزرگ، مسئله نفوذ انگلیسی‌ها و بحث‌های تاریخی را پیش می‌کشد. سردمدار یک ایل عزت‌الله انتظامی است و ایل دیگر علی نصیریان. حمید جبلی نقش پسر علی نصیریان را بازی می‌کند و آتیلا پسیانی هم در فیلم هست که به‌تبع پدرانشان درگیر می‌شوند. تورج زاهدی آواز بسیار زیبایی را در انتهای فیلم خوانده است. یک فیلم تاریخی جنگجویانه شبه وسترن از «شیر سنگی» درآمد که فوق‌العاده جذاب است و یکی از بهترین فیلم‌نامه‌های تاریخ سینمای ایران را دارد.

مادر (۱۳۶۸) به کارگردانی علی حاتمی بی‌شک یکی از آثار ماندگار سینمای ایران است. بازی‌های درخشان هنرپیشه‌های صاحب نامی چون رقیه چهره‌آزاد، محمدعلی کشاورز، اکبر عبدی، امین تارخ، حمید جبلی، اکرم محمدی، فریماه فرجامی، جمشید هاشم‌پور و فیلم‌نامه منحصربه‌فرد که دیالوگ‌های آن را خود حاتمی نوشته است به‌اضافه موسیقی دل‌انگیز ارسلان کامکار این فیلم را در کارنامه دهه ۶۰ و کل تاریخ سینمای ایران بی‌بدیل می‌سازد. مادری که در شرف مرگ است و فرزندان خود را که از همه نظر با هم تفاوت دارند دورهم جمع می‌کند. یک‌جور پاسداشت روحیه ایرانی و احترام به مادر و خانواده همراه با قاب‌بندی‌های زیبا که شبیه مینیاتورهای ایرانی ظریف و خوش آب و رنگ از کار درآمده‌اند.

مدرن‌ترین‌های سینمای ایران

بایسیکل‌ران (۱۳۶۷) به کارگردانی محسن مخملباف یک درام منحصربه‌فرد با فیلم‌نامه‌ای صاحب‌سبک است چراکه صاحب اثر در زمانی به سراغ یک موضوع در سینمای ایران می‌رود که هنوز برای سینمای و جامعه چندان برجسته نیست؛ مهاجرت افغان‌ها به ایران. فیلم داستان مردی افغان است که به پاکستان پناه برده و همسرش بیمار است و باید جراحی شود. مرد پول کافی ندارد و به پیشنهاد یک دوست دوره‌گردش که می‌داند مرد در گذشته قهرمان دوچرخه‌سواری بوده تصمیم می‌گیرد یک هفته با دوچرخه دور میدان رکاب بزند تا رکورد بشکند و هزینه جراحی زنش تأمین شود. بازی محرم زینال‌زاده در سکانس‌هایی که بعد از چند شبانه‌روز بی‌خوابی مجبور می‌شود چوب‌کبریت لای پلک‌هایش بگذارد تا خوابش نبرد، یکی از درخشان‌ترین صحنه‌های درام سینمای ایران است. بایسیکل‌ران برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی و فیلم‌نامه از جشنواره فجر شد.

کلوزآپ (۱۳۶۸) به کارگردانی عباس کیارستمی با بازی حسین سبزیان شاید نوعی شیطنت فرمی کیارستمی بود که سوژه فوق‌العاده جذابی هم داشت. فیلمی درام که شبیه مستند بود اما در حقیقت فقط بُعد رئال پررنگی بر اساس یک داستان واقعی داشت؛ نگاه پیچیده‌ای به روان انسان با فیلم‌نامه و روایتی متفاوت.

هامون (۱۳۶۹) به کارگردانی داریوش مهرجویی یک روایت روشنفکری از زمانه‌ای است که مفاهیم در انتهای یک دهه و در زمانه‌شان درحالی‌که فروپاشی‌اند همچنان که رابطه حمید و مهشید (با بازی خسرو شکیبایی و بیتا فرهی) در حال فروریختن است. هامون فیلمی است که برای اولین‌بار هدفش مخاطب روشنفکر طبقه متوسط است و قهرمانش هم از همین طبقه می‌آید. حمید هامون درگیر پیچیدگی‌های فلسفی است که باعث سردرگمی‌اش شده است و از طرف دیگر زنش مهشید که هامون عاشقانه او را دوست دارد متعلق به طبقه بورژواست که می‌خواهد از هامون جدا شود. مهرجویی تمام علاقه‌اش به فلسفه را در این فیلم پیاده می‌کند. کارگردانی سکانس‌های کابوس و رؤیا کمی شلخته است، اما دقیقاً به دلیل کارکردی که در نشان دادن آشفتگی ذهن هامون دارند کارشان را درست انجام می‌دهند. این فیلمی است که خسرو شکیبایی با آن تبدیل به ستاره توانای سینمای ایران شد. بازی درخشانش در نقش هامون کمال بازیگری وی بود.

زبانِ دغدغه‌مند دوران خویش

اجاره‌نشین‌ها (۱۳۶۵) به کارگردانی داریوش مهرجویی فیلمی به‌روز و دغدغه‌مند برای زمانه خویش است. یکی از معضلات زندگی تهران به‌عنوان پایتخت در شروع مدرنیته، اختلاط قومیتی و ترکیب آدم‌هایی از فرهنگ‌های مختلف بود که با درجات متفاوت آشنایی با زندگی شهری، حالا و به جبر شرایط در کنار هم قرارگرفته بودند؛ موضوعی که به عنوان یک مسئله و دغدغۀ نوپدید دستمایۀ فیلم اجاره‌نشین‌ها شد و البته تا به امروز هم همچنان ادامه دارد؛ اما بیش از ۳۰ سال پیش به تصویر کشیدن این دغدغه روز جامعه، آن‌هم با زبان طنز و بهره‌گیری از جلوه‌های ویژه و بازی درخشان بازیگران مستعد و صاحب‌نام زمانه‌اش عزت‌الله انتظامی، اکبر عبدی، حسین سرشار، حمیده خیرآبادی، ایرج راد، رضا رویگری از اجاره‌نشین‌ها فیلمی ساخته است که به نامی جاودانه در سینمای ایران بدل گشته است. اجاره‌نشین‌ها نگاهی شوخ‌طبعانه به طبقه متوسط ایرانی دارد. طبقه‌ای که هم ظالم است و هم مظلوم و خودش با ندانم‌کاری سقف خانه‌اش را خراب می‌کند. بااین‌حال به شیوه مهرجویی با شوخ‌وشنگی از تلخی ماجرا می‌کاهد و ته قصه هم امیدوارانه بسته می‌شود. اجاره‌نشین‌ها یکی از بهترین کارگردانی‌های داریوش مهرجویی است.

سرب (۱۳۶۷) به کارگردانی مسعود کیمیایی که در خارج از ایران به نام The Lead شناخته می‌شود، داستان یک زوج جوان یهودی ایرانی را در اواخر دههٔ ۲۰ خورشیدی روایت می‌کند که خواهان عزیمت به سرزمین موعود (اسراییل) هستند، اما پس از مواجهه با مخالفت سازمان یهودی هاگانا و کشته شدن عمویشان به دست آن‌ها مجبور به فرار شده و درگیر ماجراهای پس‌ازآن می‌شوند. این فیلم در هفتمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر کاندیدای چند جایزه بوده و سیمرغ بلورین بهترین فیلم‌برداری و بهترین چهره‌پردازی را از آن خود ساخته است. بازی‌های خوب فریماه فرجامی، امین تارخ، هادی اسلامی و جمشید مشایخی و فیلم‌نامه محکم، این فیلم را به یکی از بهترین روایت‌ها در حوزه مطرح ساختن موضوعاتی چون یهودیان و عقایدشان و روزنامه‌نگاری آزاد و... بدل ساخته است. نکته حائز اهمیت و دغدغه‌مند در باب این فیلم این است که کیمیایی در این فیلم یهودیت را از صهیونیست جدا کرده است؛ طرز فکری که بعدها یک تئوری جهانی شد و این قدرت یک فیلمساز و یک اثر سینمایی را نشان می‌دهد.

اقتباس‌ها

مرگ یزدگرد (۱۳۶۰) به کارگردانی بهرام بیضایی در حقیقت اقتباسی از نمایشنامه‌ای است که بیضایی سال ۱۳۵۸ نسخه‌ای از آن را روی صحنه تئاتر برده است. این فیلم که با سرمایه شبکه یک صداوسیما ساخته‌شده است، داستان مرگ یزدگرد سوم است که بعد از فرار و رها کردن تاج‌وتخت در آسیابی پناه می‌گیرد و روایت او را از چند کاراکتر متفاوت می‌شنویم. سوسن تسلیمی، مهدی هاشمی و علیرضا خمسه بازی‌های درخشانی در فیلم دارند. دیالوگ‌های درخشان بیضایی، میزانسن‌های پیچیده فیلم و شخصیت‌پردازی و درام برجسته، آن را تبدیل به فیلمی به‌یادماندنی کرده است.

ناخدا خورشید (۱۳۶۵) به کارگردانی ناصر تقوایی یک اقتباس درخشان و بومی است از داستان «داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی. فیلم‌نامه‌ای که به‌واسطه اصولی بودنش سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای داریوش ارجمند و لوح زرین بهترین بازیگر نقش دوم مرد را برای سعید پورصمیمی در پنجمین جشنواره فیلم فجر به ارمغان آورد. خواجه ماجد، ناخدا خورشید را لو می‌دهد و بار قاچاق لنج ناخدا به آتش کشیده می‌شود. دلالی به نام فرحان که می‌خواهد چند فراری سیاسی را از مرز آبی عبور دهد وارد بندر می‌شود. او با ناخدا خورشید تماس می‌گیرد و بقیه ماجرا...

دهۀ بی‌تکرار

همان‌طور که نمی‌توان تولد آثار و خلق تولیدات هنری را در خلأ در نظر گرفت و قطعاً باید تأثیر و تأثر آنان را برمبنای شرایط زمانه‌شان سنجید، اثرگذاری هنرهای مختلف بر یکدیگر را نمی‌توان انکار کرد و این نکته مهمی است که شاید بعضاً از دید برخی دورمانده باشد. بر این اساس وقتی سینمای شما آثار برجسته تولید می‌کند، قطعا تئاتر هم بالنده و روشنگر است و حتماً موسیقی هم احوال معقولی و خوشی دارد و هم‌طراز با این آثار است؛ یعنی وقتی سینمای دوره‌ای برجسته می‌شود تاثیرات شرایط اجتماعی خود را برجسته می‌سازد؛ بر اساس همین منظر است که شاهد آن هستیم که چطور تولیدات دهه شصت و هفتاد که آرمان‌خواهی، عدالت‌طلبی و ترقی‌جویی را بازتاب می‌دهند علاوه بر فیلمنامه‌های مانا و ماندگار و استفاده از بازیگران صاحب فکر و برجسته، از موسیقی‌های متن فوق‌العاده‌ای الهام می‌گیرند که سهمی بزرگ و برجسته در انتقال مفهوم فیلم دارند.

سینمای دهه ۶۰ برهه زمانیِ منحصربه‌فرد و یگانه‌ای بود که به دلیل شرایط جنگی و حال‌وروز مردم و همچنین به دلیل عدم رشد فناوری‌ها در مفهومی که امروز در جامعه شیوع پیداکرده‌اند، بالقوه مستعد جذب مخاطب بود؛ این شرایط وقتی در ترکیب با سینماگران صاحب اندیشه‌ای که فکری برای اندیشیدن و حرفی برای گفتن داشتند و از سینما به‌عنوان وسیله‌ای برای ترغیب جامعه به تفکر و تعقل بهره گرفتند، ترکیب شد، شرایطی را ایجاد کرد که سینمای ایران به سمت بالا حرکت کند و خالق آثار و سبک‌هایی مورد اقبال و بدیع باشد؛ یعنی موضوعات متنوع و گسترده و دغدغه‌مندی سینماگران، باعث تولید آثاری شد که پیش از آن در سینمای ایران وجود نداشت و به‌زعم برخی حتی بعدازآن هم تکرار نشد؛ درنتیجه همۀ این عوامل، سینمای دهه ۶۰، سینمایی بی تکرار در تاریخ سینمای ایران شد.

منابع

آرشیو بهترین فیلم‌های سینمای ایران در ماهنامه سینمایی فیلم / https://www.film-magazine.com/archives/articles.asp?id=۷۴

http://cinemapress.ir/archive

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه