درباره مهدی اخوان‌ثالث

درباره مهدی اخوان‌ثالث

مهدی اخوان‌ثالث از جمله شاعران نوگرا با بیانی شیوا، تاثیرگذار و صاحب سبک محسوب می‌شود که دلبستگی خاصی به فرهنگ ادب کهن فارسی داشت. او از همان آغاز با شعر نیما آشنا شد و به بهتر و راحت‌تر درک کردن آن کمک کرد.

مهدی اخوان ثالث به عنوان یکی از شاعران معاصر به خوبی توانست از عهده رسالت شاعری برآید زیرا در زمانه ای که بنابر گفته خودش «هوا بس ناجوانمردانه سرد» بود، سازش را «باران» و سرودش را «باد» قرار داد و «شولای عریانی» به تَن کرد تا «جاودان بر اسبِ یال‌افشانِ زردش» در زمستانی که گرفتار آن شده بود، نفس را از گرمگاه سینه بیرون آورد و «مانند سرداری دلیر» بر شهر نعره بزند تا «قصه شهر سنگستان» را روایت کند «که روزی روزگاری شبچراغ روزگاران بود».

تولد و خانواده

مهدی اخوان ثالث در ۱۳۰۷ خورشیدی در مشهد به دنیا آمد. نام پدرش علی و نام مادرش مریم بود. پدرش از مردم یزد بود که در جوانی به مشهد مهاجرت کرده و در این شهر ازدواج کرد و همانجا هم به شغل عطاری مشغول شد.

اخوان ثالث به هنگام تولد با یک چشم نابینا به دنیا می‌آید اما بعد از مدتی چشم دیگرش نیز به جهان باز می‌شود. خود وی در باب زندگی و بیماری‌اش در دوره کودکی گفته است: پدر من عطار - طبیب بود و مادر هم کارش خانه‌داری و بعدها هم دعاگویی و نماز و طاعت و زیارت امام رضا و از این قبیل. بعد از مدتی با درمان‌های پدر و دعاهای مادر و نذر و نیازهایش آن چشم دیگر را هم به دنیا گشودم. خدا به من رحم کرد وگرنه حالا دنیا را با یک چشم می‌دیدم اما حالا با ۲ چشم می‌بینم.

وی در ۱۳۲۹ خورشیدی با دختر عمویش ایران (خدیجه) اخوان ثالث ازدواج کرد. حاصل این ازدواج سه دختر به نام‌های لاله،  لولی، تنسگل و سه پسر به نام‌های توس، زردشت و مزدک‌علی است اما تنسگل دختر سومش در ۱۳۴۲ خورشیدی و در هنگامی که هنوز چهار روز از تولدش نگذشته بود، درگذشت و در ۱۳۵۳ خورشیدی دختر اولش لاله در ۲۰ سالگی در رودخانه کرج غرق شد و پدر را داغدار کرد.

ورود به عرصه موسیقی و شعر

اخوان ثالث تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود به پایان رساند و فارغ التحصیل هنرستان صنعتی شد اما گرایش به هنر و موسیقی قسمتی از فعالیت های عمده دوران کودکی اش بود. چنانکه خودش می گوید: مشکلی که من داشتم در ابتدای کار پیش از کار شعرم این بود که پدر مردی بود که به قول معروف قدما روی خوش به بچه نمی خواست نشان بدهد؛ یعنی اخم ها در هم کشیده و از این قبیل و من مانده بود که چه کنم؟ پیش از شعر من با موسیقی سروکار پیدا کرده بود. پیش استاد سلیمان روح افزا می رفتم و نمی گذاشتم پدر بفهمد که من با ساز سروکار دارم چون می دانستم که او حتی برادرش را وادار کرده بود که تارش را دور بیندازد و کار نکند.

هرچند که پدر اخوان معتقد بود که صدای تار همان صدای شیطان است و او را از موسیقی باز می داشت اما زندگی اخوان ثالث با هنر و موسیقی درهم آمیخت و در شعر و شاعری نیز در منزل به آن علاقمند بود. پدرش از آنجایی که به شعر علاقه داشت، انگیزه لازم در پسرش به وجود آورد و در این مسیر معلمش پرویز کاویان جهرمی نیز از او حمایت می کرد. چیزی نگذشت که اخوان در ۱۳۲۳ خورشیدی سر از انجمن ادبی خراسان درآورد و با بزرگان آن روزگار همچون نصرت منشی باشی شاعر خراسان از نزدیک آشنا شد. اخوان درباره این شاعر می گوید: هر وقت شعر مرا می شنید می پرسید تخلصت چیست؟ او واجب می دانست که هر شاعری تخلصی داشته باشد و من نام دیگری نداشتم. سرانجام خودش نام «امید» را به عنوان تخلص بر من نهاد.

مهاجرت به تهران

اخوان ثالث در ۱۳۲۷ خورشیدی به تهران رفت و به خدمت آموزش و پرورش درآمد و به دبیری پرداخت تا اینکه پس از چندی وظیفه نظارت بر برنامه های ادبی را برعهده گرفت و در همان زمان هم به کار دوبله فیلم های مستند در استدیو گلستان پرداخت و در مدت سه تا چهار سال به صداگذاری برروی ۳۰۰ فیلم مستند نظارت کرد. چند سالی هم در مدرسه کشاورز تدریس کرد اما مدتی بعد به دلایلی از کار تدریس کناره گیری کرد که خودش علت این امر را برخی از تمردها یا رفتن و نرفتن ها معرفی می کند.

در این برهه اخوان که جوانی پرشور بود، برای برقراری عدالت جذب گروه های سیاسی می شود و در ۱۳۳۰ خورشیدی سرپرستی صفحه ادبی روزنامه «جوانان دموکرات» را برعهده گرفت و از این طریق با همه شاعر جوان آن روزگار همچون احمد شامو، سیاوش کسرایی، هوشنگ ابتهاج، نصرت رحمانی و ... آشنا شد.  

زندان و کناره گیری از فعالیت سیاسی

از آنجا که اخوان سری پر شور برای مسایل سیاسی داشت، پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی مانند بسیاری از اهل قلم دستگیر و روانه زندان شد اما پس از آزاد شدن از زندان دیگر هیچگاه برای حزب یا دسته خاصی فعالیت نکرد و در واقع از کارهای روزمره سیاسی کناره گرفت تا آنجا که می گوید: من هرگز، هیچگاه، خوشبختانه در کارهای خود «سیاسی» یا بقولی «سیاسی‌نویس» نبوده‌ام و نیستم، اما برای امرار  معاش به روزنامه «ایران نو» رفت اما طولی نکشید که در ۱۳۴۴ خورشیدی برای دومین بار راهی زندان شد اما این بار اتهام او سیاسی نبود.

برنامه سازی در تلویزیون آبادان

در ۱۳۴۸ خورشیدی از اخوان ثالث برای کار در تلویزیون آبادان دعوت شد و تا ۱۳۵۳ خورشیدی برای تلویزیون آبادان برنامه سازی کرد اما در این سال ناگوار، مرگ دخترش لاله او را مجبور کرد به تهران بازگردد و از همکاری با تلویزیون آبادان صرفنظر کرد تا آنگونه که سروده آنجا دلش تنگ باشد.

من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می‌بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟

از سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی تا سفر به خارج

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اخوان ثالث برای مدتی در سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی مشغول به کار شد اما پس از مدتی از این سمت استعفا داد و خانه‌نشین شد تا اینکه مهمترین رویداد فرهنگی آن سال ها یعنی، سفر به خارج از ایران برایش اتفاق افتاد. اخوان که در تمام طول زندگی‌اش حتی برای یک‌بار نیز به خارج سفر نکرده بود، در سال پایانی عمر خود از طرف خانه فرهنگ معاصر آلمان دعوت شد. در این سفر وی به فرانسه، انگلیس، آلمان، دانمارک، سوئد و نروژ رفت. شعر خواند و از سوی فرهنگ دوستان ایرانی مورد استقبال قرار گرفت. سفر اخوان در ۱۳۶۹ خورشیدی به اروپا زمینه را برای تجدید دیدار با دوستان قدیمی فراهم کرد.

سبک شعری

اخوان ثالث در مورد شعر و سبک خود می گوید: من نه سبک‌شناس هستم نه ناقد … من هم از کار نیما الهام گرفتم و هم خودم برداشت داشتم. در مقدمه زمستان گفته‌ام که می‌کوشم اعصاب و رگ و ریشه‌های سالم و درست زبانی را پاکیزه و مجهز به امکانات قدیم و آنچه مربوط به هنر کلامی است به احساسات و عواطف و افکار امروز پیوند بدهم یا شاید کوشیده باشم از خراسان دیروز به مازندران امروز برسم.

هوشنگ گلشیری نویسنده معاصر ایرانی مهدی اخوان ثالث را رندی می‌داند از تبار خیام با زبانی بیش و کم میانه شعر نیما و شعر کلاسیک فارسی. وی می‌گوید: تعلق خاطر اخوان را به ادب کهن هم در التزام به وزن عروضی و قافیه بندی، ترجیع و تکرار می‌توان دید و هم در تبعیت از همان صنایع لفظی قدما مانند مراعات النظیر و جناس و ...

اخوان ثالث با شیوه بیان و ابزار خاص خود هویت ملی را در آثارش تبیین و بررسی کرد که برخی از آنها نیز ابداع خود وی محسوب می شود به نحوی که هیچ فردی نتوانسته پس از وی به همان قدرت و مهارت از او تقلید کند. بنابراین باید گفت که مهدی اخوان ثالث صادقانه و از سر مجذوبیت به میراث کهن نیاکان فخر می‌ورزد، می‌بالد، می‌نازد و اشعارش را به آن می‌آراید.

خاموشی

سرانجام این شاعر پس سال ها حضور آهنگین و خدمت به ادب پارسی در چهارم شهریور ۱۳۶۹ خورشیدی چشم از جهان فروبست و آوایِ موسیقی اشعارش را که مانا شده بودند، همچون زیوری بر گوش تمام دوستداران شعر و ادب معاصر آویخت. او که موسیقی پرواز را خوب می‌دانست، هنوز هم از «پسِ پشتِ مردمکان» اشعارش با همه‌ زنده‌دلان سخن‌هایِ پر نور دارد اما در فراغ این شاعر باید بنابر گفته خودش زمزمه کرد که بیا «غم دل با تو گویم».

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه