کتاب «ساکنان برزخ»

کتاب «ساکنان برزخ»

داستان جنایی «ساکنان برزخ»، روایتی از تقلای انسان برای دوباره زیستن و دومین اثر داستانی مهدیه زرگر، وارد بازار کتاب شد.

ساکنان برزخ داستانی در ژانر جنایی‌ است و آخرین تقلای انسان برای زیستی دوباره را روایت می کند؛ زیستن انسان های زاده رنج که در سیاهی زندگی عشق را می‌طلبند. آنها تلاش دارند تا در ظلمات مطلق، برای بار دیگر معنای زندگی را درک کنند تا میراثی برای آیندگان خود به یادگار گذاشته باشند.

ساکنان برزخ را دختری یازده‌ساله روایت می‌کند که متوجه مرگ خود شده است. او با چشمانی خون مرده و خسته، نیمه شب ها از دریچه کلید، مخفیانه چهره ساکنان خانه را نگاه می کند. درک او از آدم‌های آنسوی در، ویرانی آنهاست.

او بارها در آیینه دستشویی به جنایتی که رخ داده فکر می‌کند و با خود به‌آرامی می‌گوید رد خون پاک شدنی نیست. دختر به‌خوبی درک می‌کند جهان اطرافش در حال فروپاشی ست و او چاره ای جز تماشا ندارد. شاید به همین دلیل واژه فروپاشی بارها و بارها در این اثر تکرار شده است.

جهانگیر هم می‌دانست همه یک جایی از زندگی دچار فروپاشی می‌شویم و مثل یک کوه شروع به ریزش می‌کنیم. به قول خودش اولین سنگ مهم است. همان سنگ کوچکی که قل می‌خورد، بقیه را مجبور می‌کند همراهی‌اش کنند. (ص.۲۴)

داستان با روایتی در آغاز گیج‌کننده و البته خشن، فضایی مبهم و رازآلود را ترسیم می‌کند. این فضا برای مخاطبان فیلم‌ها و کتاب های ترسناک با فضای اثیری بسیار آشناست. شاید در همان ابتدا مخاطب با تداعی هم زمان دو روایت که هر دو در بنایی قدیمی و در فضایی میان هوشیاری و رویا میگذرد، مواجه می‌شود؛ یکی فیلم دیگران (ساخته آلخاندرو آمنابار /۲۰۰۱) با روایت برزخی و هراسناک مادر و دو کودکی که از مرگ خود آگاه نیستند و نیز کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی نوشته عطیه عطارزاده (۱۳۹۷)، مخصوصا که نویسنده با عطر گیاهان آن هم از نوع دارویی آن در گوشه و کنار اثر بازی می‌کند:

آشیان می‌گوید: رازیانه را روی توری گاز بسوزانی بوی خون از بین می‌رود. (ص.۵)

بوی سنبل طیب در اتاقش می رقصد و از پنجره مشرف به باغ قدیمی بیرون می‌رود. (ص.۸)

کتاب در دو بخش اصلی چمدان صنوبر و شوکران آبی نوشته شده و هر بخش به دَستان‌های مختلف تقسیم شده است. دستان، پرده و محل قرار گرفتن انگشت در سازهای زهی مضرابی است.

بخش اول آغازی تکان‌دهنده دارد:

هیچکس نمی‌داند درون چمدان دست و پای چه کسی است، جز من. آخر من کمکش کردم تا تکه تکه‌اش کنیم؛ با همین دست‌های کوچکم. تمام خونابه‌ها را با شالی که همراهم بود پاک کردم، این طوری هیچ نشانه‌ای نمی ماند، هیچ ردی ... بوی خون چه؟

و البته که آغاز بخش دوم هم دست کمی از آن ندارد؛

یک روز در آفتاب خانه خندید و گفت:

«تو باید دست به کار شی دختر. می دونی چاقو کجاست دیگه هوم؟»

«چمدون رو گذاشتم اتاق آخری.»

«من رو نگاه نکن اینجوری، زودباش.»

«وقت تنگه باید شروع کنی...» (ص. ۱۰۵)

ساکنان برزخ دومین اثر مهدیه زرگر است که پیش از این مجموعه داستان دروازه غازهای وحشی او با نگاهی به مسائل اجتماعی وارد بازار نشر و کتاب شده بود.

نویسنده متولد آبان ۱۳۶۴ در سمنان، تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه شهر زادگاهش گذرانده است. او داستان‌نویسی را به صورت حرفه ای از سال ۸۶ آغاز کرد. پس از آن که آثارش در مجلات ادبی سمنان منتشر شد در سال ۱۳۸۹ با داستان کوتاه دست هایی پر از پولکی مورد توجه منتقدان قرار گرفت.

کتابسرای تندیس این کتاب را در ۱۵۲ صفحه و شمارگان ۵۰۰ نسخه منتشر و روانه بازار کتاب کرده است.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه