ویژه ماه مبارک رمضان

فضیلت‌ های ماه رمضان در صحیفه سجادیه

فضیلت‌ های ماه رمضان در صحیفه سجادیه

ماه رمضان، ماهی است که می‌ شود با تذکر و توجه در ان، به جبران کرده‌ های ناپسند پرداخت. این ماه، ماه خالص شدن است و اگر درست نگاه کنیم، خالص شدن در این ماه، از راه‌ های دیگر خالص شدن، اسان‌ تر است. ما با همین روزه و مبارزه کردن با نفس، می‌ توانیم خودمان را خالص کنیم. اغلب گمراهی‌ هایی که وجود دارد یا به‌ خاطر گناهانی است که از ما سر می‌ زند و یا به‌ خاطر خصلت‌ های زشتی است که در وجود ما نهفته است


در باب ماه رمضان، چند جمله از دعای چهل و چهارم (صحیفه سجادیه) که مربوط به همین ماه است، انتخاب کرده‌ام و ان‌شاءالله همین چند جمله را برای شما ترجمه می‌کنم. اما قبل از ان، خواهش می‌کنم عزیزان من، به ‌خصوص جوانان، با صحیفه سجادیه انس بگیرند؛ زیرا همه ‌چیز در این کتاب ظاهرا دعا و باطنا همه ‌چیز، وجود دارد. امام سجاد علیه‌الصلاه و السلام در این دعا هم مثل بقیه دعاهای صحیفه سجادیه، با این‌که در مقام دعا و تضرع است و با خدای متعال حرف می‌زند اما سخن گفتنش کانه از یک روال استدلالی و ترتیب مطلب بر دلیل و معلول بر علت، پیروی می‌کند. اغلب دعاهای صحیفه سجادیه -تا ان‌جا که بنده سیر کرده‌ام- همین حالت را دارد. همه‌چیز مرتب و چیده شده است. مثل این است که یک نفر در مقابل مستمعی نشسته و با او به‌صورت استدلالی و منطقی حرف می‌زند. همان ناله‌های عاشقانه هم که در صحیفه سجادیه امده است، همین حالت را دارد. در این‌جا نیز همین‌طور است.

ماه او
امام در اول دعای مورد اشاره می‌فرماید: (الحمدلله الذی جعلنا من اهله)؛ (ما را اهل حمد قرار داد.) ما از نعم الهی غافل نیستیم و او را حمد و شکر می‌کنیم. او راه‌هایی در مقابل ما باز کرده است که به حمدش برسیم. همچنین غایات و راه‌هایی معین فرموده و ما را در این راه‌ها به رفتن واداشته است.

بعد می‌رسد به این جمله: (والحمدلله الذی جعل من تلک السبل شهره شهر رمضان)؛ (حمد خدای را که یکی از این راه‌هایی که ما را به او، به کمال و به بصیرت نسبت به معدن عظمت می‌رساند، همین ماه رمضان است.) امام تعبیر می‌کند به (شهره)؛ یعنی (شهر خودش). شهر خدا را یکی از این راه‌ها قرار داد. خیلی پرمعناست. اگر فکر کنیم، همه ماه‌ها ماه خدا و مال خداست؛ وقتی که مالک همه وجود، بخشی از وجود را معین می‌کند و ان را به خود نسبت خاص می‌دهد، معلوم می‌شود نسبت به این بخش، توجه و عنایت ویژه‌ای دارد. یکی از این بخش‌ها همین (شهرالله) است؛ شهر خدا، ماه خدا. خود این نسبت، در فضیلت ماه رمضان کافی است.

(شهر رمضان، شهر الصیام و شهرالاسلام.) ماه روزه؛ ماهی که روزه ان، یکی از ابزارهای بسیار کارامد برای تهذیب نفس است؛ چرا که در ان گرسنگی کشیدن و با هوس‌ها و اشتهاها مبارزه کردن نهفته است. شهر اسلام، یعنی شهر (اسلام الوجه لدی الله)؛ (در مقابل خدا تسلیم بودن.) خوب؛ انسانی جوان است و وقتی روزه می‌گیرد، گرسنه است، تشنه است و تمام غرایز او را به سمت هوس و اشتهایی می‌خواند. ولی او در مقابل همه این غرایز می‌ایستد. برای چه؟! برای اجرای امر پروردگار. و این، تسلیم در مقابل پروردگار است. در هیچ روزی از روزهای سال، یک مسلمان به‌طور عادی این‌همه در مقابل خدا تسلیم نیست که در روزهای ماه رمضان به‌طور عادی تسلیم است. پس (شهر اسلام)، شهر تسلیم است.

مثل خالص‌شدن طلا
امام، در ادامه دعا می‌فرماید: (و شهر الطهور)؛ (شهر پاکیزه کننده است.) در این ماه، عواملی وجود دارد که روح ما را پاک و طاهر می‌کند. ان عوامل چیست؟ یکی روزه است؛ یکی تلاوت قران است و یکی دعا و تضرع است. این‌همه دعاها، ارزاق طیبه و طاهره‌ای است از مایده‌های ضیافت الهی که خدای متعال در این ضیافت یک‌ماهه خود، مقابل مردم گذاشته است. مضمون کلام امام این است که خدا در این ضیافت، با روزه از شما پذیرایی می‌کند. روزه یکی از مایده‌های الهی است. چنان‌که قران هم در این ضیافت عظیم، یکی دیگر از مایده‌های الهی محسوب می‌شود. از این مایده‌ها هرچه بیشتر استفاده کنید، بنیه معنوی‌تان قوی‌تر خواهد شد و خواهید توانست بارهای سنگین حرکت به سمت کمال و تعالی را راحت‌تر بکشید. ان‌گاه خوشبختی به شما نزدیک‌تر خواهد شد.

بعد می‌فرماید: (و شهر التمحیص)؛ این ماه، ماه تمحیص است. (تمحیص) یعنی چه؟ یعنی خالص کردن. مقصود این است که در این ماه، ناب و خالص شویم. عزیزان من! در وجود شما، زر ارزشمندی نهفته است که متاسفانه در موارد بسیاری، این زر با خاک، با مس و با اشیای کم‌قیمت در هم امیخته و مخلوط شده است. گنجی است در درون شما که در هم امیخته با خار و خاشاک است. همه زحمت انبیای الهی برای این بود که من و شما بتوانیم ان زر، ان عنصر قیمتی را در وجود خودمان ناب و خالص کنیم و از بوته دراوریم. امتحان‌ها و شدت‌ها در دنیا برای این است. تکلیف‌های سخت که خدای متعال به اشخاصی متوجه می‌کند، برای این است. مجاهدت در راه خدا، برای این است. شهید که این‌قدر در راه خدا ارزش دارد، همه ارزشش برای این است که با ان مجاهدت بزرگ و نهادن جان در معرض فدا کردن، توانسته است خود را ناب و خالص کند؛ مثل خالص شدن طلا و بیرون امدن از بوته.

این ماه، ماه خالص شدن است و اگر درست نگاه کنیم، خالص شدن در این ماه، از راه‌های دیگر خالص شدن، اسان‌تر است. ما با همین روزه و مبارزه کردن با نفس، می‌توانیم خودمان را خالص کنیم. اغلب گمراهی‌هایی که وجود دارد یا به‌خاطر گناهانی است که از ما سر می‌زند و یا به‌خاطر خصلت‌های زشتی است که در وجود ما نهفته است. (ثم کان عاقبه الذین اساوا السوای‌ ان کذبوا بایات الله.) گناه، عاقبتش گمراهی است؛ مگر این‌که نور توبه در دل انسان بدرخشد. این‌که مدام به ما می‌گویند (اگر یک گناه کردید، پشت سر همان گناه توبه کنید. از تکرار گناه، پشیمان شوید و تصمیم بگیرید که دیگر گناه نکنید) برای این است که فرو رفتن در باتلاق گناه، کار خطرناکی است و گاهی انسان به جایی می‌رسد که دیگر راه برگشتی ندارد.

یکی گناه است که وسیله گمراه شدن می‌گردد و یکی هم خصلت‌های ناپسند است. خصلت‌های زشت، بیشتر از گناهان فعلی به گمراهی انسان می‌انجامد. اگر ما در هر کار و هر حرف و هر عقیده‌ای، خودپرست و خودرای باشیم، همدیگر را تخطیه کنیم و بگوییم (فقط من درست فهمیدم و من درست عمل می‌کنم)، ان‌گاه به هیچ مشورت و استدلال و منطقی اعتنا نکنیم و به هیچ حرف حقی گوش نسپاریم؛ اگر حسد در وجود ما چنان ریشه دوانیده باشد که به‌خاطر ان، زیبا را زشت ببینیم و حاضر نباشیم حقیقت درخشانی را در جایی تصدیق کنیم؛ اگر حب‌ شهرت، حب‌ مقام و حب‌ مال، ما را از پذیرش حقیقت باز دارد، این‌جاست که پذیرای صفات خطرناک گمراه کننده شده‌ایم.

اغلب کسانی که می‌بینید در دنیا گمراه شدند، از این گذرگاه‌ها گمراه شدند. والا (کل مولود یولد علی الفطره.) پاکی در همه روح‌ها وجود دارد و همه وجدان حق‌بین دارند؛ اما این چشمه نورانی و درخشان را با هواهای نفسانی و خصلت‌های زشت -که بعضی ارثی و بعضی کسبی است- گل‌اندود می‌کنند.

در این خصوص می‌خواهم نکته‌ای به شما عرض کنم: علمای اخلاق، که در این رشته از رشته‌های دانش امروز بشری صاحب‌نظرند -اگرچه (اخلاق عملی) برای من و شما ارزش دارد؛ اما کسانی هستند که در علم اخلاق تخصص دارند- می‌گویند: حتی من و شما می‌توانیم خلقیات ارثی را نیز تغییر دهیم و عوض کنیم. مثلا تنبلی ذاتی، حرص ذاتی، بخل ارثی، حسد ارثی و لجبازی ارثی را می‌توان تغییر داد. بعضی اشخاص لجبازند و هرچه انسان حقیقت را در مقابلشان قرار می‌دهد، روی موضع لجوجانه خود اصرار می‌کنند. چنین رویه‌ای، انسان را از حقیقت دور می‌کند. فرد لجوج در ابتدای لجبازی هنوز اندکی نور حقیقت را می‌فهمد و احساس می‌کند که کارش براساس لجبازی است. اما وقتی لجاجت وی تکرار شد، دیگر ان اندک نور حقیقت را هم نمی‌فهمد. در او، باطن و اعتقاد و عقیده‌ای دروغین به‌وجود می‌اید که اگر به خود برگردد و تعمق کند، می‌بیند این‌که در ذهن اوست، عقیده نیست، (عن ظهر القلب) و از باطن جان نیست. اما لجاجت نمی‌گذارد که او سروش حقیقت و پیام معنویت و حق را به گوش جان بشنود.

مقتدر مظلوم
دیدید کسانی که در مقابل اسلام و انقلاب اسلامی و فرمایشات امام و حقانیت واضح و مظلومانه ملت ایران ایستادند و لجاجت کردند، چگونه این لجاجت به گمراهی‌شان انجامید! به‌راستی چقدر ملت ایران مظلوم است! ای امیرمومنان! ای علی‌بن ابی‌طالب! ای مقتدرترین و مظلومترین انسان تاریخ! امروز در دنیا ملتی از پیروان تو زندگی می‌کند که مثل خود تو، مقتدرترین و مظلوم‌ترین است. ملت ایران، امروز قوی‌ترین ملت‌هاست. با یک محاسبه روشن می‌توان پی برد که هیچ ملتی در دنیا، به این قوت نیست. ان محاسبه این است که ملت‌های دنیا، با وجود اقتدار علمی و اقتصادی و صنعتی و برخورداری از بعضی خصلت‌های خوب مانند پشتکار و غیره، در مقابل هواهای نفسانی، حصار و مانع و رادعی درست و حسابی ندارند. اما ملت ایران در سایه تمسک به دین و تقوا، هواهای نفسانی را از خود رانده است. جوان این ملت، در عنفوان جوانی، از لذت‌هایی چشم می‌پوشد که هیچ جوانی در ملت‌های دیگر از ان‌ها روبرنمی‌گرداند. در کجای دنیا چنین جوانانی سراغ دارید؟! ای منصفین دنیا و کسانی که نمی‌خواهید لجاجت کنید! شما را به خدا به این سوال پاسخ دهید: شما در کجای دنیا سراغ دارید که جان سالم نیرومند، از شهوترانی به حرام که برای وی ممکن و میسر هم هست، چشم بپوشد؛ از لذت‌های معمولی چشم بپوشد. امروز نه یک نفر، نه دو نفر و نه صد نفر و هزار نفر، بلکه جمع عظیمی از جوانان ملت ایران این‌گونه‌اند. البته جوانان شهوتران، هواپرست و بد هم داریم که ان‌ها هم مثل بقیه جوانان دنیایند. اما ان طبقه جوان مومن، متذکر، خاشع، خاضع، اهل عبادت، اهل سلامت و اهل تقوایی که در همه‌جای ایران است، دیگر در کجای دنیا دیده می‌شود؟! ملت ما، با این قدرت، در عین مظلومیت است. خیلی کسان، پیام مظلومیت این ملت را نشنیدند و به سبب لجاجت، حاضر نشدند حرف حقش را بشنوند. مسلما لجاجت، گمراهی می‌اورد و شما بدانید که خصلت‌های زشت بزرگ و عمده، از جاهای کوچکی شروع می‌شود.

خدا نزدیک است!
ماه رمضان، ماهی است که می‌شود با تذکر و توجه در ان، به جبران کرده‌های ناپسند پرداخت. در (دعای ابوحمزه) عبارتی بسیار تکان‌دهنده وجود دارد که ان عبارت، این است: (و اعلم انک للراجی بموضع اجابه و للملهوفین بمرصد اغاثه و ان فی اللهف الی جودک و الرضا بقضایک عوضا من منع الباخلین و مندوحه عما فی ایدی المستاثرین و ان الراحل الیک قریب المسافه و انک لاتحتجب عن خلقک الا ان تحجبهم الاعمال دونک.) فرد دعاخوان و ثناگو، عرض می‌کند: (ای خدای من! من امید به تو را بر امید به غیر تو ترجیح دادم. پناه اوردن به تو را جایگزین پناه بردن به دیگران کردم و می‌دانم اگر کسی به سوی تو بیاید، راه نزدیک است...)

هرجا هستید، هر که هستید، در هر لباسی هستید، در هر سنی هستید؛ ای جوان! ای پسر و دختر جوان! ای مرد و زن میان‌سال! ای پیرمردان و پیرزنان! ای فقرا! ای اغنیا! ای علما! ای متوسط‌السوادها! هر که هستید، اگر احساس نیاز به خدا می‌کنید -که هر انسان سالمی این احساس را می‌کند- بدانید که خدا نزدیک است! یک لحظه دلتان را به خدا متوجه کنید؛ جواب را خواهید شنید. ممکن نیست کسی با خدا از روی دل حرف بزند، ولی جواب الهی را نشنود! خدا به ما جواب می‌دهد. وقتی دیدید دل شما ناگهان منقلب شد، این همان جواب خداست. وقتی دیدید اشک شما جاری شد، وقتی دیدید روح شما به اهتزار درامد، وقتی دیدید طلب با همه وجود از سر تا پای شما جاری شد، بدانید این همان پاسخ الهی است؛ این همان جواب خداست و جواب بعدی هم اجابت است؛ اجابت این خواسته‌ها ان‌شاءالله؛ که در قران فرمود: (واسیلوا الله من فضله.) از خدا بخواهید. (و لیس من عادتک ان تامر بالسوال و تمنع العطیه.) بگویید، سوال کنید، بخواهید و مگر می‌شود که بخواهید و ندهد؟! البته اقتضایات زمان و مکان و خصوصیات و نظایر ان هم در خواستن از خدا موثر است. خطبه‌ های نماز جمعه؛ 14/11/73

 

 منبع : khamenei.ir

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه