درباره صادق هدایت

درباره صادق هدایت

صادق هدایت یکی از بزرگترین و خلاق‌ترین نویسندگان معاصر ایران محسوب می‌شود. وی سازنده اصلی ادبیات داستانی، ‌نقد ادبی و نخستین مترجم با قریحه آثار نویسندگان نوآور اروپایی در ایران به شمار می‌رود که به‌عنوان روشنفکری مستقل، خلاق و نوآور نقش مهمی را در تکوین ادبیات داستانی فارسی ایفا کرد.

 

 

سایه برخی از شخصیت‌ها همیشه بر گُرده تاریخ سنگینی می‌کند زیرا روایت تاریخی بازنمودی از آنچه که امر واقع است، محسوب می‌شود و برای مورخ، محقق و … تنها متون و بخشی از زندگینامه اشخاص به عنوان مرده‌ریگ باقی می ماند که باید آن را تحلیل و استنتاج کند. بی شک صادق هدایت یکی از این شخصیت ها به شمار می رود که نقش تاثیرگذاری در ادبیات معاصر ایران داشته و توانسته است تا محبوب و مغلوب دل‌ها شود چرا که اثرآفرینی و اثرگذاری او باعث رد و تاییدش می شود.

 

تولد و خانواده

صادق هدایت در ۲۸ بهمن‌ ۱۲۸۱ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. پدرش هدایت قلی‌خان اعتضادالملک، فرزند نیرالملک وزیر علوم دوره ناصرالدین‌ شاه بود و مادرش زیورالملوک نام داشت. اجدادش از رجال معروف عصر ناصری بودند و جد اعلایش رضاقلی‌خان هدایت از رجال معروف ناصرالدین‌ شاه و صاحب کتاب‌هایی چون مجمع‌الصفا و اجمل‌ التواریخ بود. صادق کوچک‌ترین فرزند خانواده بود. محمودخان یکی از برادرانش قاضی دیوان عالی کشور بود که در زمان نخست وزیری سپهبد حاجعلی رزم آرا، عنوان معاون نخست وزیری را داشت و عیسی خان برادر دیگرش سرلشکر و از رؤسای پیشین دانشگاه جنگ بود که هر ۲ برادر نیز در هنر و ادبیات دستی داشتند. رزم‌آرا هم همسر انورالملوک هدایت، خواهر صادق هدایت بود.

 

صادق هدایت در خانه پدری به همراه عیسی برادر بزرگ تر (سمت راست) و محمود برادر دیگرش (سمت چپ)

 

تحصیلات

هدایت در ۶ سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه‌ علمیه‌ تهران شروع کرد و دوره‌ متوسطه‌ خود را در دبیرستان دارالفنون به پایان رساند. مدتی به دلیل بیماری چشم مدرسه را رها کرد اما در ۱۲۹۶ خورشیدی در مدرسه‌ سن‌ لویی که مدرسه‌ فرانسوی‌ها بود، مشغول به تحصیل شد. در این مدرسه بود که به گفته‌ خودش با ادبیات جهان، آشنایی ابتدایی پیدا کرد.

 

آغاز راه نویسندگی

در همین زمان که هدایت در مدرسه سن لویی بود، نخستین مقاله خود را در روزنامه هفتگی به مدیریت نصرالله فلسفی چاپ کرد و به‌عنوان جایزه، سه ماه اشتراک مجانی دریافت کرد. همچنین همکاری‌هایی با مجله ترقی داشت تا اینکه در ۱۳۰۳ خورشیدی درحالی‌که هنوز مشغول تحصیل در مقطع متوسطه بود، یک کتاب کوچک به نام انسان و حیوان که در ارتباط با مهربانی با حیوانات بود، منتشر کرد.

هدایت در ۱۳۰۳ خورشیدی داستان کوتاه «شرح حال یک الاغ هنگام مرگ» را در مجله وفا به چاپ رساند. سپس در ۱۳۰۶ خورشیدی کتاب فواید گیاه‌خواری را در برلین منتشر کرد. او معتقد بود اگر انسان بخواهد دست از جنگ بردارد باید دست از کشتن و خوردن حیوانات بردارد.

 

ادامه تحصیل

هدایت در ۱۳۰۵ خورشیدی برای ادامه تحصیل در رشته ریاضی محض به بلژیک رفت. در همان زمان و در مدت کوتاهی، مقاله ای با نام مرگ در مجله ایرانشهر آلمان و مقاله جادوگری در ایران را در مجله فرانسوی له ویل دلیس به رشته تحریر درآورد.

 

هدایت در ۱۳۰۵ خورشیدی و سفر به بلژیک برای تحصیل

 

وی بعد از مدت کوتاهی حضور در بلژیک با تغییر رشته به فرانسه و دانشگاه پاریس رفت و در این شهر درگیر چند ارتباط عاشقانه و عاطفی شد تا اینکه در ۲۷ سالگی اقدام به خودکشی در رودخانه مارن کرد اما به صورت اتفاقی یک قایق او را دید و نجات داد. وی در ۱۳۰۹ خورشیدی با انصراف از تحصیل به تهران بازگشت و در قسمت محاسباتی بانک ملی شروع به کار کرد. در همین سال مجموعه داستان زنده‌به‌گور و نمایشنامه پروین دختر ساسان را در تهران منتشر کرد.

 

هدایت در خانه عیسی هدایت در پاریس

چاپ بوف کور

هدایت در فاصله سال های ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۴ خورشیدی ده ها داستان کوتاه نوشت و به چاپ رساند تا اینکه در ۱۳۱۵ خورشیدی به همراه دوست خود علی شیرازپور پرتو معروف به شین پرتو به هند رفت و شروع به یادگیری زبان پهلوی کرد. در همانجا بود که کتاب بوف کور را که در پاریس نوشته بود با اندکی دگرگونی به چاپ رساند و برای دوستان خود در ایران فرستاد. بوف کور مهمترین اثر داستانی مدرن ایران است و آنچه موجب شهرت جهانی هدایت شد، همین کتاب  بود که به زبان‌های مختلف از جمله انگلیسی و فرانسه ترجمه شد.

 

 

بازگشت به ایران

این نویسنده یک سال بعد از زندگی در هند به ایران بازگشت و دوباره در بانک ملی مشغول شد اما یک سال بعد استعفا کرد و در وزارت فرهنگ استخدام شد. هدایت در ۱۳۲۱ خورشیدی مجموعه سگ ولگرد را منتشر کرد و ترجمه‌هایی از شهرستان‌های ایران، گزارش گمان‌شکن و یادگار جاماسپ را از پهلوی به فارسی برگرداند تا اینکه پس از پایان جنگ جهانی دوم انتقادهای اجتماعی اش شدت گرفت و داستان بلند حاجی‌آقا، داستان کوتاه آب زندگی و مجموعه ولنگاری را که همه مضامین اجتماعی دارند به چاپ رساند. علاوه بر این فعالیت‌ها هدایت به نوشتن مقاله‌های نقد ادبی و ترجمه آثاری از کافکا نیز پرداخت و در نشریه‌های مختلف منتشر کرد.

 

انتقاد از اختناق و استبداد

معاشرت و ارتباط صمیمانه هدایت با اعضای پرآوازه گروه «پنجاه و سه نفر» و نوشتن و انتشار کتاب‌ها و مقاله‌هایی که به مذاق رژیم پهلوی جور در نمی‌آمد و نیز رفتار و گفتار بی پروای او در محافل خصوصی و مجامع ادبی باعث شد که دست کم برای مدت هفت سال ممنوع‌القلم شود و همین ممنوعیت بود که او را در مرداد ۱۳۱۵ خورشیدی مجبور کرد تا با دست نویس آثار خود از جمله بوف کور و پاره ای از داستان‌های سگ ولگرد، ایران را به مقصد بمبئی ترک کند. وقتی هدایت در آنجا، نسخه دست نویس بوف کور را با ماشین چاپ دستی تکثیر می‌کند در صفحه دوم کتاب می‌نویسد: طبع و فروش در ایران ممنوع.

در ششم تیر ۱۳۱۶ خورشیدی و چند ماه پس از دستگیر کردن «پنجاه و سه نفر» و ۲ ماه پیش از بازگشت ناگزیر هدایت از بمبئی به ایران در نامه‌ای به مجتبی مینوی می‌نویسد: بالای در جهنم دانته نوشته‌اند: شما که وارد می‌شوید دست از هر امیدی بشویید.

هدایت از این که ممکن است به عنوان یکی از یاران «پنجاه و سه نفر» مورد مواخذه اداره سیاسی شهربانی قرار بگیرد، ترس به خود راه نمی‌دهد. وی تقریباً در همه نامه‌های خود با نفرت از مظاهر استبداد، اختناق و جنبه‌های سیاه و زشت زندگی بیشتر با زبانی کنایی و ریشخندآمیز یاد می‌کند و از هم‌رنگی، زبونی، زیر بار زور رفتن و پرستش قدرت، تعصب فرقه‌ای، تنگ چشمیِ ‌مرامی، بدخواهی، حسدورزی و خودپسندی سخت بیزار است.

اعتقادات، انتقادات و احساسات خود را درباره دوستان صمیمی‌ و مخالفان سرسختش صریح، روشن، بدون ملاحظه و با همان شوخ طبعی ذاتی خود بیان می‌کند. در نامه ای به دوست شاعر خود فریدون توللی با اشاره ای مکتوم به ماجرای شکست و متفرق شدن فرقه دموکرات آذربایجان با لحنی تلخ و تند از «امتحان بزرگی که به اسم آزادی و در حقیقت برای خفقان آزادی» داده شده است، یاد می‌کند و آن را «خیانت دو سه جانبه» می‌داند.

هدایت یکی از نخستین روشنفکران ایرانی است که از موضعی مستقل از نحوه سیاست و عمل دموکرات های آذربایجان انتقاد می‌کرد و چنان‌که جهانگیر تفضلی روزنامه نگار معروف و از دوستان هدایت، نوشته است «محرک اصلی» نویسندگان روزنامه «ایران ما» در انتقاد به سیاست‌های فرهنگی دموکرات‌های آذربایجان صادق هدایت بود و این در زمانی است که گردانندگان «ایران ما» از قیام فرقه دموکرات آذربایجان حمایت می‌کرده‌اند.

 

اطراف تهران: از سمت راست ‌آندره سوریوگین، مجتبی مینوی، غلامحسین مین‌باشیان، مسعود فرزاد و صادق هدایت

هدایت و مسایل جهانی

مواضع صادق هدایت نسبت به مسایل جهانی نظیر خلع تسلیحات نظامی ‌و دفاع از صلح نیز روشن است و او همواره مسایل جهانی را از رهگذر وقایع و تحولات داخلی مد نظر قرار می داد. وی پس از تیراندازی به محمدرضا پهلوی در دانشگاه تهران که حکومت هجوم به احزاب، سازمان‌ها و جمعیت‌های سیاسی را شروع کرد در پاسخ به دعوت پروفسور ژولیو کوری برای شرکت در نخستین «کنگره جهانی حمایت از صلح» در پاریس، پیام کوتاهی فرستاد که بر اثر موانع اداری و در حقیقت موانع سیاسی نمی‌تواند برای حضور در کنگره از مملکت خارج شود و می نویسد: امپریالیست‌ها کشور ما را به زندان بزرگی مبدل ساخته‌اند. سخن گفتن و درست اندیشیدن جرم است. من نظر شما را در دفاع از صلح می‌ستایم.

یا اینکه در زمانی دیگر که نیروهای فاشیست در آلمان، آوای برتری نژاد آریایی را سرداده بودند و در حال تصرف قدرت سیاسی بودند، هدایت در نامه‌ای از تهران به پاریس از دوستش تقی رضوی می‌خواهد که یک کتاب خوب درباره پان ژرمنیسم برای او بفرستد و به عنوان یکی از روشنفکران به ماهیت نژادپرستی لجام گسیخته و تجاوزطلبانه هیتلر و نازی ها پی می‌برد و موضع ضد فاشیستی خود را به صراحت اعلام می‌کند.

 

تالیفات

هدایت در زندگی خود آثار بزرگی را نگاشت و به چاپ رساند. از آثار او می توان به زنده به گور، بوف کور، سایه روشن، نیرنگستان، سگ ولگرد، سه قطره خون، علویه خانم، ولنگاری، حاجی آقا و ... اشاره کرد. هدایت علاوه بر داستان نویسی آثاری نیز در قالب ترجمه، تحقیق، سفرنامه و نمایشنامه از خود به یادگار گذاشت. همچنین هدایت نامه هایی به حسن شهیدنورائی، اعضای خانواده‌اش، مجتبی مینوی و محمدعلی جمال‌زاده دارد؛ نامه هایی که طبعاً نامه به معنای متعارف و خصوصی آن نیستند و در لابه‌لای سطرهای آن عشق سوزان او به ادبیات، اندیشه‌ها و شیوه‌های ادبی تازه، به خصوص مفاهیم جدیدی که در ارتباط با ادبیات و زندگی هستند و به طورکلی هر آن‌چه زنده و اصیل است به روشنی به چشم می‌خورد.

 این نامه‌ها ضمن این که سندهای ادبی هستند، آرای ادبی، هنری، گرایش های فکری و سجایای اخلاقی هدایت را نیز به تصویر می کشند. در حقیقت این نامه‌ها همچون بسیاری از داستان‌های او روحیات و احوال ذهنی و باطنی وی را در دوره‌های حیات ادبی و زندگی اجتماعی و شخصی او مستقیم و به طور سرراست منعکس می‌کنند.

 

هدایت و ادبیات

در ادبیات داستانی معاصر ایران، کمتر نویسنده‌ای وجود دارد  که از هدایت تاثیر نگرفته باشد. این تاثیر تا بدانجا گسترش یافته که بسیاری از نویسندگان معاصر بر این باورند که بخش اعظمی از ادبیات داستانی معاصر، نسخه‌های ثانی بوف کور هدایت هستند. هدایت و اثرهای او از چالش‌برانگیزترین شخصیت‌ها و متن‌های فرهنگی، ادبی و هنری ایران است. هم شخصیت و هم اثرهای آفرینشی و پژوهشی هدایت، مخاطب را به سمت و سویی ویژه می کشاند. به بیان دیگر، هدایت یکی از معدود نویسندگان معاصر ایرانی محسوب می شود که با تکیه بر فرهنگ و تاریخ ایران به ویژه خرد ایرانی، خاستگاه ایرانی بودن خود را برجسته کرد. همه تلاش او در آفرینش بهترین داستان‌هایش حیات بخشیدن به نمادها، تمثیل‌ها، استعاره‌ها و نشانه‌های گم‌شده یا فراموش شده در فرهنگ کهن و ادبیات ایرانی است.

بعد از هدایت هرچه قدر به سال‌های دهه ۴۰ نزدیک‌تر می‌شویم، تأثیرپذیری نویسندگان از هدایت هم به همان اندازه افزایش می‌یابد. اندیشه های جلال آل احمد با وجود آن‌که در سنت‌ها و مذهب ریشه دوانده بود از بیشترین تأثیرپذیری از هدایت برخوردار است. هوشنگ گلشیری همچنین بیشترین حد تأثیرپذیری از هدایت را دارد. شازده احتجاب او هم مانند بوف کور از سندیت اجتماعی برخوردار است و در همان حال ارزش زیباشناختی غیر قابل انکاری دارد.

 

آخرین عکسی که صادق هدایت برای تمام نزدیکان خود فرستاد

سرانجام

سرانجام این نویسنده در ۱۳۲۹ خورشیدی به پاریس می رود و در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ خورشیدی در آپارتمانی اجاره‌ای در خیابان شامپیونه با بازکردن شیر گاز و بستن محفظه‌های خانه به زندگی خود پایان می دهد. پیکر او در قطعه‌ ۸۵ آرمگاه پرلاشز در پاریس به خاک سپرده شد.

 

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه