عالِمی که شلاق خورد اما در برابر رضاخان ایستاد
برکنار از همه وجوه شخصیتی آیتالله شیخ محمدتقی بافقی، یکی از وقایعی که نام وی را در تاریخ معاصر بیشتر بر سر زبانها انداخته، ایستادگیِ وی در برابرِ رضاخان برای اقامه فریضه امر به معروف و نهی از منکر بوده است.
امروز، سالروز وفاتِ آیتالله شیخ محمدتقی بافقی، رحمه الله، است؛ عالمی مجاهد و حقجو که در زمانی که استبدادِ رضاخانی اجازه نفس کشیدن به احدی نمیداد، در برابرِ اشاعه منکر او ایستاد و هزینه این ایستادگی را هم به جان خرید.
آیتالله شیخ محمدتقی بافقی (م. ۱۳۲۵ خورشیدی)، از عالمان برجسته شیعه است که هفده سال در نجف اشرف اقامت داشت و در حوزه علمیه نجف از محضر استادانی چون مرحوم آیتالله آخوند خراسانی (ره) و آیتالله سید محمدکاظم یزدی (ره) بهره برده بود. وی در آغازِ عزیمت به نجف، «با اندک سرمایهای که از یزد همراه خود برده بود، مغازهای راهاندازه کرد که هم کمکخرج زندگی باشد و هم به طلاب کمک کند. آوازه تقوا و رفتارِ خوشِ وی با خریداران، مخصوصاً فقیران و محرومان در کوی و برزن پیچید و دیدند که طلبهای از نژاد سلمان فارسی بهظاهر مشغول تجارت است، اما به اموال دنیا التفاتی ندارد و در فروش اجناس به مشتریان نرمخوی بوده، خصوصاً با طلبهها رفتاری متین را پیش گرفته، از نسیه دادن به افراد مضایقه ننموده است و حتی به برخی وجه دستی میدهد؛ تا آنکه سرمایه و اجناس مغازهاش به پایان رسید. آنگاه به تحصیل جدّی در فقه، اصول، کلام، حدیث و رجال پرداخت و به موازات آن در تهذیب روح و تزکیه نفس اهتمامی جدّی از خود بروز داد». [۱]
شیخ محمدتقی بافقی پس از بازگشت به ایران نیز سالها در کنار مرحوم آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی حضور داشت و در تأسیس حوزه علمیه قم، کمک حال و همراهِ شیخ عبدالکریم بود. همچنین روانشاد آیتالله بافقی در زمان آقا شیخ عبدالکریم مسوولیت تقسیم شهریه طلاب حوزه علمیه قم را بر عهده داشت.
آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی
مرجع تقلید برجسته شیعه، شیخ الفقها و المجتهدین، مرحوم آیتالله شیخ محمدعلی اراکی (م. ۱۳۷۳ خ.) درباره زهد و تقوای شیخ محمدتقی بافقی اینگونه گفته است: «ایشان اول زاهد در دنیا بود. جز کرباس نمیپوشید و در خانهاش عوضِ قالی، زیلو بود و کاسهها هم همه گِلی و قاشقهایش قاشق چوبی بود. اول زاهدِ دنیا بود و در اوج مهربانی و عشق آنچنان مهر داشت و دوستی با طلبه جماعت. معروف بود که طلبه رازی را که نمیخواهد به مادر بگوید، به حاج شیخ محمدتقی میگوید! اینقدر با اینها همراه بود. او هم شد جزو حزب حاج شیخ [عبدالکریم]: مُقَسِّمِ آقای حاج شیخ. در هر تنگنا طلّاب را دلداری میداد و اگر پیشآمدی میشد، برای طلّاب کارسازی میکرد». [۲]
اما برکنار از همه وجوه شخصیتی مرحوم آیتالله شیخ محمدتقی بافقی، آنچه به موضوع این سیاهه مرتبط است و در سطرهای پس از این آمده، روایت رویدادِ ایستادگیِ وی در برابرِ بیحرمتی اهل و عیالِ رضاخان در حرم مَلَکپاسبان حضرت فاطمه معصومه (س) است.
در راه خدمت به امام زمان (عج)
در حدیثها و روایتهایی گوناگون از نقش شهر مقدس قم در روزگار ظهور حضرت مهدی (عج) سخن رفته است. بهمَثَل در حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده است که فرموده اند: «... دانش در شهری پدید شود که قُمش گویند؛ و [این شهر] معدن علم و فضل شود، تا آنجا که در روی زمین هیچ نادانی نسبت به دین نماند تا برسد به نوعروسان پردهنشین. این، نزدیک به ظهور قائم ما باشد؛ و خدا قم و مردمش را مقام حجّت سازد و اگر آن نباشد، زمین اهلش را فروبَرَد و حجتی در زمین نماند؛ و دانش از آن، به همه بلاد منتشر شود در مشرق و مغرب حجّت خدا بر مردم تمام شود، تا کسی بر روی زمین نمانَد که علم و دین بدو نرسد. سپس قائم ظهور کند و سبب انتقام و خشم خدایی بر بندهها شود، زیرا خدا از بندهها انتقام نگیرد، مگر پس از اینکه حجّت را انکار کنند». [۳]
مرحوم آیتالله محمدتقی بافقی نیز با همه وجود به این نقشِ وعدهداده شده برای شهر قم در جریان ظهور حضرت مهدی (عج) ایمان داشت و میکوشید در جهت تحققِ آن، گام بردارد، که یکی از جلوههای آن، همانا همیاریِ شیخ عبدالکریم حائری یزدی در بنیانگذاریِ حوزه علمیه قم بوده است. شیخِ بافقی بر اساسِ همین باورِ قلبی، به طلبهها به چشم سربازان امام عصر (عج) مینگریست و میکوشید توانِ خویش را در خدمت به آنان به کار گیرد. طبیعی است، چنین عالمِ مجاهدی که میکوشیده در راهِ خدمت به امامِ زمان خویش حرکت کند و در آرزوی تحقق ظهور آن حضرت زندگانی خویش را پیش بَرَد، از گفتنِ حق و اقامه حق باکی نداشته باشد؛ حتی اگر ناگزیر باشد در برابر قلدرِ چکمهپوشی چون رضاخان بایستد که میکوشید تا به اسم تجدد و ترقی، رنگ دین و مذهب را از هیات و رخسارِ مردمانِ این سرزمین محو کند.
رضاخان در هفدهم دی ماه سال ۱۳۱۴، برنامه خویش را در کشف حجاب سراسری رسمی و اجرایی کرد. اما چند سال پیش از آن روز شوم، در سرآغاز سال ۱۳۰۷ هجری خورشیدی که برابر شده بوده است با ایام ماه مبارک رمضان، در بارگاه حرم کریمه اهل بیت (ع) اتفاقی رقم خورد که میتواند از نیت وی در ریشهکنی آثار اسلام از این سرزمین، آنهم چند سال پیش از واقعه کشف حجاب حکایت کند.
اصل ماجرا
درباره اینکه در آن ایام نوروزی – رمضانالمبارکیِ سال ۱۳۰۷ خورشیدی (برابر با سال ۱۳۴۶ ق.) در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) چه رخ داده، روایتها تا حدّی متفاوت است؛ برخی زمانِ رویداد را سال ۱۳۰۶ گفتهاند و گروهی، ۱۳۰۷ و البته بهنظر میرسد، زمان درست، همان نوروز سال ۱۳۰۷ باشد.
طبق آنچه مرحوم آیتالله سید حسین بدلا، از دوستان و نزدیکانِ مرحوم بافقی، نقل کرده، سرآغازِ اتفاق در شبِ سال نوی خورشیدی، یعنی سال ۱۳۰۷ رقم خورده بوده است: «شیخ محمدتقی همه ساله در شبهای ماه رمضان در مسجد بالاسر برنامه داشت و مراسم عمومی دعاخوانی در جوار حرم مطهر حضرت معصومه (ع) را برگزار میکرد. در سال ۱۳۴۶ ه. ق. شب ۲۸ ماه رمضان نیز مقارن بود با تحویل سال، که شش ساعت از شب رفته، سال تحویل میشد و سال ۱۳۰۷ ه. ش. آغاز میشد. به همین جهت در آن شب جمعیت بسیار زیادی در حرم، صحن و مسجد بالاسر گرد آمده و مشغول دعا و انجام مراسم عبادی بودند. آنوقتها در داخل حرم، مشرف بر ضریح حضرت معصومه (ع) غرفههایی وجود داشت، که در آن شب، در آن غرفهها چند زن بیحجاب نشسته بودند و مردم را تماشا میکردند و این بسیار بیسابقه بود». [۴]
آن زنانِ غرفهنشین، کسانی نبودهاند جز خاندانِ شاهی؛ یعنی زن و دخترانِ رضاخان و برخی دیگر از بستگانِ درباری. طبق آنچه در بسیاری از مطالب تاریخیِ مرتبط با آن رویداد آمده، آیتالله بافقی، در آغاز خود در صحنه حضور نداشته و واقعه بیحجابیِ زنان دربار را به اطلاعِ ایشان میرسانند. گویا پیش از آنکه شیخ محمدتقی بافقی از این ماجرا آگاه شود، یکی از واعظانِ حاضر در حرم، به نام آقای ناظم و معروف به «سید عبدالله تهرانی» نسبت به بیحجابی زنها بهتندی اعتراض میکند، اما پس از برپایی غائله، خود از صحنه محو میشود؛ [۵] با این حال، خبر غائله به گوش شیخ محمدتقی بافقی میرسد.
از اینجا به بعد نیز باز تفاوتهایی در روایت ماجرا وجود دارد. برخی اشاره کردهاند که با شنیدنِ ماوقع، شیخِ بافقی ابتدا بیآنکه با زنانِ دربار روبهرو شود، «پیغام فرستاد که شما اگر مسلمان هستید، نباید با این وضع در این مکان مقدس حضور یابید؛ و اگر مسلمان نیستید، باز هم حق [این رفتار را] ندارید. [اما] پیام مؤثّر واقع نشد؛ [پس] حاج شیخ محمدتقی شخصاً به حرم آمد و سخت به آنان اعتراض نمود و از آنها خواست که سر و صورت خود را بپوشانند یا از حرم خارج شوند. در این وقت غوغایی به پا خاست؛ خانواده پهلوی فوراً به منزل تولیت رفته، از آنجا با تلفن به رضاخان خبردادند و او فوراً به سوی قم حرکت کرد و دستور داد تا دستهای سرباز پشت سر او حرکت کنند. پس از چند ساعت به شهر قم رسید و مستقیماً وارد صحن شده، چند نفر طلبه را که در آن حول و حوش بودند، شلّاق زد و چند نفری را هم در جوار قبر حضرت معصومه (س) با عصا و لگد مضروب نمود و حاج شیخ محمدتقی بافقی را نیز دستگیر و به تهران فرستاد». [۶]
مرحوم سید حسین بدلا اما اینگونه تعریف کرده که وقتی خبر اعتراض آقای ناظم به بیحجابی زنان به گوش شیخ محمدتقی میرسد، آن مرحوم نیز اظهار نارضایتی میکند «اما خودش به آنجا نمیرود و عملی انجام نمیدهد. از طرف دیگر، در همان لحظات به شیخ اطلاع میدهند که شاه آمده است و میخواهند حرم را قرق کنند. پس حرم را از مردم خالی کرده، درهای حرم را بستند و درهای مسجد بالاسر به حرم را نیز بستند. چند لحظه بعد چند درِ واقع بین حرم و مسجد بالاسر را بازکرده، پرسیدند: حاج شیخ محمدتقی بافقی اینجا هستند؟ مردم فکر کردند که میخواهند او را به ملاقات شاه ببرند؛ چون همیشه رسم بر این بود که هر وقت شاه میآمد حرم و قرار ملاقات با عالمی داشت، او [یعنی مرحوم بافقی] نیز در حرم حاضر میشد و مأموران میآمدند و میگفتند: اعلیحضرت! اعلیحضرت! بفرمایید! بفرمایید! با آخوند بافقی نیز همین کار را کردند؛ لکن او به آنان اعتنا نکرد و جوابشان را نداد.
در اینجا ما دیدیدم که دو نفر از آن مأموران در سمت عقب (پشت سر) او و دو نفر نیز در جلو او قرار گرفتند و بعد از آنکه اصرارشان در رفتنِ اختیاریِ حاج شیخ به جایی نرسید، از جلو و عقب زیر بازوهای او را گرفته، به داخل حرم نزد رضاخان بردند؛ و این، درحالی بود که او همچنان مقاومت میکرد...». [۷]
مرحوم آیتالله العظمی شیخ محمدعلی اراکی (ره) نیز درباره رویاروییِ شیخ بافقی با رضاخان این را بازگو کردهاند که «رضاخان و مأمورانش، حاج شیخ محمدتقی را پس گردنی زدند و بیرون آوردند و پای ایوان آیینه داخل صحن، به پشت خوابانیدند و او [یعنی رضاخان] با تازیانه با دستِ منحوسش بناکرد به زدن حاج شیخ محمدتقی. حاج شیخ نیز از آن زیر [تازیانه] میگفت: یا صاحبالزمان، یا صاحبالزمان». [۸]
از دیگر افرادی که درباره آن واقعه، مطالبی را بیان کرده، مرحوم آیتالله میرزا خلیل کمرهای بوده است. وی نیز در این باره گفته است که وقتی شیخ محمدتقی بافقی، از وضعیت حجابِ زنِ شاه و زنانِ درباری آگاه میشود، به آنان اعتراض میکند و میگوید «اینها را از حرم بیرون کنید!... داد و بیداد و اینها. بهطوریکه زن ها ترسیدند. زن شاه فوری تلفن کرد به شاه و یارو هم که میدانید چهقدر قلدر بود! سوار شد و آمد و تاخت و تاز و نیروهای او ریختند به حرم و شیخ را گرفتند. شیخ محمدتقی اما با ترس بیگانه بود! خاضع نشد و [به رضاخان] گفت: تو خودت بدبخت هستی و شقی هستی. این بود که شاه عصا کشید و زد توی سرش و آنقدر به سر و صورت و مغزش زد که از حال رفت و بعد هم او را جلب کردند و به زندان بردند». [۹]
به هر روی پس از این ماجرا مرحوم شیخ محمدتقی را دستگیر میکنند و پس از مدتی زندانی بودن، او را به شهر ری تبعید میکنند.
روایت همسر رضاخان
عصمتالملوک دولتشاهی، همسر چهارم رضاخان، نیز خود یکی از حاضران در صحنه ماجرای حرم حضرت معصومه (س) بوده است. او نیز در بخشی از گفتوگوهای مفصلی که در ۱۳۷۳ داشته، به شرح آنچه از واقعه مورد بحث در خاطر داشته، پرداخته است. مرورِ گفتههای وی نیز دارای نکتههای آگاهیبخشی از آن ماجرا است.
خانم دولتشاهی ضمن اینکه تاریخِ واقعه را مربوط به شبِ عیدِ نوروزِ سال ۱۳۰۶ شمسی ذکر کرده، تعریف کرده است که «دخترهای شاه (شمس و اشرف) هم با عدهای دیگر که اسمشان یادم نیست، با ما بودند. بعد از زیارت قرار بود در قسمت بالای غرفههای رواق که بین حرم و ایوان قرار دارد، چادرهای سیاه خود را با چادر سفید که به همراه برده بودیم، عوض کنیم. همه این کار را با سرعت انجام دادند، ولی من دقت و سرعت لازم را در این کار به کار نبردم؛ در نتیجه مدتی بدون چادر، یعنی بیحجاب شدم. مشاهده این وضعیت از سوی آقایی که مشغول موعظه بود، بهشدت مورد اعتراض قرار گرفت. بعد هم یکی از علما که در حرم مطهر حضور داشت، در تأیید گفتههای آن آقا مطالبی را عنوان کرد که نزدیک بود، بلوایی به پا شود؛ [خطاب به گفتوگوکننده] شاید همین شیخ محمدتقی بافقی که شما میگویید، باشد. بههرحال با کمک افراد شهربانی فوراً از حرم خارج شدیم و به منزل تولیت رفتیم.
مأمورانِ شهربانی گزارش تند و تیزی از این واقعه به تهران مخابره کردند. رضاخان بهمحض اینکه باخبر شد، همراه با عدهای از صاحبمنصبان قشون و نیروهای نظامی فوراً به قم حرکت کرد. آنچه بعداً شنیدیم، این بود که شاه در نهایت عصبانیت وارد صحن مطهر شد و دستور داد شیخ را به پشت روی زمین دراز کنند و بعد هم با عصایی که در دست داشت، پیاپی ضرباتی به او زد». [۱۰]
آخوند بافقی از دید امام خمینی (ره)
حضرت امام خمینی (ره) برای مقام روحی والای مرحوم شیخ محمدتقی باقی احترام بسیاری قائل بودند و در سخنانشان به زهد و تقوا و سجایای اخلاقی آن عالم وارسته اشاره میکردند. مرحوم شیخ محمد شریف رازی (ره) نقل کرده است که «امام خمینی (ره) در درس اخلاقی که در مدرسه فیضیه تدریس میکرد، هرگاه میخواست یک مجاهد و یک مؤمن حقیقی را معرّفی کند، مرحوم بافقی (ره) را نشان داده، میفرمود: هرکس بخواهد در این عصر و در این زمان مؤمنی را زیارت کند و دیدار نماید، کسی که شیاطین تسلیم او و به دست او ایمان آورند، به شهر ری مسافرت کند و بعد از زیارت حضرت عبدالعظیم (ع)، مجاهد بافقی را ببیند. ایشان بارها این شعر را زمزمه داشت:
چه خوش بُوَد که برآید به یک کرشمه دو کار /// زیارت شه عبدالعظیم و دیدن یار». [۱۱]
ارجاعها:
۱. «فقیه مجاهد حاج شیخ محمدتقی بافقی رحمه الله»؛ سید عباس حسینی باقرآبادی؛ مجله مبلّغان؛ شوّال ۱۴۳۳، شماره ۱۵۶؛ ص ۹۱.
۲. «خاطرات آیتالله اراکی»؛ مجله یاد؛ تابستان ۱۳۹۰، شماره ۱۰۰؛ ص ۴۲.
۳. متن عربی روایت: بحارالانوار؛ علّامه محمدباقر مجلسی؛ بیروت: دار احیاءالتّراث العربی؛ ج ۵۷؛ ص ۲۱۳. / ترجمه فارسی: از متن ترجمه کمرهیی، ج ۴، ص ۱۸۴.
۴. «دیباچهیی بر نقد شخصیتهای تاریخی سیره صالحان (آشنایی با مجاهد بافقی)»؛ عبدالمجید معادیخواه؛ مجله یاد؛ بهار ۱۳۶۸، شماره ۱۴؛ ص ۱۱۰.
۵. رک: همان.
۶. «حافظان غیرت دینی در عصر پهلوی (۲): به بهانه سوم اسفند (۱۲۹۹ ه. ش.) سالروز کودتای انگلیسی رضاخان»؛ محمد عابدی؛ مجله فرهنگ کوثر؛ فروردین ۱۳۷۷، شماره ۱۳؛ ص ۷۰ و ۷۱.
۷. «دیباچهیی بر نقد شخصیتهای تاریخی سیره صالحان (آشنایی با مجاهد بافقی)»؛ عبدالمجید معادیخواه؛ مجله یاد؛ بهار ۱۳۶۸، شماره ۱۴؛ ص ۱۱۱.
۸. همان. ص ۱۱۲.
۹. «خاطرات آیتالله کمرهیی»؛ مجله یاد؛ تابستان ۱۳۹۰، شماره ۱۰۰؛ ص ۱۶۲ و ۱۶۳.
۱۰. «مصاحبه منتشرنشده با عصمتالملوک دولتشاهی درباره کشف حجاب»؛ روزنامه جامجم؛ ۲۴ مهر ۱۳۸۱.
۱۱. «فقیه مجاهد حاج شیخ محمدتقی بافقی رحمه الله»؛ سید عباس حسینی باقرآبادی؛ مجله مبلّغان؛ شوّال ۱۴۳۳، شماره ۱۵۶؛ ص ۹۷.
مطالب مرتبط
تگها
مطالب پربیننده
- چگونه تشخیص دهیم یک تصویر با هوش مصنوعی ساخته شده؟
- آموزش کامل تهیه سبزه عید با تخم شربتی
- کاهش وزن علمی و بدون برگشت
- چگونه میتوان از اینستاگرام، تیکتاک و گوشیهای همراه فاصله گرفت؟
- کمبود چه مواد غذایی باعث افزایش ابتلا به افسردگی میشود؟
- چطور مامان بابای خودمان باشیم؟
- مادران تلفنهمراه خود را به کودکشان بدهند یا خیر؟
- چرا مردان در بیان احساسات خود موفق نیستند؟
- آیا در برزخ، شفاعت وجود دارد؟
- "همای سعادت" اسطوره یا واقعیت؟!
- گیاهانی که استرس خانه و محل کار را کاهش میدهند
- سیگارهای الکترونیک یک جایگزین توهم زا
- سونامی سالمندی، بحران پیش روی کشور
- درباره خانه عباسیان، شاهکار معماری ایران در کاشان
- درباره قنات بلده فردوس؛ بیبدیل در دل کویر
- درباره شغاب، گورستان دلاوران در بوشهر
- کاخ خسرو کرمانشاه؛ شکوهی به جا مانده از دوران ساسانی
- درباره پل ساسانی دزفول، کهنترین پل آجری جهان
- چگونه سینمای ایران به رکورد فروش ۱۰۰۰ میلیارد تومان رسید؟
- لذتبخشترین نماز
- درباره تذهیب و انواع آن
- چقدر برای شریک زندگیمان وقت بگذاریم؟
- مواد غذایی موثر در بهبود علائم یائسگی
- حضرت زهرا (س) و تاکید روی آموزش علم
- هشدار؛ چه پیامکهایی را باز نکنید
- اسانسهای دافع اضطراب را بشناسیم
- حضرت زهرا (س)، الگوی بیبدیل یک زن مسلمان
- درمان تورم کف و قوزک پا
- معرفی غذاهای سنتی ایرانی در شب یلدا همراه با تصاویر
- نحوه آموزش صبر و بردباری به کودکان
- قوانین کلاس و مدرسه
- قالب آماده و زیبای پاورپوینت(15)
- ۵ فیلم که همه زنان ایرانی باید تماشا کنند
- شعار سال ۱۴۰۱ «سال تولید، دانشبنیان و اشتغالآفرین»
- قالب زیبای پاورپوینت برای ارائه پروپوزال و دفاع رساله دکترا
- قالب پاورپوینت کادر دار زیبا
- قالب پاورپوینت گرافیکی و طرح دار زیبا
- قالب پاورپوینت گرافیکی زیبا
- رنگ چشم هایتان درباره شما و اجدادتان چه می گوید؟
- قالب پاورپوینت گرافیکی جالب
- نمونه تدریس درس اول هدیه آسمان پنجم
- اندکی درباره درسپژوهی
- کتاب پسری که جادویی شد
- همه زائران سلطان
- قالب پاورپوینت
- معرفی کتاب
- دوستی با کتاب
- پورنوگرافی چیست و چه اثری بر مغز و رابطه جنسی دارد؟
- قالب پاورپوینت گرافیکی
- درباره محسن رضایی
- معرفی کتاب
- کتاب راهنمای کامل Interaction access
- درباره امیر کبیر
- کتاب پیوند زخم خورده
- کتاب آموزش علیه آموزش
- درباره فخرالدین عراقی
- خلاصه کتاب سواد بصری
- درباره محسن مهر علیزاده
- تورم به کدام سو میرود؟
- طغیان سرخک