درباره عباس زریاب‌ خویی

درباره عباس زریاب‌ خویی

عباس زریاب‌خویی مورخ، ادیب، مترجم و نسخه‌شناسی برجسته بود که از علوم و معارف دوران اسلامی و تاریخ و فرهنگ ایران پیش از اسلام آشنایی کامل داشت و از همین رهگذر هم در طول زندگی خود خدمات ارزنده‌ای به فرهنگ و تمدن این مرز و بوم کهن عرضه کرد.

یک روز خانم هما ناطق که اهل قلم و کتاب بود و زن فاضله‌ای است ... وارد گروه شد. خانم ناطق، عضو گروه تاریخ بود. آن روز من و زریاب خویی، نشسته بودیم و صحبت می کردیم. ناطق ما را مخاطب قرار داد و گفت: چرا شما در این جا با خیال راحت نشسته اید؟ کاری بکنید!  گفتم: چه اتفاقی افتاده است؟  گفت: می‌خواهند دانشگاه را تعطیل کنند! پیش نویس حکم اخراج پنجاه استاد هم تهیه شده است. شما باید از این کار جلوگیری کنید! زریاب گفت: خانم ناطق! در برابر تعطیل شدن دانشگاه ما چه کاری می توانیم انجام بدهیم؟ خانم ناطق که می‌دانست دکتر زریاب خویی، شاگرد آیت الله خمینی بوده است، گفت: آقای دکتر زریاب! شما شاگرد آقای خمینی بوده‌اید! با توجه به این مساله، تلفنی بزنید، نامه‌ای بنویسد و ارتباطی بگیرید تا کاری انجام بدهید! . . . تا اینکه این دیدار صورت گرفت ... ما وقتی وارد شدیم، روی زمین نشستیم! چون در آن روزها صندلی و مبل و این قبیل وسایل وجود نداشت. ما نشستیم و منتظر شدیم که آیت‌الله بیاید. در گوشه‌ای از همین اتاق جایی بود که در آن جا سماور گذاشته بودند و چای درست می کردند. به هر کدام از ما هم چای دادند و ما خوردیم تا آیت‌الله از در وارد شدند و ما به احترام ایشان بلند شدیم و بعد هم نشستیم. امام خمینی چون کسی را در آنجا نمی شناخت، گفت و گو بین ایشان و دکتر زریاب خویی بود و یادم هست که امام به آقای زریاب گفت: میرزا عباس خویی. اینها بخشی از خاطرات محمد ابراهیم باستانی پاریزی استاد تاریخ دانشگاه تهران درباره عباس زریاب خویی یا همان میرزا عباس استاد تاریخ این دانشگاه است؛ فردی که اگرچه استاد تاریخ شد اما تاریخ فقط بخشی از دریای علم او بود زیرا در رشته های دیگری مانند ادبیات فارسی، ادبیات عرب، فلسفه، زبان شناسی و معارف اسلامی صاحب نظر بود و در بیشتر این رشته ها درس می داد و سخنرانی می کرد.

 

 

تولد و تحصیل در خوی

عباس زریاب خویی فرزند علی در ٢٢ تیر ١٢٩٨ خورشیدی در خوی در شمال غربی آذربایجان دیده به جهان گشود. پدرش با وجود شغل پیشه وری، زندگی آرامی داشت و همین نوع زندگی هم بی تردید در شخصیت او تاثیر گذاشت.

زریاب در پنج سالگی نزد ملا کبری قرآن فرا گرفت و در پایان این دوره بنابر رسمی که آن زمان معمول بود که کودکی را که قرآن تمام کرده بود با تشریفات و سوار بر اسب از خانه آموزگار به خانه خود می بردند و چایی و شیرینی می دادند که این اتفاق برای زریاب هم صورت گرفت و به گفته خودش کودکان دبستان در پیش اسب من سرود خوانان مرا به خانه بردند.

وی در هفت سالگی به دبستان رفت؛ دبستانی که کلاس های آن در حجره های مسجد بزرگی به نام مسجد خان تشکیل می شد و شاگردان روی زمین می نشستند اما کتاب ها و درس ها مطابق برنامه های وزارت معارف آن زمان بود. زریاب خویی در دوره متوسطه به دلیل اینکه در خوی کلاس دوم وجود نداشت، مجبور به ترک تحصیل شد اما برای فراگیری زبان عربی و سپس علوم دینی نزد شیخ عبدالحسین اعلمی و حاج میرزا حسن معروف به مناقب رفت و زبان عربی را تا حد شرح جامی بر کافیه و مغنی ابن هشام، منطق را تا حد شرح شمسیه، اصول فقه را معالم و فقه را تا مباحثی چند از شرح لمعه شهید ثانی نزد این استادان آموخت.

 

حضور در حوزه علمیه

در ۱۳۱۶ خورشیدی زریاب خویی به همراه یکی از طلاب به نام شیخ صادق فراحی که بعدها روحانی طراز اول خوی شد، برای ادامه تحصیل به قم رفت و در آنجا در مدرسه جانی خان یا مدرسه ناصری ساکن شد تا اینکه بعدها به ‌مدرسه فیضیه منتقل شد.

زریاب در قم نزد شیخ صادق فراحی مقداری از شرح لمعه را خواند و سپس رسائل و قسمتی از مکاسب را در محضر آقا سیدمحمد یزدی معروف به محقق‌داماد فراگرفت. استاد دیگر او در اصول آقا شیخ‌محمد علی کرمانی بود. کفایه را نزد آقاسید احمد خسروشاهی آموخت. زریاب در فلسفه شاگرد امام‌خمینی(ره) بود که آن زمان به‌نام «حاج آقا روح‌الله» در حوزه شهرت داشتند و یگانه مدرس فلسفه در آنجا بودند. او همچنین در درس خارج فقه و اصول از محضر استادان بزرگی همچون آقاسید صدرالدین صدر، آقاسید محمدتقی خوانساری و آقاسیدمحمدحجت‌کوه کمری بهره گرفت.

 

تدریس در خوی و حضور در تهران

زریاب خویی در ۱۳۲۲ خورشیدی به‌زادگاهش بازگشت و مدتی به تدریس در دبیرستان پرداخت اما در آنجا ماندنی نشد و در ۱۳۲۴ خورشیدی به‌ تهران آمد و پس از چند سال زندگی دشوار، سرانجام با معرفی آقامحمدسنگلجی و کمک های تقی ‌تفضلی در کتابخانه مجلس شورای ملی استخدام شد. در همین زمان با سید حسن تقی زاده آشنا شد.

زریاب خویی به صورت همزمان در دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و درجه لیسانس گرفت و سپس به کتابخانه مجلس سنا منتقل شد. استعداد و تسلط زریاب خویی به کتابداری موجب شد تا به عنوان مدیر کتابخانه مجلس سنا انتخاب شود.

 

تحصیل در آلمان

زریاب خویی در ۱۳۳۴ خورشیدی در کتابخانه سنا مشغول به فعالیت بود و با ‌معرفی سیدحسن تقی‌زاده بورس مطالعاتی اوقاف هومبولت آلمان غربی که از مهمترین بنیادهای علمی و فرهنگی آلمان غربی است، دریافت کرد تا برای مدت پنج سال در ماینتس، فرانکفورت و مونیخ به تحصیل و مطالعه در رشته‌های تاریخ، علوم و معارف اسلامی، فلسفه و فرهنگ تطبیقی بگذراند که در این دوره رساله دکتری خود را با عنوان «گزارش درباره جانشینان تیمور، برگرفته از تاریخ کبیر جعفری تألیف ابن محمد الحسینی» را به پایان رساند و مدتی بعد برای آموزش زبان و ادبیات فارسی به دعوت «والتر هنینگ» استاد دانشگاه برکلی کالیفرنیا به آن شهر رفت و علوم مختلف را فراگرفت.

 

 

از استادی در گروه تاریخ دانشگاه تهران تا دایره‌المعارف بزرگ اسلامی

زریاب خویی در ۱۳۴۱ خورشیدی با اینکه کرسی دانشگاه بروکلی کالیفرنیا به او اهدا شد اما به شوق آموزش فرزندان میهنش به ایران بازگشت و استاد گروه تاریخ دانشکده ادبیات دانشکده تهران شد؛ دورانی که زریاب در دانشگاه به مثابه دایره المعارفی بود که هر فردی در هر مطلبی می توانست به او رجوع کند و آسوده از تحمل هیچ بار منتی، آنچه می خواهد از او طلب می کرد تا اینکه پس از مدتی از دانشگاه کنار گذاشته شد.

فراغت ایام بازنشستگی زریاب را مدتی به کنج خلوت دل‌خواسته تحقیق کشید اما این استاد تاریخ دانشگاه تهران پس از تأسیس «بنیاد دایره‌المعارف بزرگ اسلامی» به همکاری دعوت شد که هم گشایشی در زندگی معیشتی او پدید آمد و هم اهل فضل از اندوخته‌های علمی ‌اش بهره‌مند شدند.

 

 

زریاب در علم و فرهنگ

زریاب خویی به زبان های ترکی آذربایجانی، عربی، فرانسوی، انگلیسی و آلمانی تسلط کامل داشت و در رشته هایی همچون ادبیات فارسی، ادبیات عرب، فلسفه، زبان شناسی و معارف اسلامی صاحب نظر بود. نگاهی به کتاب ها و مقاله های او وسعت و عمق اطلاعات او را تا حدی معلوم می‌ کند. وی یکی از مشهورترین و پرکارترین مورخان و مصححین ایرانی‌ است که دامنه آثارش از پیش از اسلام تا پس از اسلام از ترجمه تا تصحیح متون تاریخی را دربرمی‌گیرد.  
این استاد تاریخ عضو انجمن بین‌المللی شرق‌شناسی (آلمان) و عضو مجمع بین‌المللی کتیبه‌های ایرانی (انگلیس) بود. در ایران نیز در انجمن فلسفه، هیات ‌امنای بنیاد فرهنگ ایران، فرهنگستان تاریخ و بنیاد شاهنامه فردوسی نیز عضویت داشت.

تالیفات

زریاب در ۱۳۵۰ خورشیدی، اطلس تاریخی ایران را با همکاری سیدحسین نصر و احمد مستوفی منتشر کرد. چهار سال بعد کتاب تاریخ ساسانیان به زیور طبع آراست. در ۱۳۶۸ خورشیدی، شرحی بر مشکلات دیوان حافظ با نام آیینه جام نوشت و در ۱۳۷۰ خورشیدی به نوشتن کتاب سیره رسول الله (ص)، بخش اول: از آغاز تا هجرت، پرداخت.

همچنین در همین سال، ۲ ویرایش از ۲ کتاب مهم یعنی کتاب الصیدنه فی الطب به زبان عربی نوشته ابوریحان بیرونی که درباره داروشناسی پزشکی بود و روضه الصفا نوشته محمد پسر خاوندشاه بلخی را انجام داد.
زریاب کتاب های بزم آوردی دیگر و شط شیرین پر شوکت که دربردارنده مقاله هایی درباره تاریخ، فرهنگ و فلسفه را منتشر کرد.

وی ترجمه نیز انجام می داد و ترجمه های مهم او می توان به تاریخ فلسفه و لذات فلسفه از ویل  دورانت، تاریخ ایرانیان و عرب ها در زمان ساسانیان نوشته تئودور نولدکه، دریای جان نوشته هلموت ریتر و ظهور تاریخ بنیادی اثر فریدریش ماینکه اشاره کرد.

زریاب همچنین مقاله هایی در دانشنامه های گوناگون چون دایره المعارف فارسی زیر نظر غلام حسین مصاحب، دانشنامه ایران و اسلام، دایره المعارف بزرگ اسلامی زیر نظر سیدکاظم موسوی بجنوردی، دایره المعارف تشیع، دانشنامه جهان اسلام و دانشنامه ایرانیکا زیر نظر احسان یارشاطر به رشته تحریر درآورد.

 

درگذشت

سرانجام این استاد فرهیخته در ۱۴ بهمن ۱۳۷۳ خورشیدی در بیمارستان دی تهران درگذشت تا محمدرضا شفیعی کدکنی بگوید: دریغا زریاب و دریغا فرهنگ ایرانی! نمی‌گویم او واپسین بود ولی در میان واپسین‌ها، بی‌گمان برجسته‌ترین بود، برجسته‌ترین چهره از آخرین پژوهندگانی که بر مجموعه فرهنگ و مدنیت ایرانی احاطه ژرف و اشراف کامل دارند و بدان عشق می‌ورزند: از فلسفه، کلام، تفسیر، حدیث، فقه و اصول تا ادبیات فارسی، عربی، تاریخ و جغرافیای تاریخی تا آنچه در مغرب‌زمین می‌گذرد در حوزه پژوهش‌های ایرانی و اسلامی تا آگاهی درست و سنجیده از مجموعه میراث خردمندان غرب از افلاطون تا هگل، مارکس و ناقدان معاصرش.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه