علت این که امام حسین علیه السلام در عاشورا جانش را به خطر انداخت

علت این که امام حسین علیه السلام در عاشورا جانش را به خطر انداخت

قرآن با آنکه خود صریحاً می گوید: «و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکة» با این حال برای پیشرفت اسلام و نشر کلمه ی توحید در برابر کفار دستور جهاد می دهد و به فداکاری و جانبازی در راه نشر معارف آسمانی این آئین به شدت تشویق می کند و بدیهی است که شرکت در جهاد و جنگ (بخصوص در آن شرائط سختی که مسلمانان در صدر اسلام داشتند) خطر مرگ را در برداشت ولی آیا استقبال از اینگونه خطرها در اسلام «وقوع در هلاکت» است؟! با توجه به مطالبی که ذکر شد، بخوبی روشن می شود که نهضت حسین بن علی (ع) و حرکت آن بزرگوار به سوی عراق- با آنکه می دانست که در آنجا کشته می شود و به شهادت خواهد رسید نه تنها هیچگونه ارتباطی با «ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکه» ندارد بلکه مصداق عالی ترین نمونه ی فداکاری و جانبازی در راه هدفهای آسمانی و انسانی است که در تاریخ و جهان اسلام انجام شده است. .. حسین (ع) هم می دانست که کشته می شود و پایان کار او شهادت است و هم در انتخاب این راه هدف بزرگ و مقدسی را در نظر داشت که برای دست یافتن به آن جز دست زدن به آن قیام خونین راهی نداشت نه آنکه غافل گیر شده و یا برای نجات از یک مرگ سختر جهاد و شهادت را پذیرفته باشد.
سوال
چرا امام حسین علیه السلام خودش را در حادثه عاشورا به خطر انداخت؟!

پاسخ
پرسشگر محترم پنداشته است که اقدام به ضرر (انجام کارهای مخاطره آمیز) همیشه و در همه شرایط، حرام است در حالی که این پنداشته صحیح نیست. در برابر این پرسش، دو پاسخ وجود دارد: نقضی و حلّی.

پاسخ نقضی: اگر این پندار درست باشد می توان گفت: به طور کلی جهاد در راه خدا نیز القای نفس در تهلکه و خود را به هلاکت افکندن است؛ پس ای مردم! به جهاد در راه خدا نروید! در حالی که می دانیم هیچ مسلمان و مؤمنی چنین سخنی را نمی پذیرد و نمی گوید و همگی انجام فریضه جهاد را سعادت و افتخار می دانند و مجاهدان در راه خدا را اسوه ایثار و سرمایه عزّت و سربلندی می شمارند.

پاسخ حلّی: حرمت اقدام به انجام کارهای مخاطره آمیز، مطلق نیست بلکه مقید است و در صورت وجود مصلحت مهمتر، جایز و بلکه واجب می شود. حضرت امام حسین علیه السلام در مقام تزاحم بین اهم (حفظ دین اسلام) و مهمّ (حفظ جان)، دست به انتخابی آگاهانه زد و اهمّ را برای تقرب به خدا و انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر برگزید و با شهادتش مسلمانان را بیدار کرد و اسلام را نجات داد.

پاسخ شهید حجت الاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد:

ایشان در کتاب "درسی که حسین به انسانها آموخت"، این پرسش را مطرح کرده است که آیا حسین خود را به هلاکت انداخت؟ و در پاسخ آن، مطالب مفصل و ارزشمندی آورده است. (درسی که حسین به انسانها آموخت، ص 413- 434.) خلاصه این مباحث چنین است:

نکته اول:

طبق تفاسیر اسلامی و با در نظر گرفتن «سیاق آیات» مقصود از هلاکت در این آیه چیست؟ طبق بعضی از احادیث تفسیری، مقصود از هلاکت عبارت از ترک انفاق مال در راه پیکار با کفار است. شخصیت بزرگ اسلامی علی بن طاوس ضمن دادن پاسخ به کسانی که گمان می کنند عمل حسین بن علی (ع) وقوع در هلاکت است! و آن را مصداق آیه ی (و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکة) می شمارند! می نویسد: «آنها گمان کردند که مقصود از هلاکت در این آیه قتل است در حالی که این چنین نیست». آنگاه حدیثی را در تأیید نظر خود از مردی به نام اسلم نقل می کند. طبق این حدیث که اسلم آنرا از ابی ایوب انصاری نقل می کند نه تنها مقصود از هلاکت در آیه فوق رفتن به سوی مرگ و کشته شدن نیست و هیچگونه ارتباطی با این فکر ندارد بلکه درست در عکس این تصور است و نازل شده تا مردم مدینه را به یاری پیغمبر و فداکاری در راه آن حضرت و هدف آن بزرگوار تشویق نماید و به آنان اعلام کند که پیکار نکردن با کفار و استقبال ننمودن از مرگ در راه خدا واقع شدن در هلاکت و نابودی است. مرحوم شیخ طبرسی مفسر بزرگ اسلامی در تفسیر و توضیح این آیه (و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکة) چهار احتمال نقل می کند که اول آن با سیاق آیات قبل هم موافق است. او می نویسد:«احدها انه اراد لا تهلکوا انفسکم بایدیکم بترک الانفاق فی سبیل اللَّه فیغلب علیکم العدو. یعنی مقصود خداوند اینست که شما خود را با سختگیری در بذل مال و انفاق نکردن آن در راه جهاد با کفار به هلاکت نیفکنید تا دشمن بر شما چیره نشود. معنای اول که طبرسی آنرا نقل می کند با صدر آیه و سیاق آیات دیگر کاملا قابل تطبیق است بخصوص آنکه نامبرده این معنا را از ابن عباس و جماعتی از مفسرین حکایت می کند و ابن عباس تفسیر قرآن را در مکتب علی (ع) آموخته است و آراء او می تواند نشان دهنده ی نظرات خاندان پیغمبر و «راسخین در علم» باشد.

نکته دوم:

اگر فرضاً منظور از آیه ی فوق این باشد که عمل و راهی که پایان آن مرگ است نباید انتخاب گردد؛ آیا این دستور در هر صورت و در تمام شرائط است یا آنکه ممکن است عواملی پیش آید که تن دادن به مرگ و استقبال از حوادث نه تنها عملی جایز بلکه لازم و حتمی گردد؟ تردیدی نیست که از دست دادن جان و استقبال از مرگ در تمام شرائط ناروا نیست بلکه در موارد خاصی که دست یافتن به مصالحی بزرگ و هدفهائی عالی ضرورت آنرا ایجاب می کند موضوعی است که نه تنها در اسلام جایز و گاهی هم واجب شمرده شده بلکه در بین همه ی مکتب ها و ملت ها بدون استثناء لازم و حتمی است. قرآن با آنکه خود صریحاً می گوید: «و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکة» با این حال برای پیشرفت اسلام و نشر کلمه ی توحید در برابر کفار دستور جهاد می دهد و به فداکاری و جانبازی در راه نشر معارف آسمانی این آئین به شدت تشویق می کند و بدیهی است که شرکت در جهاد و جنگ (بخصوص در آن شرائط سختی که مسلمانان در صدر اسلام داشتند) خطر مرگ را در برداشت ولی آیا استقبال از اینگونه خطرها در اسلام «وقوع در هلاکت» است؟! قطعاً نه. زیرا در مورد جهاد (که اساس آن بر فداکاری و جانبازی است) مصالح واقعی و حقیقی بزرگی وجود دارد که دست یافتن به آنها جز از راه استقبال از خطر و مرگ عملی نیست. دست زدن به کاری که پایان آن کشته شدن و یا مردن است هنگامی مصداق «وقوع در هلاکت» است که منافع عظیمی از نظر عقل و منطق ضرورت آنرا ایجاب نکند. آیات فراوانی در قرآن هست که در آن از کسانیکه برای حفظ جان خویش و زیستن بیشتر در این جهان از حمایت اسلام و پیامبر بزرگ آن خودداری می کنند و با عذرهای غیر واقعی و تراشیدن بهانه هائی از شرکت در پیکار سر برمی تابند سخت نکوهش گردیده و وعده ی عذاب داده شده است. با آنکه جهاد و پیکار با دشمن چیزی جز استقبال از خطر و مرگ نیست، اما آیا مرگ در راه خداوند و شهادت در هنگام جهاد هم «وقوع نفس در هلاکت» است؟! و همچنین آیات دیگری در قرآن هست که خداوند مسلمانانی را که از جانبازی فداکاری در راه او استقبال می کنند کاملا مورد ستایش قرار داده و به آنها وعده ی پاداشهای اخروی و بهشت می دهد. مانند این آیه "الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل اللَّه به اموالهم و انفسهم اعظم درجةً عند اللَّه و اولئک هم الفائزون."

اکنون شما قضاوت کنید آیا با در نظر گرفتن این نمونه از آیات ممکن است کسی تصور کند که خداوند مردم را به «وقوع در هلاکت» و خودکشی و یا به چیزی مانند آن تشویق نموده است؟! قطعاً نه. زیرا «وقوع در هلاکت» و استقبال از حوادث و مرگ هنگامی تحریم گردیده که مصالح حیاتی منطقی و معقولی آنرا ایجاب نکرده باشد ولی در مورد جهاد که موضوع نشر کلمه ی توحید و نجات اجتماع از کفر و شرک و الحاد و بالاخره تأمین سعادت مادی و معنوی آنها در پیش است بدون تردید نه تنها استقبال از مرگ و حوادث مورد نکوهش نیست بلکه خود موجب فضیلت و برتری است. بنابراین باید موضوع خودکشی و یا «وقوع نفس در هلاکت» را از حساب «فداکاری و جان باختن برای دست یافتن به مصالحی بزرگ و هدفهائی عالی و مقدس» کاملا از هم جدا کرد.

نکته سوم:

با توجه به مطالبی که ذکر شد، بخوبی روشن می شود که نهضت حسین بن علی (ع) و حرکت آن بزرگوار به سوی عراق- با آنکه می دانست که در آنجا کشته می شود و به شهادت خواهد رسید نه تنها هیچگونه ارتباطی با «ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکه» ندارد بلکه مصداق عالی ترین نمونه ی فداکاری و جانبازی در راه هدفهای آسمانی و انسانی است که در تاریخ و جهان اسلام انجام شده است. حسین بن علی (ع) و یاران پاک آنحضرت از بهترین و کاملترین نمونه ی آن آزاد مردانی هستند که خداوند درباره ی آنها فرمود:«ان اللَّه اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل اللَّه. .. حسین (ع) هم می دانست که کشته می شود و پایان کار او شهادت است و هم در انتخاب این راه هدف بزرگ و مقدسی را در نظر داشت که برای دست یافتن به آن جز دست زدن به آن قیام خونین راهی نداشت نه آنکه غافل گیر شده و یا برای نجات از یک مرگ سختر جهاد و شهادت را پذیرفته باشد.

پاسخ آیت الله آقا مجتبی تهرانی:

ایشان ذیل این عنوان "امام حسین (علیه السلام) خود را به هلاکت نینداخت"، چنین گفته است:

بعضی هم این شبهه را مطرح می کنند که حرکت حضرت از نظر ظواهر شرعی درست نبوده است. اینها به این آیه استشهاد می کنند که «وَ لا تُلْقُوا بِأَیدیکمْ إِلَی التَّهْلُکةِ». می گویند این آیه می فرماید خودتان را با دست خود به هلاکت نیندازید؛ از طرفی هم حضرت با قیام در مقابل یزید، خودش با دست خودش زمینه از بین رفتن خود و خاندان و یارانش را فراهم کرد و باعث شد که بسیاری از شیعیان و یاران اهل بیت کشته شوند. لذا می گویند حرکت حضرت از نظر ظواهر شرع، اشکال داشته است.

کسی که این حرف ها را می زند، بی سواد است. اصلاً نمی داند که این آیه برای کجا است و مربوط به چه موضوعی است. آیه برای اینجا نیست. آیه مربوط به انفاق است. ما دو نوع انفاق داریم؛ انفاق به افراد فقیر و انفاق در راه جهاد. بروید آیات قرآن را نگاه کنید! این آیه خطاب به افرادی که اموالی اندوخته بودند و صدقات واجب شرعی شان را نمی دادند، می گوید به فقرا انفاق کنید که اگر انفاق نکنید و اینها جانشان به لبشان برسد، کَلَک شما را می کنند؛ و در باب جهاد می فرماید برای جهاد، اموالتان را بدهید؛ چون اگر شما مالتان را برای جهاد نفرستید و سپاه اسلام به واسطه قِلّتِ تجهیزات صدمه بخورد و کفّار غلبه پیدا کنند و به شهر و دیار شما بیایند، همه شما را از بین خواهند بُرد. پس مسأله مربوط به انفاق است و ربطی به این حرف ها ندارد. می بینید که بی سوادی در این حرف ها و شبهه ها غوغا می­کند! (سلوک عاشورایی، منزل دوم (امر به معروف و نهی از منکر)، ص 181- 182.)

پاسخ آیت الله مکارم شیرازی:

ایشان تحت عنوان "تقیه حرام " چنین نوشته است:

در بعضی از موارد تقیه حرام است، و آن زمانی است که اگر فرد یا گروهی راه تقیه را پیش گیرند و عقیده مذهبی خود را پنهان دارند، اصل اسلام به خطر افتد یا ضربه شدیدی بر کیان مسلمین وارد گردد، در این گونه موارد باید عقیده واقعی خود را ظاهر کنند، هر چند خطر یا ضرری برای آنها داشته باشد. و آنها که گمان می کنند اینها از قبیل به هلاکت افکندن خویش (إلقاء النفس إلی التهلکة) است که قرآن با صراحت از آن نهی کرده و فرموده (و لا تلقوا بأیدیکم إلی التهلکة) سخت در اشتباهند، زیرا لازمه آن این است که حضور در میدان جهاد نیز حرام باشد، در حالی که هیچ عاقلی چنین سخنی نمی گوید، و از اینجا روشن می شود که قیام امام حسین بن علی بن أبی طالب (علیهم السلام) در برابر یزید، یک وظیفه قطعی دینی بوده، و امام حاضر نشد- حتی به عنوان تقیه- با یزیدیان و بنی امیه غاصب خلافت اسلامی کنار بیاید، زیرا می دانست ضربه شدیدی به کیان اسلام خواهد خورد و قیام و شهادت او مایه بیداری مسلمین و نجات اسلام از چنگال تفاله های جاهلیت است. (شیعه پاسخ می گوید، ص 44- 45.)

پاسخ آیت الله محمد تقی مصباح یزدی:

ایشان در در شرح دعای ۴۵ صحیفه سجادیه (دعای وداع با ماه رمضان) در تاریخ 16/4/94 مطابق با بیستم ماه مبارک رمضان 1436 در این باره چنین گفته است:

برخی می گویند: کسی که بداند خطری در پیش است جایز نیست که خود را در آن مهلکه بیاندازد، زیرا هر نوع اقدام به ضرر حرام است. اما این مغالطه است و حرمت اقدام به ضرر کلیت ندارد. گاه در جهاد لازم است مجاهد خود را روی مین بیاندازد، در حالی که می داند با این کار کشته می شود. اساسا اصل حضور در جبهه به خصوص در خط مقدم، اقدام به ضرر جانی است. بنابراین هر اقدام به ضرری حرام نیست، بلکه اقدام به برخی از ضررها واجب است، زیرا مقدمه ای برای مصلحتی مهم تر است. وقتی دین در خطر است باید جان را فدای دین کرد. ما معتقدیم که سیدالشهدا جزئیات حادثه کربلا را هم می دانست. حضرت در شب عاشورا فرمود: فردا هر کس با من باشد شهید می شود. حضرت جان خویش را فدا کرد. زیرا بقای دین به این کار او بستگی داشت. ارزش جان امام از همه خلایق بیشتر است، اما دین خدا و اراده خدا برای هدایت انسا ن ها مهم تر از حفظ جان امام است. ازاین رو وقتی امام می داند این شهادت وسیله ای برای هدایت انسان های دیگر و موجب رضایت خدا است و این تکلیفی است که بر دوش او نهاده شده، بر این جهاد اقدام می کند و اقدام کردن به چنین ضرری نه تنها اشکالی ندارد بلکه واجب هم هست.


گردآوری: محمد خردمند

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه