در باره «فریدریش روکرت»

در باره «فریدریش روکرت»

به انگیزه یکصد و پنجاه‌ و چهارمین سال درگذشت «فریدریش روکرت»، ایران‌شناس آلمانی
او را پدر شرق‌شناسیِ آکادمیکِ آلمان می‌دانند. اگرچه زبان‌های فارسی، عربی و ترکی را به بهترین حالت ممکن می‌دانست، اما هیچ‌گاه به مشرق‌زمین سفر نکرد.

«فریدریش روکرت» (Friedrich Rückert) که در ۱۶ مه ۱۷۸۸ در شهر شواینفورت (Schweinfurt) متولد شد و در ۳۱ ژانویه ۱۸۶۶ در شهر کوبورگ (Coburg) درگذشت، اهل ایالت بایرنِ آلمان بود. جوانی‌اش که مصادف با اشغال آلمانی ازسوی ناپلئون بناپارت، امپراتور فرانسه بود، سرگرم سرایش اشعار میهنی و سیاسی بود.

پس از آنکه در دانشگاه ووتسبورگ آلمان، حقوق و بعد، زبان‌شناسی خواند، مدتی را در ایتالیا گذراند و در سال ۱۸۱۸ راهی اتریش شد. در وین بود که نخستین جرقه‌های آشنایی‌اش با جهان شرق در او زده شد که البته سبب‌ساز آن، «یوزف فون هامر پورگشتال» (Joseph von Hammer-Purgstall) بود. این شرق‌شناس و ایران‌شناس اتریشی که از پایه‌گذاران آکادمی علوم اتریش و موسسه ایران‌شناسیِ آن است و غزلیات حافظ را هم به آلمانی ترجمه کرده است، در آن زمان شهرت بسیار داشت و به او فارسی و عربی آموخت.

 زادگاه روکرت در شهر شواینفورت

تحت تاثیر همین برخورد، بخش‌هایی از شاهنامه فردوسی را به آلمانی ترجمه کرد. جز این روکرت، مجموعه‌ای از غزلیات خود را با عنوان «رُزهای شرقی» (Oestliche Rosen) منتشر کرد که ملهم از «غزلیات شمسِ» مولانا جلال‌الدین محمد بلخی بود و تقریبا همزمان با «دیوان غربی-شرقیِ» یوهان ولفگانگ گوته منتشر شد که آن هم برگرفته از غزلیات حافظ است اما تا حدی در سایه آن قرار گرفت.

او دو سال بعد یعنی در سال ۱۸۲۴، فرازهایی از قرآن را به آلمانی ترجمه کرد که گفته‌ می‌شود از حیث زبان‌شناسی، اثری قابل توجه در زبان آلمانی است. اگرچه ناگفته پیداست که نمی‌تواند مطابق با متن قرآن باشد اما همین اتفاق یعنی انتقال شعرگونه قرآن از عربی به آلمانی رخدادی شگفت‌انگیز بود.

«آنه ماری شیمل» (Annemarie Schimmel)، مولاناپژوه و شرق‌شناس آلمانی که خود را مدیون او می‌داند، در اکتبر سال ۱۹۹۵ و پس از انتشار کامل‌ترین نسخه قرآنِ روکرت در همان سال، طی مقاله‌ای که در روزنامه فرانکفورتر آلگماینه به چاپ رسیده است درباره این ترجمه معتقد است خواننده با مطالعه ترجمه روکرت علاوه بر تصویری که از سبک متن اصلی به دست می‌آورد، در می‌یابد که آیات قرآن می‌توانند به گونه‌های مختلفی تفسیر شوند. همچنین در بخش دیگری نیز اشاره می‌کند بنا بر اعتقاد مسلمانان نمی‌شود یک «ترجمه» از قرآن ارائه داد؛ به نظر او ترجمه روکرت شروع خوبی برای ورود به این کتاب محسوب می‌شود.

در این اثنا یعنی در سال ۱۸۲۶، به دانشگاه ارلانگن (Friedrich-Alexander Universität Erlangen-Nürnberg) رفت و با آغاز تدریس شرق‌شناسی، این رشته را در دانشگاه‌های آلمان بنیان نهاد.

 کارگاه روکرت در شهر کوبورگ

این ایران‌شناس آلمانی اما جز این، برای سعدی کاری کرد کارستان؛ اشعار «گلستان» را به آلمانی برگرداند که البته سی سال پس از مرگ او نشر یافت. این اتفاق برای ترجمه‌اش از «بوستان» هم افتاد و وقتی متن کامل آلمانی آن انتشار یافت که او شانزده سال پیشش درگذشته بود. بیست‌وهفت سال پس از روکرت هم بود که ترجمه غزلیاتی شیخ شیراز به طبع رسید. قسمت‌هایی از «رباعیات» خیام و «هفت پیکر» نظامی را هم البته باید به آثار روکرت علاوه کرد.

روکرت که زبان‌های شرقی دیگری چون سانسکریت، چینی، هندی، لاتین و یونانی باستان را به خوبی می‌دانست، در باب کیفیت ترجمه‌هایش همین نکته کافی است که ترجمه او از «مقامات حریری» اثر قاسم‌بن‌علی حریری چنان خوب بود که «سیلوستر دو ساسی» (Silvestre de sacy)، شرق‌شناس فرانسوی به دانشجویانش گفته بود، دیگر نیازی به خواندن متن عربی دشوار مقامات ندارند، زیرا ترجمه روکرت به خوبی مفهوم و حس آن اثر را به خوانندگان منتقل می‌کند.

زادگاه و کارگاه روکرت به ترتیب در شهرهای شواینفورت و کوبورگِ آلمان حفظ شده و به موزه بدل شده است. همچنین به نامش و یادش، بنیادی با نام «فریدریش روکرت» شکل گرفته که هر سه‌سال یک‌بار، جایزه‌ای ادبی به برگزیده‌ای که طبق ضوابط آن است، اهدا می‌کند و در شهر کوبورگ مستقر است و میراث این ایران‌شناس آلمانی را برقرار داشته است. در ایران نیز، یکصدویکمین شب از شب‌های مجله بخارا به او اختصاص داشت که دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۱ در کانون زبان فارسی و با حضور «برند اربل»، سفیر وقت آلمان در ایران برگزار شد.

 تندیس روکرت در شهر شواینفورت

آنچه در ادامه می‌خوانید سه ترجمه از روکرت است؛ ابتدا ترجمه سوره اخلاص و بعد دو ترجمه از گلستان سعدی.

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿۱﴾

اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿۲﴾

لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿۳﴾

وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿۴﴾

Sprich: Gott ist Einer

Ein ewig reiner

Hat nicht gezeugt und ihn gezeugt hat keiner

Und nicht ihm gleich ist einer

بنی‌آدم اعضای یکدیگرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به‌درد آورَد روزگار

دگر عضوها را نمانَد قرار

تو کز محنت دیگران بی‌غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

-O ihr Gebornen eines Weibes

?Seid ihr nicht Glieder eines Leibes

,Kann auch ein Glied dem Weh verfallen

?Dass es nicht wird gefühlt von allen

,Du, den nicht Menschenleiden rühren

.Kannst auch den Namen Mensch nicht führen

دوش مرغی به صبح می نالید

 عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش

یکی از دوستان مخلص را

مگرآواز من رسید به گوش

گفت باور نداشتم که تو را

 بانگ مرغی چنین کند مدهوش

گفتم این شرط آدمیت نیست

مرغ تسبیح گوی و من خاموش

,Gestern sang ein Vogel in der Frühe

.daß mir Sinn und Fassung ging verloren

Einem meiner trauten Freunde kam wohl

,Mein entzücktes Rufen zu den Ohren

Und er sprach: Ich glaube nicht, daß also

.Könnt ein Vogel machen dich zum Toren

Doch ich sprach: Es soll auf seiner Stelle

.Jeder tun, wozu er ist erkoren

Schämen müßt ich mich als Mensch, ein Vogel

!Lobend Gott, und ich wie stumm geboren

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه