سیره آموزشی امام صادق علیه السلام

سیره آموزشی امام صادق علیه السلام

مقدمه
اگر عملیات آموزش صحیح را انتقال دانش و معلومات به فرد فراگیر معنی کنیم بی شک دارای ارکانی است. این ارکان هرکدام نقش مهمی را در فرایند آموزش ایفا میکنند و عبارتاند از:

علم؛ مراد دانش و مطالبی است که از معلم به متعلم منتقل میشود.

معلم؛ مقصود استاد است که نقش انتقال دانش را به متعلم و فراگیر بر عهده دارد.

متعلم ؛ منظور فراگیر دانش است که نقش دریافت علم و پذیرش آن را عهدهدار است.

در کنار امور گفته شده، محتوای آموزش، شیوه آموزش، ابزار آموزش، فضای آموزش، زمان و زبان آموزش نیز نقش اساسی را ایفاء میکند که در فرایند آموزش باید موردتوجه قرار گیرد. لیکن در این مقوله و مقاله تنها به برخی از نکات مستفاد از کلمات امام صادق(ع) اشارت میشود.

ضمنا یادآور میشود که این بدان معنی نیست که مقوله تربیت از آموزش جدا است و مدنظر نیست. زیرا از یک سو تعلیم به معنی جامع و صحیح آن تربیت را نیز در بردارد و تربیت درست شامل تعلیم نیز میشود. به عبارت دیگر پیوند تربیت و تعلیم چنان ناگسستنی است، که تفکیک این دو امکان ناپذیر است.

الف) محتوای علمی آموزشی
توجه به تراث معصومین
امام صادق(ع) در روایتی به ضرورت بیان احادیث اهل البیت(ع) اشارت کرده میفرماید

«أحادیثنا تعطف بعضکم علی بعض، فإن أخذتم بها رشدتم ونجوتم، وإن ترکتموها ضللتم وهلکتم، فخذوا بها، وأنا بنجاتکم زعیم»[1]. نقل روایات و احادیث ائمه(ع) چند معنی ممکن است داشته باشد: نخست این که محتوای دانش باید از کلام اهل بیت(ع) باشد، خواه دانش فقه باشد یا علم کلام! تاریخ باشد یا تفسیر! اخلاق باشد یا عرفان، تربیتی باشد یا... دوم این که در کنار تعلیم و آموزش علوم روایات نیز بیان و تبیین شود و به مناسب های مختلف از آن بهره گرفته شود. سوم این که روایات ائمه(ع) را در هر فرصت برای مردم بیان شود. البته جمع هر سه معنی نیز میتواند در جای خود مراد باشد. هرچند در علومی مثل فقه، تفسیر، معارف عقیدتی راهی جز فراگیری از امامان معصوم(ع) که مخزن اسرار خدا، معدن علم و حکمت الهیاند و

مبین وحی الهی هستند راهی نیست که امام هادی(ع) در زیارت جامعه در معرفی ائمه فرمود:

«أشهد أنکم الأئمۀ... حفظۀ لسره وخزنۀ لعلمه و مستودعا لحکمته وتراجمۀ لوحیه»[2].

تخصص محوری
روایات بیانگر این است که در مکتب امام صادق(ع) تخصص افراد در دانشی خاص به خصوص برای انجام مناظرات علمی قابل توجه بوده است. در این زمینه میتوان به برخورد امام صادق(ع) با یونس بن یعقوب اشارت کرد که میگوید در محضر امام صادق(ع) بودیم که مردی از شام وارد شد و گفت من صاحب نظر در کلام، فقه و فرایض هستم! و برای مناظره آمده ام. امام(ع) پس از گفتگوی با وی رو به من کرد و فرمود: «یا یونس بن یعقوب هذا قد خصم نفسه قبل أن یتکلم؛ ای یونس، این شخص با خودش درگیر است پیش از آنکه متکلم باشد». بعد فرمود: «یا یونس لو کنت تحسن الکلام کلمته؛ ای یونس اگر به خوبی کلام فراگرفته بودی با وی تکلم میکردی! یونس گفت به فدایت شوم مرا از کلام نهی کرده بودی و فرمودی: «ویل لأصحاب الکلام یقولون هذا ینقاد وهذا لاینقاد وهذا...»، امام(ع) فرمود:

«إنما قلت فویل لهم إن ترکوا ما أقول و ذهبوا إلی ما یریدون؛ این را برای آنهایی گفتم که سخن من را رها کرده و به سراغ خواسته خود رفتند». سپس به من فرمود: نزد متکلمین برو و ببین چه میگویند؟ من نزد حمران بن أعین، احول و هشام بن سالم رفتم که همگی خوب سخن میگفتند. نزد قیس بن ماصر رفتم که از همه بهتر سخن میگفت، وی کلام را از امام سجاد(ع) فراگرفته بود. چون مجلس مناظره برقرار شد هشام بن حکم که از همه ما جوانتر بود- و تازه اوایل روئیدن مو بر صورتش بود- وارد شد، در این هنگام امام صادق(ع) جا را برای وی باز کرد و درباره اش فرمود: «ناصرنا بقلبه و لسانه و یده»، امام(ع) به هرکدام از حمران، هشام بن سالم، أحول و قیس بن ماصر دستور داد تا با مرد شامی مکالمه کنند و همگی بر وی غالب شدند، سپس به مرد شامی گفت با این جوان یعنی هشام به حکم مباحثه کند، ...»[3].

در مکتب امام صادق(ع) افراد زیادی در تخصص های گوناگون بودند که امام صادق(ع) با توجه به تخصص هر یک برای مناظره و بحث معرفی میکرد. برخی از آنها عبارتاند از: ١. حمران بن أعین شیبانی در قرآن و ادبیات[4] ٢. أبان بن تغلب در علوم عربی و ادبی. وقتی آن مرد شامی به امام صادق(ع) گفت : می خواهم در عربی با تو مناظره کنم، امام(ع) وی را به أبان بن تغلب حواله داد. ٣. زراره بن أعین در فقه. مرد شامی در ادامه برنامه به امام صادق(ع) گفت : می خواهم در فقه با تو مناظره کنم، امام(ع) وی به زراره بن أعین حواله داد. ٤. مؤمن طاق در علم کلام. ٥. حمزه بن محمد، در مسئله استطاعت و قدرت انسان بر اعمال. ٦. هشام بن سالم در مباحث توحید. ٧. هشام بن حکم در امامت. هنگامی مرد شامی به امام(ع) گفت: می خواهم درباره امامت با تو مناظره کنم، امام وی را به هشام بن حکم حواله داد.[5] ٨. جابر بن حیان در علوم تجربی. وی از شاگردان امام صادق(ع) است. آیت الله خویی ر از جرجی زیدان درباره وی نقل می کند که گفته است اروپائیان بیش از مسلمانان و عرب به جابر اهتمام داشتند و معتقدند وی بنیانگذار شیمی نوین است و تا ابد حجت شرق بر غرب است.[6]

ضمنا از این روش امام(ع) درمی یابیم که همه علوم موردنیاز از جایگاه ویژه خود برخوردارند و اساتید نباید به خاطر علاقه و تخصصی در یک دانش، دانش دیگر را محکوم و یا بی ارزش کنند، مثلا نباید فقها، تفسیر را کم ارزش جلوه دهند. و یا متکلمان فقه را ناچیز بدانند. و یا مفسران تاریخ را کم اهمیت تلقی کنند و یا ادبان همه چیز را در ادبیات ببینند. به خصوص این که بر اساس کریمه «فلولا نفر من کل فرقۀ منهم طائفۀ لیتفقهوا فی الدین ولینذروا قومهم إذا رجعوا إلیهم لعلهم یحذرون»[7]، تفقه در دین، همه دانش ها و علوم اسلامی ارزش خاص خود را دارند. پس باید توجه داشت که هر چیز به جای خود نیکو است.

اهتمام به ادبیات عرب
بی تردید آموختن زبان عرب و ادبیات یکی از مهم ترین ابزار فهم متون دینی اعم از قرآن،

سنت و روایات است. بر همین اساس امام صادق(ع) بر این مهم تأکید ورزیده و فرموده است:

«تعلموا العربیۀ فإنها کلام الله الذی تکلم به خلقه»[8] امام(ع) در این روایت تصریح میکند که عربی را بیاموزید و سپس تعلیل میکنند که چون عربی زبان قرآن است باید فراگرفت. در توضیح بیشتر باید افزود عربی افزون بر این که زبان قرآن است زبان اخبار و احادیث نیز هست، چنانکه امام صادق(ع) فرمود: «أعربوا حدیثنا فإنا قوم فصحاء»[9]. بنابراین عربی زبان دین و کلید فهم همه معارف دینی است، و باید به خوبی فراگرفت تا علاوه درست خوانی به دریافت درست مطلب از الفاظ و عبارات قرآن و حدیث دست یابد.

ب) استاد در سیره صادقیه
شکی نیست که استاد مهم ترین نقش را در مقوله آموزشی ایفا می کند که در این مختصر مجال بررسی و بلکه اشارت به آن نیز وجود ندارد. ازاین رو به برخی از نکات که در روایات امام صادق(ع) آمده است اشاره میشود:

آگاهی بر حرکت آموزشی
اگر بپذیریم که عملیات آموزش، حرکت از مبدأیی به سوی غایت و مقصدی است و استاد به عنوان فاعل و عامل این حرکت است - حرکتی که از سنخ حرکات معنوی است، نه مادی.

حرکت در جهت عمودی و بالایی است، نه سطحی و افقی طبیعی است که محرک و متحرک باید دارای آگاهی و بصیرت لازم باشند. امام صادق(ع) میفرماید: «العامل علی غیر بصیرة کالسائر علی غیر الطریق لایزیده سرعۀ السیر إلا بعدا»[10] استاد باید بداند که دانش پژوهان و فراگیران به عنوان متحرک در حرکت علمی و تحصیلی به کدام سمت سوق داده میشوند؟ و توجه داشته باشند که حرکتشان از کجا شروع و به کجا منتهی شود؟ ابزار این حرکت و موانع آن چیست؟ زمینه های سرعت بخشی چیست؟ توانائی متحرک به چه میزانی است؟ این امور وظیفه یک استاد را نه دوچندان بلکه دوصد چندان میکند.

گزینش مطالب
از اموری که در سنت و سیره صادقیه یافت می شود حراست و نگهداری از مطالبی است که برای همگان قابل تحمل نیست و در حقیقت باید در بیان و اعلان آن گزینش دقیق صورت گیرد.

امام صادق(ع) میفرماید: «لیس احتمال أمرنا التصدیق له والقبول فقط، من احتمال أمرنا ستره وصیانته عن غیر أهله»[11]. این امر بسیار مهم است که استادان به بیان مطالبی بپردازند که امام آن را برای خواص از اصحاب خود بیان کردهاند. بدیهی است اگر استاد بدون در نظر گرفتن فضای زمانی، مکانی و فردی مخاطب آن را بازگو کند و مجال تبیین صحیح آن نباشد نه تنها تأثیر مثبت آموزشی یا پژوهشی ندارد بلکه ممکن است اثر سوء نیز داشته باشد. ازاین رو توجه به ارشاد امام صادق(ع) به این مهم که مسئولیت پذیری نسبت به تراث معصومین(ع) تنها قبول آن نیست بلکه حراست و حفاظت - عدم افشاء برخی امور- نیز بخشی از این مهم است، بسیار کارگشا است. از این رو باید هم اساتید و هم فراگیران با تمسک به این راهکار، و گزینش کردن مطالب قابل تحمل و عدم افشای بی مورد آن از ضیاع تراث جلوگیری کنند. چراکه افشای نابجا به بهانه نشر معارف اهل بیت(ع) پیروان آنها را در معرض زخم شمشیر و زخم زبان دیگران قرار می دهد.

آموزش روش
یکی از اموری که استاد در تدریس و آموزش باید رعایت کند، به خرج دادن صبر و حوصله در مقام پرسش و پاسخ است. چنانکه در روایتی هشام بن حکم میگوید: «سألت أبا عبدالله علیه السلام بمنی عن خمسمائۀ حرف من الکلام، فأقبلت أقول: یقولون کذا و کذا، فیقول: "قل کذا و کذا"». ممکن است منظور پانصد مسئله باشد.[12] مهم این است که بدانیم امام صادق(ع) به هشام می آموزد که در برابر آنانی که چنین و چنان میگویند! چگونه پاسخ دهد و چه بگوید. و این بیانگر این است که استاد باید شیوه و طریق صحیح پاسخ دادن و پاسخ صحیح دادن را به متعلم خود بیاموزد.

صحیح خوانی
از دیگر اموری که در سیره آموزشی امام صادق(ع) جلب توجه می کند صحیح خواندن عبارت و نیز کلمات و اسامی است چنانکه آن حضرت(ع) به جمیل بن دراج می فرماید: «أعربوا حدیثنا؛ فإنا قوم فصحاء»[13]. این تعبیر ممکن است به این معنی باشد که حدیث را همانطور که شنیده و دریافت کردهاید بیان کنید تا نکات بلاغی و فصاحی سخن معصوم رعایت شود. وگرنه بسا با غلط خوانی و یا نقل به معنی افراد بهانه جو به بلاغت و فصاحت امام و یا دگرگونی معنایی خرده بگیرند و امام معصوم را متهم کنند. چنانکه برخی معتقدند مراد از «أعربوا» بیان اعراب و رعایت قوانین نحو و اعراب در کتابت است.[14] این معنی در حقیقت به همان معنی اول بازمی گردد چراکه ثبت و ضبط اعراب در حقیقت ابزاری است برای جلوگیری از خطا خوانی دیگران .

گفتار خوب و گفتن خوب
مهم ترین ابزار تدریس یک استاد سخن او است که باید به بهترین وجه ادا شود، کلام یک استاد لازم است هم از حیث محتوا ارزشمند، سودمند و علمی باشد، و هم به لحاظ ساختار مؤدبانه و ادیبانه باشد. امام صادق(ع) در تفسیر آیه "قولوا للناس حسنا"[15] فرمود: «قولوا للناس حسنا و لاتقولوا إلا خیرا حتی تعلموا ما هو»[16]. کلمه «حسنا» در حقیقت مفعول مطلق است که جانشین مصدر یعنی «قولا» شده است، و در تقدیر چنین است: «قولا حسنا». در تفسیر قول حسن دو دیدگاه است: یکی سخن زیبا، و دوم سخن معروف و خوب.[17]

پرورش روحیه پرسش گری
ممکن است برخی از اساتید به هر دلیلی حق پرسش را به متعلم و فراگیر خود ندهند و یا حتی در برابر پرسش وی رفتاری ناشایست داشته باشند. درحالی که این نوع برخورد شایسته یک استاد نیست. به خصوص این که بر این باوریم که یکی از مهم ترین ابزارهای انتقال مطلب به متعلم، پرسش و پاسخ است. در آموزههای روایی اهل بیت(ع) از سؤال به عنوان کلید یادشده است که قفل علم را میگشاید. امام صادق(ع) میفرماید: «إن هذا العلم علیه قفل و مفتاحه المسألة»[18].. چنانکه گفته شد امام صادق(ع) در منی به پانصد حرف (پرسش) هشام بدون اعتراض به فزونی سؤالات، همه را پاسخ میدهد.

فروتنی در برابر فراگیر
معروف و مشهور این است که طلبه، دانشجو، دانش پژوه و دانش آموز باید در برابر استادش متواضع باشد، که البته سخن حقی است، اما جالب است بدانیم که در آموزههای مکتب اهل بیت(ع) این رفتار دوسویه است. امام صادق(ع) میفرماید: «اطلبوا العلم وتزینوا معه بالحلم و الوقار و تواضعوا لمن تعلمونه العلم و تواضعوا لمن طلبتم منه العلم ولاتکونوا علماء جبارین فیذهب باطلکم بحقکم»[19]. جبار در لغت به معنای متکبری است که برای احدی حقی بر خود قائل نیست.[20] در نتیجه این که در مقابل تواضع ، واژه جبار به کاربرده است و میگوید برای متعلم تواضع داشته باشید و عالم جبار نباشید، بیانگر این است که استاد باید برای متعلمش حق قائل باشد.

رعایت حال فراگیران
شکی نیست که موفقیت یک استاد در انتقال دانش، رعایت حال فراگیر و متعلم به لحاظ میزان دریافت او است ، به ویژه اگر دانش پژوهان با استاد هم زبان نباشند مشکل تفهیم و تفهم دوچندان خواهد شد. و بسا بتوان از مجموع ادله عقلی و نقلی به یک قاعده کلی دست یافت که هر گوینده یا نویسنده باید وضعیت مخاطب خود را مدنظر داشته باشد. و ازاین رو است که امام صادق(ع) درباره پیامبرص فرمود: «ما کلم رسول الله ص العباد بکنه عقله قط»[21] آن حضرت(ع) سپس افزود که پیامبرص فرمود: «إنا معاشر الأنبیاء أمرنا أن نکلم الناس علی قدر عقولهم». پیام روشن این حدیث این است که معلم باید بر اساس وضعیت و شرایط مخاطب سخن بگوید نه با میزان دانش و معلومات خود. و یا درصدد ابراز مراتب فضل خود باشد. در ضمن اگر ضرورت پیدا شد که به دلیل تفاوت معلم و متعلم مطلبی تکرار شود، باید انجام شود.

برخورد مساوی با فراگیران
از مواردی که در روایات امام صادق(ع) در خصوص آموزش موردتوجه قرار گرفته است برخورد مساوی با متعلمین و فراگیران دانش است. چنانکه آن حضرتع در تفسیر آیه: «و لاتصعر خدک للناس»[22] میفرماید: «لیکن الناس عندک فی العلم سواء»[23] صعر در لغت به معنی میل در گردن و گونه است. و صعر (باب تفعیل) آن به معنی روگردانی از روی تکبر است.[24] برخی از شارحان کافی در شرح این حدیث مینویسند: با توجه به این که نهی از چیزی دلالت دارد بر امر به ضد آن. این حدیث دلالت میکند بر این که معلم باید با متعلمین به تساوی برخورد کند، این تساوی در تعلیم، تکلم، نگاه، نصیحت، بشاشت، تلطف، تواض(ع)، حسن خلق و خضوع میباشد. این امر موجب میشود تا بین دانش پژوهان الفت، تودد، عدم حسادت، نبود کینه، فقدان نفاق، نشکستن قلب وجود داشته شود.[25] مجال پرسش به همه، تذکر مثبت به همه، احوالپرسی از همه، گذشت و اغماض از همه، دفاع از همه و... نمونه های دیگر از تساوی بین متعلمین است.

توأم کردن علم با عمل
تردیدی نیست که تحقق هر پدیده در گرو فراهم شدن زمینه ها و عوامل و علل آن است.

تربیت یک فرد نیز مشمول همین قاعده است. آموزش و آموختن هنگامی رخ میدهد که زمینه های آن فراهم، موانع برطرف، ابزارها مناسب و برنامه ها مفید به کار گرفته شود. و شکی نیست که یکی از عوامل مهم این مقوله، شخص استاد است که با به کارگیری مهارت، منش و شیوه خود، متربی را در انتخاب بهترین راه قرار میدهد. در این میان بسا بتوان گفت بهترین روش این است که استاد مصداق عینی عمل به گفته های خود باشد به خصوص در سفارشات اخلاقی و به کارگیری نظریات علمی خویش. امام صادق(ع) در روایتی به این حقیقت اشارت کرده و فرموده است: «إن العالم إذا لم یعمل بعلمه زلت موعظته عن القلوب کما یزل المطر عن الصفا»[26] و به قول حکماء سخن چون از قلب برخیزد بر قلب اثر میگذارد و گرنه از محدوده شنیدن فراتر نمی رود.[27] و ممکن است این روایت صادقیه که میفرماید: «کونوا دعاة للناس بالخیر بغیر ألسنتکم لیروا منکم الاجتهاد و الصدق و الورع»[28] و نیز این که فرمود: «رحم الله قوما کانوا سراجا و منارا کانوا دعاة إلینا بأعمالهم و مجهود طاقتهم»[29] اشارت به همین حقیقت باشد.

ج) فراگیران در سیره صادقیه
در روایات امام صادق(ع) اموری به چشم می خورد که متعلم باید برای موفقیت خود آن را رعایت کند. برخی از این امور عبارت است از:

تحصیل دانش های مختلف
مرور در روایات امام صادق(ع) ما را به این نتیجه رهنمون میکند که اصل اولی در تحصیل

دانش، توجه به علوم مختلف است، چنانکه امام صادق(ع) از پیامبرص نقل میکند که فرمود:

«... أعلم الناس من جمع علم الناس إلی علمه»[30]. و این به عنوان یک ارزش معنوی به شمار آمده است. بنابر این اگر افرادی دارای استعداد درخشان و بالایی هستند نباید به فراگیری یک علم بسنده کنند بلکه در حد توان در دانش های مختلف ورود پیدا کنند، البته بسا تحصیل همزمان و عرضی چندان مناسب نباشد اما تحصیل طولی میتوان به این نیاز پاسخ دهد.

یادداشت برداری

یکی از اموری که در سیره آموزشی امام صادق(ع) جلب توجه می کند یادداشت و نشر آموخته ها است. چنانکه آن حضرت(ع) خطاب به مفضل به عمر فرمود: «اکتب وبث علمک فی إخوانک فإن مت فورث کتبک بنیک فإنه یأتی علی الناس زمان هرج ما یأنسون فیه إلا بکتبهم»[31] البته یادداشت برداری و نشر در هر زمانی ممکن است مصداق نوینی داشته باشد. روزگاری این مهم با قلم، دوات و کاغذ صورت می گرفت، امروزه یادداشت و انتقال با ابزار الکترونیکی و شیوههای نوینی اطلاعرسانی چون وبلاک، پیامک و ایمیل و امثال آن صورت می گیرد.

دریافت درست و یادداشت صحیح
همانگونه که پیش از این نیز در صحیح خوانی گفته شد در سیره آموزشی امام صادق(ع) این نکته قابل توجه است که صحیح خواندن عبارت، کلمات و اسامی از جایگاه ویژه برخوردار است. و به این روایت جمیل بن دراج استناد شد که امام صادق(ع) می فرماید: «أعربوا حدیثنا؛ فإنا قوم فصحاء»[32] اطلاق این روایت هم استاد را شامل میشود و هم فراگیر و به هر دو گوشزد میکند تا به درستی بیان و به درستی یادداشت و ثبت و ضبط شود.

از این روایت بسا بتوان یک قاعده کلی اصطیاد نمود و آن این که فراگیر در هر مطلبی درست از استاد خویش دریافت کند و به درستی یادداشت کند تا موجب غلط خوانی، دگرگونی در لفظ و تغییر در معنی نشود.

زمان شناسی
یکی از اموری که در روایات امام صادق(ع) به چشم می خورد و از اهمیت ویژه برخوردار است زمان شناسی است که فرمود: «العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس»[33]. لوابس جمع لابس به معنی شبهه و خلط شدن امور است.[34] این موضوع به خصوص در روزگار ما اهمیت دو چندان پیدا می کند. البته باید توجه داشت که گرچه مصداق بارز این موضوع در مسائل سیاسی اجتماعی است اما منحصر به آن نیست. بلکه در انتخاب درس، انتخاب رشته، نوع درس خواندن، تحقیقات و پژوهش نیز کاملا صادق است بدین معنی که شخص بابصیرت در همه زمینه ها باید هم پای زمان رشد داشته باشد. و از تغییرات زمان و حوادث آن آگاهی داشته باشد، وگرچه دچار مشکلات و سردرگمی علمی و عملی خواهد شد، به خصوص در دریافت شبهات، و نوع پاسخ دهی به آنها و صرف در پرداختن به اموری که ناخواسته در گرداب آن قرار میگیرد.

نتیجه گیری
با مطالعه روایات امام صادق(ع) و بررسی سیره آن حضرت میتوان چنین نتیجه گرفت که امام صادق(ع) به دلیل قرار گرفتن در عصری متمایز از دیگر ائمه (ع)، به عنوان شخصیتی که بیشترین تأثیر علمی را در ابعاد آموزشی و تربیتی بر جامعه اسلامی و به خصوص شیعه داشته است، و از نزدیک به فراگیران علوم مختلف و مدعیان علم و دانش روبرو بوده است، الگوی مناسبی برای برنامه ریزان درسی و مدیران مراکز آموزشی، پژوهشی و تربیتی در تعلیم و تربیت متعلمین است ، لیکن باید توجه داشت که نباید به نقل صرف چند روایت بسنده کرد بلکه باید با تحلیل علمی و فنی به قواعد و ضوابط منطبق با عصر حاضر دست یافت.

کتابنامه

١. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بی جا، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ١٤٢٦.

٢. حرانی، حسن بن شعبه ، تحف العقول، انتشارات جامعه مدرسین قم، ١٤٠٤.

٣. حر عاملی، محمدبن الحسن، وسائل الشیعه ، چاپ اول، مؤسسۀ آلالبیت لإحیاء التراث، قم ، 1409.

٤. صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، انتشارات جامعه مدرسین قم، ١٤١٣.

٥. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامی، قم ، ١٤١٧.

٦. طبرسی، فضل بن حسن ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه محمد جواد بلاغی، چاپ سوم، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ١٣٧٢.

٧. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، محقق و مصحح احمد حسینی اشکوری، چاپ سوم، مرتضوی، تهران، ١٣٧٥.

٨. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق مصحح: دار الحدیث ، چاپ اول، دار الحدیث، قم، 1429.

٩. مازندرانی، محمد صالح، شرح أصول کافی، تعلیق میرزا أبو الحسن شعرانی، بیجا بیتا.

١٠. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، مؤسسه الوفاء، بیروت لبنان، ١٤٠٤.

١١. موسوی خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، چاپ پنجم، ١٤١٣ق.

١٢. ورام، ابن ابی فراس، مجموعۀ ورام، مکتبه الفقیه، قم، بیتا.

پی نوشت ها

[1] محمدبن یعقوب کلینی، کافی، ج٣، ص ٤٧٦.

[2] محمدبن علی صدوق، من لایحضره الفقیه، ج٢، ص ٦١١.

[3] محمدبن یعقوب، کافی، ج١، ص١٧١.

[4] محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج ٤٧، ص٤٠٧.

[5] همان، ج ٤٧، ص٤٠٧.

[6] سید ابوالقاسم موسوی خوئی، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، ج ٩، ص ٨٢.

[7] توبه: ١٢٢.

[8] محمد بن الحسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ٥، ص٨٤.

[9] کلینی، کافی، ج ١، ص٥٢.

[10] همان، ج ١، ص ٤٣.

[11] حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ١٦، ص٢٣٦.

[12] کلینی، کافی، ج١، ص ٢٦٢ و مجلسی، بحار الأنوار، ج ٢٦، ص ١٣٨.

[13] همان، ج١، ص ١٣١.

[14] مجلسی، بحار الأنوار، ج٢، ص ١٥١.

[15] بقره: ٨٣.

[16] کلینی، کافی، ج٢، ص ١٦٤.

[17] فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ١، ص ٢٩٨.

[18] کلینی، کافی، ج ١، ص ٤٠.

[19] همان ، ج١، ص ٣٦.

[20] محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، کلمه جبر.

[21] کلینی، کافی، ج ٨، ص ٢٦٨.

[22] سجده: ١٨.

[23] کلینی، کافی، ج١، ص٤١.

[24] ابن منظور، لسان العرب، کلمه صعر.

[25] محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج٣، ص١٧٩.

[26] کلینی، کافی، ١٤٢٩: ج١، ص ٤٤.

[27] ابن ابی فراس ورام، مجموعه ورام، ج٢، ص ١٦٦.

[28] کلینی، کافی، ج ١، ص٤٤.

[29] حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص٣٩٢ و مجلسی، بحار الأنوار، ج ٧٥، ص ٢٧٩.

[30] صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ٤، ص ٣٩٤.

[31] مجلسی، بحار الأنوار، ج٢، ص ١٥١.

[32] کلینی، کافی، ج١، ص ١٣١.

[33] همان، ج١، ص٢٦.

[34] فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، کلمه لبس.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه