معرفی نویسندگان و مترجمان برجسته ایرانی

درباره فریدون دولتشاهی

درباره فریدون دولتشاهی

فریدون دولتشاهی نویسنده و از مترجمان به نام مطبوعات ایران بود که ده‌ها جلد کتاب سیاسی را به زبان فارسی برگرداند تا خوانندگان ایرانی از کتاب‌های سیاسی جهان در دهه‌هایی که هنوز خبری از رایانه و اینترنت نبود، دور نمانند.او مردی سخت‌کوش بود که دل و زندگی را به ترجمه بخشید،

فریدون دولتشاهی نویسنده و از مترجمان به نام مطبوعات ایران بود که ده‌ها جلد کتاب سیاسی را به زبان فارسی برگرداند تا خوانندگان ایرانی از کتاب‌های سیاسی جهان در دهه‌هایی که هنوز خبری از رایانه و اینترنت نبود، دور نمانند.

او مردی سخت‌کوش بود که دل و زندگی را به ترجمه بخشید، ویژگی‌هایی داشت که در این زمانه بس کمیاب است؛ یعنی آرام، مهربان، متعادل، خوشرو و بی‌هیچ کینه و دشمنی. او نمونه‌ای واقعی از حُسن خلق و معاشرت بود؛ دلداده‌ ترجمه و ترجمانِ دلدادگی در روزگار قحطی مهر و درستی بود. او فریدون دولتشاهی نام داشت.

 

تولد و خانواده

فریدون دولتشاهی در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۱۷ خورشیدی در محله منیریه تهران متولد شد. پدرش فضل الله دولتشاهی و مادرش صدیقه کلانتری نام داشتند. در مورد خانواده اش گفته که «پدر و مادرم هر ۲ کرمانشاهی بودند اما چون پدرم در دانشگاه تحصیل می‌کرد، به تهران آمده بودند، پدرم اولین شخصی بود که ۱۳۱۱ از دانشگاه تهران لیسانس حقوق گرفت. البته ۲ سال طب خوانده بود اما بعد به وکالت تغییر رشته داد. می‌گفت دیدم طب کار من نیست، رهایش کردم.

فریدون در خصوص خانواده اش گفته است: پدر و مادر من دخترخاله و پسرخاله بودند. من پسر بزرگ آنها بودم و بعد از من یک پسر و یک دختر هم به دنیا آمدند. محیط خانوادگی ما گرم و صمیمی بود؛ به خصوص پدرم خیلی آرام و بیشتر سرش در کتاب و مطالعه بود. خصلت دیگر پدرم که به من هم رسیده، این بود که عاشق موسیقی بود. خودش ساز نمی‌زد اما دستگاه‌های موسیقی را کاملا می‌شناخت و به همین دلیل با خیلی از هنرمندان آن دوره دوست بود. مثلا یکی از افرادی که حتما هر سال به دیدنش می‌رفتیم، مرحوم صبا بود. روز اول فروردین هر سال، ابتدا به دیدن پدر بزرگم می‌رفتیم و بعد به منزل مرحوم صبا. پدرم این کار را وظیفه خود می‌دید. من هم در همان سال‌ها با خیلی از هنرمندان آشنا شدم».

 

تحصیلات

دولتشاهی درباره تحصیلاتش گفته است: «من به دبستان منوچهری واقع در کوچه انوشیروان می‌رفتم که البته الان دیگر وجود ندارد و به جای آن دانشگاه امیرکبیر ساخته شده است. آن زمان بعد از دبستان، دبیرستان شروع می‌شد که ۲ سیکل داشت: سیکل اول که تا نهم بود و سیکل دوم تا دوازدهم و فقط در سال دوازدهم رشته‌ای می‌شد».

فریدون پس از اخذ دیپلم در تهران در سال ۱۳۳۶ خورشیدی راهی لندن شد و در رشته حقوق بین‌الملل تحصیل کرد. خودش در این مورد گفته است که «اول به لیدز رفتم تا رشته زبان انگلیسی بخوانم اما بعد برای رشته حقوق به لندن برگشتم. البته ۲ سال طول کشید تا وارد دانشگاه شوم، چون مدرک دیپلم ما را قبول نداشتند».

او در سال ۱۳۳۹ خورشیدی به علت درگذشت پدرش به ایران بازگشت و موفق نشد، تحصیلات خود را به پایان برساند. خودش گفته است که «بعد که متوجه شدم پدرم فوت شده، درس و تحصیل را نیمه‌کاره رها کردم و به تهران برگشتم تا خانواده را سرپرستی کنم. آن موقع خواهرم، شیرین که ۶ سال از من کوچکتر است، ۱۶ ساله و برادرم ۱۲ ساله بود».

 

اشتغال

دولتشاهی در مورد شروع اشتغال خودش را جاهای مختلف گفته است: «سال ۴۲ یا ۴۳ حدود سه ماه در کیهان کار کردم. پیش از اعتصاب مطبوعات هم دو سال در آنجا مشغول بودم. علاوه بر این، در شرکت تبلیغی «نگاره» هم کار می‌کردم که بعدا به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تبدیل شد. شرکت نگاره را مرحوم فیروز شیروانلو راه‌اندازی کرد و بهترین هنرمندان را به کار گرفت. البته اسمش تبلیغات بود اما کار ما پیشرفته‌تر از تبلیغات بود. از جمله افرادی که با ما کار می‌کردند، می‌توانم از عباس کیارستمی، پرویز کلانتری و نجومی نام ببرم که آن زمان همگی نقاش بودند و نویسندگان و شاعرانی همچون سیروس طاهباز و م. آزاد (تهرانی). ما بعدا دسته‌جمعی به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رفتیم. من از سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۴ در کانون مشغول بودم. یک مدت هم در یک شرکت بیمه کار کردم و رییس بیمه اتومبیل بودم».

 

کانون پرورش کودکان و نوجوانان
وی جزو نخستین نسل مترجمان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود. به گفته خودش، در این سال‌ها با چهره‌هایی چون فرشید مثقالی، نگارگر کتاب‌های کودکان و عباس کیارستمی که در آن دوران به گرافیک و طراحی مشغول بود، همکاری داشت.
مهمترین کتاب دولتشاهی در دوران کار در کانون پرورش کودکان و نوجوانان کتاب میگل است. میگل نوشته‌ای با نام اصلی «و حالا میگل» از نویسنده امریکایی جوزف کرامگولد است که در ۱۳۵۳ خورشیدی به وسیله دولتشاهی ترجمه شد. دولتشاهی درباره این کتاب گفته است: «اولین کتابی بود که ترجمه‌ کردم. من عاشق این کتابم و با داستانش زندگی کردم. ماجرا درباره پسربچه‌ای روستایی است که شبانی می‌کند. میگل شخصیتی دارد که هر آدمی آن را به خودش نزدیک می‌بیند. هر فردی آن دوره را گذرانده و می‌تواند خودش را در آن داستان پیدا کند. متن میگل را مدیون «م. آزاد» هستم که برای ویراستاری‌اش خیلی زحمت کشید. شاید باور نکنید که ما ۲ سال روی این کتاب کار کردیم. با هم خط به خطش را می‌خواندیم، ترجمه و ویراستاری می‌کردیم».

 

صدا و سیما
دولتشاهی از نخستین سال‌های تأسیس واحد مرکزی خبر در صدا و سیما به این نهاد پیوست و بیش از ۳۰ سال در بخش‌های مختلف خبری فعالیت کرد و از همین سازمان بازنشسته شد. خودش در خصوص این سال ها گفته است که «از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۸۰ در صدا و سیما کار کردم. سردبیر خبر واحد مرکزی خبر و بخش اخبار خارجی بودم. بعدها که واحد مونیتورینگ درست شد، سردبیر آن بخش شدم. اوایل خودم ترجمه می‌کردم اما وقتی کار زیاد شد، دیگر به ترجمه نمی‌رسیدم و بیشتر نظارت می‌کردم».

 

همکاری با روزنامه اطلاعات

دولتشاهی در ابتدای دهه ۶۰ به روزنامه اطلاعات پیوست و تا آخرین روزهای حیاتش در این مؤسسه به کار مشغول بود. از مرحوم فریدون دولتشاهی در طول ماه‌های همکاری‌اش با روزنامه‌اطلاعات، ده‌ها اثر به ویژه در بخش ترجمه که تخصص اصلی‌اش بود، بر جای مانده است. بسیاری از ترجمه‌های وی در همکاری با روزنامه اطلاعات ابتدا به‌صورت پاورقی منتشر شد و خوانندگان زیادی را جذب خود کرد و سپس به صورت کتاب منتشر شد و در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفت.

 

آثار

کتاب‌های دولتشاهی شامل آثار دوره کار در کانون پرورش کودکان و نوجوانان و سپس روزنامه اطلاعات است. از جمله آثار ترجمه شده توسط این مترجم ایرانی می توان به «یک هزار و نهصد و نود و نه پیروزی بدون جنگ، میگل، خاطرات مارگارت تاچر، حکومت انکار: بوش در جنگ، جهان باز، واقعیت جهانی شدن، ۱۹۹۹پیروزی بدون جنگ، کشمیر؛ بهشت زخم خورده، سیا و کنترل مغزها، خاطرات گورباچف، خروشچف و عصر او و اسناد میتروخین، ک. گ. ب و جهان» اشاره کرد. همچنین دولتشاهی دستی هم در سرودن شعر و غزل داشت و به صورت پراکنده در این زمینه اشعاری را سروده است.

 

درگذشت
سرانجام این مترجم در ۲۳ خرداد ۱۳۹۱ خورشیدی بر اثر سکته مغزی چشم از جهان فروبست و پیکر وی یک روز بعد در بهشت زهرا، در قطعه ۳۰۹، ردیف ۱۳۵، شماره ۲۱ به خاک سپرده شد.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه