درباره کریشتف کیشلوفسکی

درباره کریشتف کیشلوفسکی

 کریشتوف کیشلوفسکی مستندساز و فیلمنامه‌نویس برجسته لهستانی است، او در زمانی به خلق آثار سینمایی می‌پرداخت که به دلیل سانسور موجود، فیلمسازان قادر به نمایش و بیان حقایق نبودند و همین مساله موجب شد که مستندسازان برای ارایه پیام مورد نظرشان از کنایه‌ها و کدهایی خاص بهره ببرند.

کریشتوف کیشلوفسکی فیلمنامه نویس و کارگردان ۲۶ ژوئن ۱۹۴۱  در ورشو لهستان به دنیا آمد. تمام دوران کودکی او در شهرهای کوچک لهستان سپری شد؛ زیرا همراه با پدرش که مبتلا به بیماری سل بود در پی بهبودی به شهرهای مختلفی می‌رفت. در ۱۶ سالگی در یک دوره آموزش آتش‌نشانی شرکت کرد؛ اما پس از ۳ ماه آن را رها کرد. در ۱۹۵۷ بدون آنکه هدف شغلی خاصی را مدنظر داشته باشد، وارد دانشکده فنی تئاتر ورشو شد. سپس تصمیم گرفت، کارگردان تئاتر شود اما چون مدرک لیسانس لازم برای تحصیل در دورهٔ کارگردانی را نداشت، تحصیل در سینما را به عنوان قدم میانی انتخاب کرد.

کیشلوفسکی علاقه‌مند بود در مدرسه فیلم لودز به تحصیل بپردازد که پیش از آن، ۲ کارگردان مطرح لهستانی رومن پولانسکی و آندره وایدا از آنجا فارغ‌التحصیل شده بودند. به همین منظور هم بعد از ترک کالج، دو بار برای ورود به مدرسهٔ فیلم لودز درخواست فرستاد که رد شد. در این زمان به منظور نرفتن به خدمت سربازی دانش‌جوی هنر شد. پس از چند ماه تلاش برای سربازی نرفتن سرانجام برای بار سوم مدرسه لودز درخواست او را پذیرفت. او در سال‌های ۱۹۶۴ تا ۱۹۶۸ در مدرسهٔ لودز مشغول به تحصیل بود. در دوره‌ای با درجهٔ نسبتاً بالایی از آزادی هنری. پس از این دوران، کیشلوفسکی علاقه‌اش را به تئاتر از دست داد و تصمیم گرفت، فیلم مستند بسازد.

مستندسازی

فیلم‌های او در شروع دهۀ هفتاد در زمانی ساخته می‌شدند که فیلم مستند و سازندگان آن‌ها نقش مهمی در زندگی اجتماعی لهستان داشتند. در آن زمان به دلیل سانسور موجود در دولت کمونیستی، فیلمسازان قادر به نمایش حقایق به آن شکل که درخور نام فیلم مستند باشد، نبودند. همین مساله موجب شد که مستندسازان برای بیان عقایدشان و ارایه پیام مورد نظرشان از کنایه‌هایی استفاده کنند که به عنوان کدهای مشترک بین آنها و تماشاچیان عمل کند، بدون آنکه دستگاه سانسور بتواند، جلوی آن‌ها را بگیرد. این بیان پر از نیش و کنایه و به کار نبردن زبانی ساده و بی‌پیرایه، بعدها، حتی زمانی که کیشلوفسکی از ساختن فیلم‌های سیاسی دست کشید هم ادامه یافت.

مستندهای کیشلوفسکی در این دوره بیشتر به زندگی روزمره شهروندان، کارگران و سربازان می‌پرداخت. اگرچه او آشکارا فیلم‌ساز سیاسی نبود، اما زود متوجه شد که تلاش برای ارایه تصویری دقیق از زندگی مردم لهستان، او را با حکومت درخواهد انداخت. فیلم تلویزیونی‌اش «کارگران ۷۱» که تصویرگر کارگرانی بود که دربارهٔ دلایل اعتصابات سال ۱۹۷۰ بحث می‌کردند با سانسور فراوان به نمایش درآمد.

پس از کارگران ۷۱، او در فیلم «شرح زندگی» نگاهش را مستقیماً معطوف به مقامات حکومتی کرد. فیلم شرح زندگی، ترکیبی بود از نمایش مستند گردهمایی دفتر مرکزی حزب کمونیست و داستانی خیالی دربارهٔ مردی که مقامات او را بازجویی می‌کنند. اگرچه کیشلوفسکی معتقد بود که فیلم پیامی ضد اقتدارگرایی دارد اما همکارانش او را به همکاری با حکومت در طول تولید فیلم متهم کردند.

او بعدها گفت که به ۲ دلیل مستند را کنار گذاشته‌است: سانسور کارگران ۷۱ که باعث تردید او در چگونگی بیان حقیقت در یک رژیم اقتدارگرا شد و حادثه‌ای هنگام ساختن ایستگاه (۱۹۸۱)، که باعث شد، قسمت‌هایی از فیلم به عنوان مدرک در یک پروندهٔ جنایی استفاده شود. اما این در حالی بود که او معتقد بود، فیلمِ داستانی به او آزادی هنری می‌دهد و از این طریق می‌تواند زندگی روزمره را صادقانه‌تر به تصویر بکشد.

فیلم‌های غیرمستند

نخستین فیلم غیرمستند کیشلوفسکی کارکنان، فیلمی تلویزیونی بود و او اولین جایزه‌اش را از جشنواره مانهایم به دست آورد. این فیلم و فیلم بعدی او "اثر زخم" هر ۲ درباره واقعیت‌های اجتماعی بودند. با این حال او را در جهان بیشتر با فیلم‌های سه‌رنگ، زندگی دوگانه ورونیک و ده‌فرمان می‌شناسند.

ده‌فرمان (۱۹۸۸) مجموعه‌ای است از ۱۰ فیلم کوتاه که در مجموعه‌ای آپارتمانی در ورشو فیلمبرداری شد. این مجموعه، یکی از بهترین مجموعه فیلم‌های تحسین شده توسط منتقدان در همه دوران‌ها است که هر یک بر پایه یکی از فرمان‌های «ده‌فرمان» موسی، برای تلویزیون لهستان و با سرمایه‌گذاری آلمان غربی ساخته شد. کیشلوفسکی و کریستف پیسیویچ فیلمنامه‌نویسان مجموعه بودند و قرار بود، ۱۰ کارگردان مختلف این قسمت ها را بسازند اما کیشلوفسکی متوجه شد که نمی‌تواند از کنترل کردن این پروژه دست بکشد و آن را به دیگران بسپارد. سرانجام تمام قسمت‌ها را او کارگردانی کرد و تنها مدیران فیلمبرداری متفاوت بودند. اپیزود پنجم و ششم به صورت جداگانه و با مدت زمان بیشتر با نام‌های «فیلمی کوتاه دربارهٔ کشتن» و «فیلمی کوتاه دربارهٔ عشق» ساخته شدند. "زندگی دوگانه ورونیک" (۱۹۹۰) با بازی ایرن ژاکوب ساخته شد. موفقیت تجاری این فیلم به کیشلوفسکی اجازه داد تا سرمایه لازم برای ساخت آرزوی خودش (ساخت سه‌گانهٔ سه‌رنگ) را فراهم سازد. "سه رنگ"، مجموعهٔ سه فیلم از کریستوف کیشلوفسکی است که عبارت‌اند از: آبی (۱۹۹۳)، سفید (۱۹۹۴) و قرمز (۱۹۹۴) که به اعتقاد برخی "سه‌رنگ" اشاره‌ای به سه رنگ پرچم فرانسه (اشاره‌ای به برابری، برادری، آزادی) دارد. هر سه فیلم با موسیقی متن ساخته آهنگساز سرشناس لهستانی، زبیگنف پرایزنر تولید شده اند و برای وی شهرت جهانی را به ارمغان آوردند. از جمله شیر طلایی بهترین فیلم و شیر نقره‌ای بهترین کارگردان از جشنواره ونیز و خرس طلایی بهترین کارگردان از جشنواره برلین همراه با سه بار نامزدی اسکار بهترین فیلم خارجی. سه‌گانه‌ای که دستاوردی مهم در سینمای مدرن به حساب می‌آیند.

کیشلوفسکی از زبان خودش

کریشتف کیشلوفسکی در گفت‌وگویی درباره خودش گفته است: "همیشه تلاش کردم، پایان فیلم را به طریقی خلق کنم که قهرمانان با پایان داستان باهوش‌تر و داناتر شده باشند. چیزکی فهمیده باشند یا با دیگری انسانی‌تر برخورد کنند. احساس می‌کنم این واقعیت که ما نسبت به دیگران به شدت بی‌تفاوت هستیم، معضل اساسی پایان قرن بیستم است. برای فیلم ساختن نیاز به دلیل دارم. شاید پول داشتن یا فرصت داشتن دلیل بسنده‌ای نباشد. باید یک نیروی درونی  حقیقی داشته باشم. باید چیزی باشد که به نظرم مهم جلوه کند."

او همچنین در این گفت‌وگو درباره وضعیت سینمای بین‌المللی می گوید: "باور دارم که در سینمای دنیا یک بحران داریم. این بحران فرهنگی است. در سینما یک دوره‌ای تمام شد و حالا منتظر دوران جدیدی هستیم. چیزی باید تغییر کند. همه نشانه‌ها به پایان یک قرن اشاره دارد که معمولا به بحران حوزه فرهنگ پیوند خورده است. دوران پیام دادن به روش‌های صریح سرآمده است."

کیشلوفسکی در ۱۳ مارس ۱۹۹۶ میلادی و در ۵۴ سالگی درگذشت و در قبرستان پوازکی در ورشو به خاک سپرده شد.

مزار او در قطعه‌ای مخصوص قرار دارد و روی آن مجسمه‌ای از انگشتان شست و اشاره هر دو دست او که همان شکل معروف کادر دوربین فیلمبرداری را تشکیل می‌دهند، دیده می‌شود.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه