مهدی اخوان‌ ثالث؛ میراث‌دار ادبیات کهن فارسی

مهدی اخوان‌ ثالث؛ میراث‌دار ادبیات کهن فارسی

مهدی اخوان‌ثالث شاعر توانمند، نوگرا و با بیانی شیوا و تاثیرگذار محسوب می‌شود که زبان او همچون رودخانه‌ای است که به دریای زبان و متون کهن با همه ظرفیت‌هایش متصل می‌شود.

من کوشیده ام از راه میانبری از خراسان به مازندران خاستگاه نیما و شعر نو بروم از خراسان دیروز به مازندران امروز ... و می کوشم که بتوان اعصاب و رگ های سالم و درست زبانی پاکیزه و متداول را که همه تار و پود زنده و استخوان بندی استوارش از روزگاران گذشته است به خون و احساس و تپش امروز پیوند بزنم؛ اینها بخشی از گفته‌های مهدی اخوان‌ثالث شاعر معاصر ایران است.

 

تولد و زندگی

مهدی اخوان ثالث در ۱۰ اسفند ۱۳۰۷ خورشیدی در مشهد دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود به پایان رسانید و فارغ التحصیل هنرستان صنعتی شد. گرایش به هنر موسیقی، قسمتی از فعالیت‌های دوران کودکی مهدی اخوان ثالث را تشکیل می‌داد. بدین ترتیب کودکیِ وی با هنر شعر و موسیقی درهم آمیخت، هرچند پدرش معتقد بود که «صدای تار همان صدای شیطان است» و او را از نزدیک شدن به موسیقی باز می‌داشت.

اخوان اثالث پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲خورشیدی ایران که نظام سیاسی و فرهنگی جامعه به‌کلی دگرگون شد، چهره دیگری به‌خود گرفت. اخوان نیز مانند بسیاری از اهل قلم، دستگیر و روانه زندان شد. او در این زمان از امضای تعهدنامه جهت آزادی از زندان امتناع کرد و ناگزیر چند ماه در زندان ماند.

پس از آزاد شدن از زندان، اخوان ثالث تا آخر عمر دیگر هیچ‌گاه برای حزب و دسته‌ای خاص فعالیت نکرد و در واقع از کارهای روزمره سیاسی کناره‌گیری کرد و برای امرار معاش به روزنامه «ایران ما» پیوست اما طولی نکشید که در ۱۳۴۴ خورشیدی برای دومین بار راهی زندان شد اما این بار اتهامش سیاسی نبود، اگرچه اشعارش در این زمان حکایت از مردمی‌ است که زیر فشار قدرت حاکمه قرار داشتند و او راوی قصه‌های آنان بود اما قصه‌ای به نام «قصهء قصاب کش» یا «قصاب جماعت حاکم و م. امید جماعت محکوم» باعث شد، فردی از او شکایت کند.

این شاعر در اسطوره سازی و داستان پردازی تبحر ویژه ای داشت. آثار وی تلفیقی از زبان کهن، فکر و نگاه نو بود و این شاعر توانست با نمادگرایی و دیدگاه نوین خود انسان را با دردها، احساس، عشق و حسرت ها آشنا کند و سبکی تازه را در عرصه شعر و ادب این مرز وبوم پدید آورد.

اخوان با دعوت دانشگاه، شعر سامانیان و مشروطیت به بعد را تدریس می‌کرد و در اواخر عمر نیز در دانشگاه های تهران، تربیت معلم و شهید بهشتی به این کار مشغول بود.

این شاعر در سرودن شعر به سبک کلاسیک در قصیده سرایی، غزلسرایی و نیز به سبک نو طبع آزمایی کرد و سرانجام در چهارم شهریور ۱۳۶۹ خورشیدی در بیمارستان مهر تهران بدرود حیات گفت و پیکرش را به مشهد انتقال دادند و در جوار آرامگاه فردوسی در باغ توس به خاک سپردند.

 

 

باستانگرایی در شعر اخوان

کاربرد باستانگرایی به عنوان یکی از ویژگی‌های مهم شعر اخوان ثالث به شمار می رود. وی تحت تاثیر متون کهن و انجمن های ادبی خراسان بود. باستانگرایی به عنوان یکی از اثربخش‌ترین راه های تشخیص و برجسته کردن زبان و جنبه شعری دادن به کلام محسوب می شود؛ یعنی استعمال الفاظ یا ساختارهایی که در زبان روزمره و عادی به کار نمی‌رود. به عبارتی دیگر باستانگرایی یعنی ادامه حیات زبان گذشته در خلال زبان اکنون در ۲ شاخه واژگان و نحو قرار می گیرد.

باستانگرایی واژگانی تنها محدود به احیای واژگان مرده نیست زیرا انتخاب تلفظ قدیمی تر یک کلمه، خود نوعی باستانگرایی است. برای نمونه اگر به جای وارونه، واژگونه، باژگونه، واژون و امثال آن را به کار ببریم، نوعی باستانگرایی تلقی می شود و باستانگرایی نحوی ممکن است، ساختمان نحوی جمله به لحاظ حروف اضافه یا پس و پیش شدن اجزای جمله یا هر عامل نحوی دیگر در گذشته نوعی باشد و در حال نوعی دیگر، هر نوع خروج از نحو زبان روزمره و استفاده از نحو کهنه، خود نوعی باستانگرایی به شمار می رود و امکان دارد که مایه تشخیص و برجستگی زبان شود.

خود وی درباره زبانش و ظرفیت‌های زبان فارسی می‌گوید: من این زبان پرورده قبل از انحطاط مغول را آوردم، توی این مایه شعر و این اسالیب نو و این زبان شد، برای خودم پر از تازگی ... زبان ما چیزهایی دارد، حالاتی دارد، ظرافت‌هایی دارد که مدت‌هاست به کاربرده نمی‌شود ... من هنوز نتوانسته‌ام صدیک از آنچه را دارایی و توانایی این زبان است به کار گیرم، هنوز این اول کار است.

در آثار اخوان کمتر صفحه‌ای است که در آن لغات، ترکیبات و ساختارهای باستگرایانه نباشد، لغات و ترکیبات مانند محبر، خضارت، چکاد، خارا، گول، قندیل، غنودن، گز، یارستن، همنگان و ... در نوشته های او اوج می زند.

 

استفاده از تعابیر جدید و کم کاربرد

مهدی اخوان ثالث علاوه بر استفاده زیاد از کلمات و ترکیبات قدیمی و باستانگرایی های صرفی و نحوی اش، کلمات و تعابیر جدید یا آنهایی که در زبان فارسی کاربرد زیادی ندارند، هم در جای جای نوشته ها و اشعارش به کار برده و بسیاری از ترکیب ها و تعبیرهایی مانند آگاه و نیاگاه، بیگاه، پریشا دخت شعر، کجتایی، باشتان، فرامشزار، اخمناز، دونک نامرد، دشفام و ... را در شعر خود استفاده کرده است.

 

 

منتقدان اخوان از زبان خودش

اینگونه ادبیات اخوان ثالث که به حق نقش ارزنده‌ای در زنده نگه داشتن زبان فارسی داشته، مورد نقدهایی هم از طرف متخصصان حوزه ادبیات مواجه شده است تا آنجا که خود وی می‌گوید که اجله اصحبا نقد و نظر در پاره‌ای موارد به زبان و مسلک مختار من در شیوه بیان گاه خرده گرفته‌اند ... که چرا فی المثل نگفته‌ام مرکب یا جوهر و گفته‌ام حِبر، چرا به جای جوهردان و مرکبدان گفته ام مِحبَر یا به جای اینکه بگویم سوماً و ثالثاً و سومندش در سخن من سه دیگر آمده است؛ امروز مصطلح و متداول است که می گویند اوناهاش و ایناهاش، من چرا باید گفته باشم آنک و اینک؟ خیال می‌کنم، اسم جوهر پلیکان و خودنویس پارکر را هم احتمالاً شنیده باشم اما اینکه می‌گویم حبر و کلک و لیقه و غیره شاید گوشه کناره‌های دیگر را هم در نظر داشته باشم، تنها ظاهر قضیه را نباید دید.

دلایل رویکرد به باستانگرایی

به نظر می آید که اخوان ثالث به دلایل متعددی به باستانگرایی روی آورده است و درباره آنها می توان گفت که از یک طرف آشنایی زیاد اخوان با متون گذشته و تسلط وی بر آثار کلاسیک و از طرفی دیگر سعی در نزدیک کردن شعر کهن به شعر نیمایی که به دلیل نامانوسی و غرابت و ابهام هایش باعث رویگردانی و مخالفت بسیاری از فارسی زبان ها با آن شده بود. همچنین اخوان ثالث تلاش می کرد هرچه بیشتر از امکانات، ظرافت ها و ظرفیت های زبان فارسی بهره ببرد یا به تعبیر خودش اعصاب، رگ های سالم و درست زبان پاکیزه و متداول در روزگاران گذشته را به خون، احساس و تپش امروز پیوند بزند.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه