دانشگاه‌ها و ضرورت تعامل ارگانیک با نظام سیاسی

دانشگاه‌ها و ضرورت تعامل ارگانیک با نظام سیاسی

«سعید نصرتی»، کارشناس سیاستگذاری فرهنگی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری

هرچند نمی‌توان منکر «ارتباط ارگانیک» و «مناسبات کارکردی» بین نظام علمی و دانشگاهی با نظام سیاسی بود اما بدون تردید یکی از راه‌های توسعه دانشگاه‌، گسترش تعامل ارگانیک بین این دو نظام است.

آموزش عالی به معنای امروزین در ایران، بر خلاف سایر جوامع از قدمت چندان زیادی برخوردار نیست. به عنوان مثال دانشگاه‌های اروپایی که بعضا قدمتی بالغ بر ۵ قرن دارند در قیاس با ایران -که با تاسیس «دارالمعلمین مرکزی» در سال ۱۲۹۷ شمسی آغاز شد- به مثابه درختی تنومند هستند که از دوران‌های گذار و چالشی خود، نظیر نظارت و دخالت نهادهای بیرونی عبور کرده و هم‌اکنون به فعالیت اصلی‌شان یعنی شناسایی مسائل جامعه و ارائه راه حل برای آن رسیده‌اند.

این ویژگی برای آموزش عالی در ایران نشان می‌دهد که هرچند این نهاد در دوره‌ای توانسته با تربیت نیروی انسانی بخشی از نیازهای جامعه را تامین نماید، اما به دلیل اهمیت و اثرگذاری آن در جامعه همواره مورد توجه نهادهای خارج از دانشگاه بوده است.

این امر طی زمان، موجب شده تا آموزش عالی از مسئولیت اصلی خود باز بماند. به همین دلیل آموزش عالی در ایران بیش از این‌که متوجه امر آموزش برای تامین نیازهای جامعه باشد، در چالش با آن‌ها قرار گرفته است. آموزش عالی در ایران هرچند عنصر کلیدی در فرآیندهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به شمار می‌رود، اما توجه به مسائل آن در رابطه با نهادهای بیرونی از اهمیتی انکار ناپذیر برخوردار است.

 

انزوای آموزش عالی در فقدان روابط بین سازمانی

سیستم آموزش عالی یکی از عناصر کلیدی فرآیندهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی هر کشوری است. چرا که آموزش عالی معرف نوع مهمی از سرمایه­‌گذاری در منابع انسانی است که با فراهم آوردن و ارتقاء دانش، مهارت­‌ها و نگرش­‌های مورد نیاز کارکنان ارشد فنی، حرفه‌­ای و مدیریتی به توسعه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کمک شایانی می‌کند. از این دیدگاه آموزش عالی نه تنها موجب ترویج دانش می­‌شود، بلکه با پیشرفت­‌های پژوهشی، فناورانه و علمی، دانش جدیدی را هم به وجود می­‌آورد. این نهاد علمی اهداف و نقش ویژه‌­ای را در جامعه بر عهده دارد که از آن جمله می­‌توان به تربیت نیروی انسانی متخصص مورد نیاز جامعه، ترویج و ارتقای دانش، عمق بخشیدن به نگرش­‌های علمی و فرهنگی، تعمیق فرهنگ گفتگو، مدارا و کار جمعی، ارتقای تنوع و غنای فرهنگی، نظریه‌­پردازی برای حل مسائل و بحران­‌های جهانی، گسترش تحقیق و فراهم نمودن زمینه مساعد برای توسعه کشور اشاره کرد.

مضاف بر این‌که رسالت­‌های دیگری را همچون آماده کردن جامعه برای برخورد ریشه‌­ای با مسائل و مشکلات و کاویدن جنبه‌های نظری، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در حل و فصل آسیب­‌ها و تدوین سیاست و راهبرد برای مقابله با آنها هم بر عهده این نظام است.

دنیای امروز به قول «پیتر دراکر» دنیای تحولات و تغییرات مداوم و عصر عدم تداوم‌­ها است. هر چه سرعت تغییرات بیشتر و محتوای آن پیچیده‌­تر باشد، امکان مدیریت آن برای استفادة بهتر نیز کاهش می­‌یابد. بدین ترتیب ضرورت تدوین چشم­انداز و برنامه­‌های بلندمدت و میان‌مدت هم افزون‌تر می‌گردد. باید درنظر داشت که هر قدر سرعت تغییرات بالاتر باشد، نیاز به نورافکن­‌های قویتـر جهت نظارت بر روند اجرای آن هم بیشتر احساس می‌­شود.

هرچند آموزش عالی ایران همگام با این تحولات جهانی همواره کوشیده تا در قالب اهداف برنامه­‌های پنج‌ساله توسعه، به تقویت جایگاه نظام آموزش عالی در کشور مبادرت ورزد و پاسـخگوی نیازهای گوناگون و نـوین جامعه باشد، اما در این زمینه با چالش‌های اساسی روبروست. واقعیت آن است که در حال حاضر نظام برنامه‌ریزی توسعه کشور با مشکل عمده عدم ارتباط با سایر نظام‌های کشور روبه‌­رو است؛ درواقع روابط سازمان یافته‌­ای بین این نظام علمی و سایر نظام­‌های کشور وجود ندارد.

تعارض بین ساختار کلان آموزش عالی و برنامه‌های توسعه

هم‌اکنون وضعیت به‌گونه‌ای است که نظام آموزش عالی به طور مستقل راه خود را رفته و گویی اساساً کارکرد دیگری غیر از تولید دانش ندارد. سـایر نظـام‌­هـا نیز نیازهای خـود را براساس تقاضای داخلی و خارجی بدون ارتباط با آموزش عالی برآورده می­‌کنند که هر کدام به ­گونه­‌ای رها و مـستقل راه خود را ادامه می­‌دهند. باید اذعان کرد که نقش هماهنگی نظام آموزش عالی با نظام­‌های دیگر بر عهده ساختار کلان و سطح نهادی آن است. از این دیدگاه ساختار آموزش عالی در این سطح و در بین مجموعه کلان دولت نوعی ساختار وظیفه‌­ای است که مأمور و مسؤول انجام وظیفه‌­ای خاص است و لزوماً متعهد بـه در نظر داشتن وظایف وزارتخانه‌­های دیگر نیست.

چنین ساختاری اگرچه در انجام وظایف ویژه امکان موفقیت دارد، اما در اجرای برنامه‌­های توسعه کـه تـک‌وظیفه‌­ای نیستند بـا تنگناهایی روبه ­رو می‌­شود. اصولاً برنامه‌­های توسعه و بخصوص برنامه­‌های توسعه بخش آموزش عالی از نوعی کلیت و جامعیت برخوردارند که برخلاف ساختار وزارت علوم، تحقیقات و فناوری چند وظیفه­‌ای هستند و برای اجرا نیاز بـه وحدت و اتفاق بین چند ساختار وظیفه‌­ای دارند. بنابراین نوعی تعـارض بـین سـاختار کلان نظام آموزش عالی و ویژگی­‌های برنامه­‌های توسعه، اهداف و محیط اجرای آن وجود دارد که ضرورت بهبود و اصلاح آن را ایجاب می‌­کند.

آموزش عالی عرصه تقاضاهای بیرونی

می‌­توان بر این نکته اذعان داشت که علی­رغم همه موانع و مسائل، آموزش عالی در ایران همچنان در معرض تقاضاهای گوناگون و متنوع بیرونی قرار داشته و در راهبردهای ملی اثرگذاری قابل ملاحظه‌­ای­ دارد. به تعبیر «شاپور اعتماد» وقتی از آموزش عالی سخن به میان می­‌آید، مقصود وجود نهادهای اجتماعی لازم برای پرورش و تولید افراد دانشمند در امور مختلف علمی، فنی، پزشکی و اجتماعی است که هر کدام از آنان بتوانند به طور بالقوه این چرخ را بگردانند یا به عرصه جامعه وارد شوند.

علی­رغم این اهمیت و با وجود این ناهمگونی ساختاری بین هویت علمی و مبتنی بر دانش با دیگر هویت اداری و بروکراتیک در کشور، نوعی تضاد معرفتی نیز درون ساختار آموزش عالی ایران در بخش فرهنگی و اجتماعی نیز قابل مشاهده است.

این تضاد در عین حال که به ساختار کلی آموزش عالی در ایران و موانع فراروی آن در برشمردن نسل­‌های متنوع دانشگاهی(مانند دانشگاه در خدمت دین، دانشگاه در خدمت دولت – ملت، دانشگاه در جستجوی حقیقت و دانشگاه کارآفرین) برمی­‌گردد، به زیرحوزه­‌های درون ساختاری نظیر سیاستگذاری فرهنگی و اجتماعی نیز مرتبط است که یکی از زیر حوزه­‌های مهم آن است.

سعید نصرتی

علیرغم این‌که بررسی مسائل ساختاری نظام آموزش عالی ایران در دستور کار برنامه سوم توسعه قرار داشته و در این سند، به نبود اختیارات، انعطاف و پویایی در نظام آموزش عالی و مؤسسه‌های وابسته بـرای پاسخگویی سریع بـه نیازهای در حال تحول جامعه، رشد شتابان دنیای علم و فناوری، عدم انسجام، هماهنگی و ثبات در سیاست­‌های کلان آموزش عالی، فقدان نظام جامع و کارآمد ارزیابی و نظارت، به عنوان بخشی از مشکلات ساختاری بخـش اشاره شده است، اما اصلاحات سازمانی در نظام آموزش عالی نیز به منظور افزایش پویایی انعطاف و رقابت علمی از طریق اعطای اختیارات کافی و... به دانشگاه‌ها و همچنین کاهش تعدد مراجع تصمیم‌گیری و ...، به عنوان بخشی از سیاست‌­های راهبردی برنامه، هم پذیرفته شده است.

با این وجود، راهکارهای اجرایـی و قانونی مؤثر برای تحقق این راهبرد، عملاً محدود بـه تهیه لایحه قانونی تشکیل وزارت علـوم، تحقیقات و فناوری شد، که حداکثر می­‌توانست به اصلاحات ساختاری در سـطح وزارت، بیانجامد. بی­‌توجهی به مسائل ساختاری موجود و سـطوح بـالاتر(فرا وزارتی) در یک نگرش جامع، موجب گردید که در عمل همان لایحه وزارت نیز، پس از بـیش از ٤ سال تلاش جهت تهیه در وزارت و تصویب در دولت و مجلس شـورای اسلامی، بـا رد در شورای نگهبان به سرنوشت نـامطلوب فعلـی دچـار شـود، کـه خـود حاکی از وجـود یـک مسأله ساختاری جدی دیگر در نظام سیاستگذاری کشور است.

غلبه سازمان اداری بر نیروی انسانی

به اعتقاد «نعمت ­الله فاضلی»، جامعه‌شناس و محقق اجتماعی یکی از کنش­گران حوزه دانشگاه و آموزش عالی در ایران، از ابتدای تشکیل دانشگاه یعنی از زمان تأسیس دارالفنون در ۱۵۰ سال پیش تا به امروز در «سازمان دانشگاه» در ایران،‌ همواره غلبه سازمان «اداری» بر «نیروی انسانی» و «عاملیت» بوده است. به عبارت دیگر، ساختارها بیش از آن که در خدمت خودشکوفایی و بروز خلاقیت‌ها، ‌ایجاد امنیت و آزادی برای بیان، فراهم کردن تسهیلات برای بروز خلاقیت‌ها و ایجاد محیطی ترغیب کننده برای آموزش فکر و خلاقیت باشند، در خدمت هدف‌ها و آمال‌ها و ایده‌آل‌های غایی نیروهای بیرون از نظام دانشگاهی بوده‌اند.

هرچند نمی‌توان منکر «ارتباط ارگانیک» و «مناسبات کارکردی» بین نظام علمی و دانشگاهی با نظام سیاسی بود، ولیکن باید از «ارتباط مکانیکی» مبتنی بر اعمال «عریان قدرت» پرهیز کرد. بدون تردید یکی از راه‌های توسعه دانشگاه‌، توسعه تعامل ارگانیک آن با نظام سیاسی است.

دانشگاه در ایران از همان ابتدای تأسیس به عنوان بخشی از نظام دیوان‌سالار حکومتی تعریف شد. این نظام اداری وظیفه دانشگاه را نه شکوفایی استعدادها بلکه تربیت نیروی انسانی ماهر و در عین حال مطیع و خادم نظام سیاسی در نظر داشت. در این نظام دانشگاهی، افراد بایستی استعدادها و تجربه‌های قومیتی، جنسیتی و اجتماعی و فرهنگی خود را کنار می‌گذاشتند و به جای آن جامه «شهروند مطیع» را به تن می‌کردند.

در این شرایط، نظام برنامه‌ریزی درسی، روش‌های آموزش، پژوهش و دیگر مؤلفه‌های ساختاری دانشگاه، به گونه‌ای طراحی می‌شوند که به جای توجه به خواست‌ها، نگرش‌ها و توانایی‌های افراد، بیش از هر چیز به مثابه «دستگاه ایدئولوژیک دولتی» به تلقین ایدئولوژی‌های سیاسی و درونی‌سازی ارزش‌های سیاسی در دانشجویان و استادان بپردازد. در این شرایط، هویت‌های فرهنگی و «زیست جهان دانشگاهی» توسط سیستم، تحت کنترل و انقیاد سیاسی در می‌آید.

باید در نظر داشت که در داخل نظام آموزشی، یک شبکه گسترده و تو در تو از نهادها قرار دارند که به صورت افقی و عمودی به یکدیگر وصل می‌شوند. یک تصمیم سیاسی در مورد هر جزء این شبکه می‌تواند پیامدهای گسترده‌ای در کل نظام بر جای بگذارد. این در حالیست که در بیرون نظام آموزشی، همه افراد به نوعی با آن سروکار دارند و خود را محق و واجد شرایط برای ارائه نظر درباره آن می‌دانند.

بنابراین سیاست‌گذاری، تلاش برای ایجاد تعادل و توازن در میان تقاضاها و درخواست‌های حمایتی ضد و نقیض یا حداقل، گسترده و با فاصله، از طرف اجزا مختلف یک جامعه در آموزش برای خود منافعی را متصور هستند، که نمی‌توان این سیاست‌ها را بدون در نظر داشتن فعالیت‌های کارشناسی دقیق و علمی اتخاذ و به مرحله اجرا رساند.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه