اندیشه‌ورزی اصل و اساس زندگی

اندیشه‌ورزی اصل و اساس زندگی

 بدون تفکر، سایر قوا وجودی و نیروها و انرژی‌ها و امکانات و استعدادهای آدمی، تعطیل و تعلیق و تباه‌ می‌شود زیرا زندگی با وجود و اثر و فعلیت قوه خیال، قوه وهم، قوه حافظه، قوه احساس و قوا و نیروهای بیرونی و طبیعی ساخته و پرداخته‌ می‌شود.

روزنامه همدلی در یادداشتی به قلم محمدعلی نویدی مدرس دانشگاه نوشت: بدون اندیشیدن و تفکر، هیچکدام از این نیروها و امکانات، ترجمه و تعبیر و تأصل و اثرداری انسانی پیدا نمی‌کنند؛ و بدون تحقق و تحصل و اثرگذاری واقعی و عینی این توانش‌ها در متن زندگی زندگانی ساخته‌ نمی‌شود. زندگی تنها داشته و امکان و ابزار آدمی در جریان حیات بشری است. بدون زندگی و جریان زیستن، امکان بقا و رشد و پیشرفت و توسعه برای انسان قابل تصور نیست. یعنی، زندگی و زیست آدمی، اصل و ریشه و منشأ اثرمندی بشر است. اما، پرسش این است که، سرچشمه و سرمنشأ زندگانی از جنس بشر، کجاست؟ اساس زیست انسانی، چیست؟ بشر چگونه توانسته است، حیات متفاوت از سایر جانداران داشته باشد؟ ریشه فرهنگ و تمدن انسانی، کجاهاست؟ بنابراین، پرسش از اصل و اساس و پایه و بنیان زندگی است؟ سؤال از چگونگی آغاز جست‌وجو گری از سرچشمه‌ها و ریشه‌هاست؟ بدون این جست‌وجوگری، زندگی ابتر و عقیم است.

منظور از اندیشه‌ورزی، همان تفکر و اندیشیدن معطوف به اثر است. «Think-thought-thining» لذا، نکته حائز اهمیت و تأمل، دقت در واژه اثر «effect» است؛ بدون اثر زندگی‌ بی‌معنی است. در واقع، اثر متفکرانه و اندیشه‌ورزانه، بنیان زندگی آدمی است. چرا و چگونه؟ در اینجا به‌طورمختصر، به دلیل این موضوع اشاره‌ می‌کنم: بدون اندیشه‌ورزی، زندگی چه وضعی و کیفیتی خواهد داشت؟ بدون تفکر، سایر قوا وجودی و نیروها و انرژی‌ها و امکانات و استعدادهای آدمی، تعطیل و تعلیق و تباه‌ می‌شود زیرا، زندگی با وجود و اثر و فعلیت این قوا، ساخته و پرداخته‌ می‌شود. قوه خیال، قوه وهم، قوه حافظه، قوه احساس و قوا و نیروهای بیرونی و طبیعی. یعنی، بدون اندیشیدن و تفکر، هیچکدام از این نیروها و امکانات، ترجمه و تعبیر و تأصل و اثرداری انسانی، پیدا نمی‌کنند؛ و بدون تحقق و تحصل و اثرگذاری واقعی و عینی این توانش‌ها در متن زندگی، زندگانی ساخته‌ نمی‌شود. جهان زیست بدون احساسات و عواطف، جهان غیرمعمول و غیرانسانی خواهد بود. ممکن است، جهان و دنیای دیگری باشد، اما، انسانی و آگاهانه نخواهد بود. جهان بدون حافظه و وهم و خیال نیز چنین است.

امکانات بیرون از هستی بشر نیز، بدون تعبیر و تفسیر و بهره‌برداری و به‌کارگیری و بالنتیجه، بدون اثر و عاید خواهند ماند. بدین دلیل، داشتن اصل و اساس زندگی انسانی، به داشتن اندیشه‌ورزی و تفکر، بستگی تام و تمام دارد. چکیده مطلب این است که اگر، عقل و اندیشه و خرد آدمی، در خواب باشد و تعطیل شود، بقیه نیروها و ابزارها، به اغما و محاق‌ می‌پیوندند. راه بیداری و هوشیاری عقل و خرد، ورود به ساحت اندیشه‌ورزی و تفکراثربخش است. این دلیل سلبی بود. دلیل دوم، دلیل ایجابی است. یعنی، اگر به اندیشه‌ورزی و تفکر بها ندهیم و آن را جدی نگیریم و از وضعیت سرچشگی و سرمنشأ بودن آن غفلت کنیم، سایر قوای مرتبط و وابسته بدان، رشد و توسعه پیدا نمی‌کنند و شکوفا نمی‌شوند و سایه و ثمر و اصل و اثر نمی‌دهند. مثل، قوه توجه، قوه دقت، قوه تعمق، قوه ژرف‌اندیشی و قوه مسئله‌شناسی و راهکار و راه‌حل یابی و غیره. با فقدان اندیشه‌ورزی و تفکر، هیچگونه ایده‌ای «idea» زاده و تولید نمی‌شود؛ جهان بدون ایده‌های جدید انسانی، جهان کهنه و فرسوده و پژمرده و فسیل شده خواهد بود و زندگی خواهد مرد. سرچشمه خلق ایده‌ها، اندیشه‌ورزی است. ایده‌ها با گوش و هوش، مرتبط‌اند. طرز تفکر «thinking cap» ما، ایده‌های زندگی ما را می‌سازند و طرز تفکر، با طرز و تمرین و آموزش اندیشیدن و انواع فکر کردن، نسبت دارد.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه