مظهر صفا
حمیدرضا محمدی
نیما یوشیج وقتی او در بیستوهشت سالگی به سر میبرد، برایش نوشت: «میل دارم همیشه برای من بنویسی و دلتنگ نباشی از این که بیش از دیگران رنج میکشی... حال، خود را از مردم دور بدار، مثل من منزوی شو... نه اغنیا را طرف منظور خود قرار ده و نه با جنایتکاران و مردمانی که به عنوان نجات کارگر و رنجبر اغتشاش میکنند دوستی کن!» و «ذبیحالله صفا» در رنج مُرد، دور از وطن. بیستویک سالی میشد که غریبانه میزیست و در آن غربتِ غرب، که میدانست که او در وطن خویش عزیز بود. کیا و بیایی داشت. ارج و اجر داشت.
او صاحب منزلت بود؛ پس از دکتر محمد معین، دومین فارغالتحصیل دکتری دانشگاه تهران بود و از همان سال صاحب کرسی تاریخ ادبیات در دانشگاه شد (۱۳۲۱) و شش سال بعد، به مرتبه استادی رسید (۱۳۲۷) و تا بیستسال بعد به فعالیت خود ادامه (۱۳۴۷)، شش سال، رئیس انتشارات دانشگاه تهران بود (۱۳۳۵ تا ۱۳۴۱)، چهار سال رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، و همزمان، مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی بود (۱۳۴۲ تا ۱۳۴۶)، هجده سال، دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو در ایران بود (۱۳۲۵ تا ۱۳۴۳) و چهارده سال معاون آنجا (۱۳۴۳ تا ۱۳۵۷)، و هفت سال دبیر شورای عالی فرهنگ و هنر بود (۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷).
از راست: شجاعالدین شفا، علیاکبر کسمایی، زینالعابدین مؤتمن، ایروانی، ناشناس، ربیع مشفق همدانی، محمد حجازی، ذبیحالله صفا، ناشناس، ناشناس/ سمینار نویسندگان بهترین کتاب سال، فروردین ۱۳۳۴
این همه شاید باورتان نیاید اما تنها مشاغل «ذبیحالله صفا» است، و مکتوبات و منشورات او حدیثی دگر است. او هم مترجمی زبده بود که نمونههایش «سقراط» و «رافائل» هردو اثر آلفونس دولامارتین هستند، هم مصححی چیرهدست که دواوین «عبدالواسع جَبَلی» و «سیف فَرغانی» و همچنین «دارابنامه» طَرسوسی و «بختیارنامه» دقایقی مروزی از او به طبع رسید، و هم در پژوهشگری ادبی عرصهای فراخناک داشت و میتوان به «حماسهسرایی در ایران» - که پایاننامه دکترایش بود -، «تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تا اواسط قرن پنجم»، «مزداپرستی در ایران قدیم»، «احوال و آثار ابوریحان بیرونی»، «حکیم فاراب» و «مقدمهای بر تصوف» اشاره کرد.
در این میان، «تاریخ ادبیات در ایرانِ» او، جایگاه و پایگاهی مختص خود دارد. که در سال ۱۳۳۲، یعنی وقتی چهلودو سال داشت، نگاشت. اگرچه خود در مقدمه اثرش یادآور شده که «پیداست که پیش از نشر این کتاب ناچیز تحقیقاتی به زبانهای فارسی و غیرفارسی درباره تاریخ ادبیات ایران شده است که از آن میان باید کوششهای مرحوم ادوارد براون و دکتر اته (که نخستین تاریخ ادبیات خود را به زبان انگلیسی و دومین به زبان آلمانی نوشته است)، و همچنین مجاهدات دانشمندان بزرگ مرحوم مغفور میرزا محمدخان قزوینی و شادروان بهشتآشیان ملکالشعراء بهار و دوست مرحوم فاضل و پاکاندیشهام عباس اقبال آشتیانی طاب ثراهما و آقای سیدحسن تقیزاده و آقای بدیعالزمان فروزانفر و آقای جلالالدین همایی و آقای دکتر رضازاده شفق و آقای سعید نفیسی و پیش از آنان مرحوم محمدحسینخان فروغی را با نظر شکر و سپاس و احترام و اغتنام نگریست...» اما کامیار عابدی در نوشتاری که پس از درگذشت او، در مجله «جهان کتاب» (شماره ۸۱ و ۸۲، تیر ۱۳۷۸) نوشته، شیوه او در این اثر را مورد مداقه قرار داده است: «فکر و کلکِ صفا در تاریخ ادبیاتنویسی به شیوه نوشتن دایرهالمعارفها نزدیک است، منتهی با بسط و تفصیل بیشتر. تمایل به فراگیر بودن، و فراگیر کردن کار، و حتّی از شاعران و نویسندگان بسیار گمنام هم درنگذشتن، بیتردید یک حُسن بزرگ است... به واقع میتوان گفت که وی دایرهالمعارف بسیار منظّم و سنجیدهای از سرگذشت ادب و فرهنگ ایران و قلمروی زبان فارسی فراهم آورده است. در این نوع نگارش، تواناییهای ارزشمندی از قلم صفا بیرون میتراود. او برخلاف بسایری از استادان و پژوهندگان ادبی معاصر، نثر فارسی را ساده و روان و دور از عربیزدگیهای معمول، و یا احیانا سرهگراییهای نامعمول نوشت. بدین لحاظ تاریخ ادبیات در ایران، اثری است که خوب خوانده میشود. و خواننده از نظرِ نثر با فراز و فرودهایی چند روبهرو نیست... شیوه بررسی آثار ادبی و زندگی برجستگانِ ادب و فرهنگ ایران دذر تاریخ ادبیّات صفا، شیوهای است کاملا تاریخی... ذهنیّت مولف کاملا کلاسیک است... صفا بسیار محتاط و دانشگاهی است. و همه کوشش خود را به کار میبندد تا نقش خود را به عنوان یک مورّخ ادبیِ دورنگر از دست ندهد. او بیشتر یک مورّخ ادبی است تا یک ادیب مورّخ... با این همه باید خاطرنشان کرد که مراتب و موقعیّتهای شعر و نثر نویسندگان و شاعران، آنگونه که باید و شاید، در این اثر انعکاس وسیعی نیافته است... تکیه استاد صفا در تاریخ ادبیاتش به گونهای آشکار بر قلم و نگارش خود است. نقل قولها، به ویژه از معاصران بسیار اندک است... در تاریخ ادبیات در ایران بحثها و بررسیهای دقیق در محتوای سرودهها و نوشتهها چندان قابل توجّه نیست. گفتهها و نظرها راجع به شاعران و نویسندگان، بیشتر کلّی است... با این همه، چنین نکتهها و بررسیهایی، به هیچ روی از اهمیّت و ارزش دایرهالمعارفِ بزرگ این استاد و پژوهنده فقید نمیکاهد. او کار خویش را تا جایی که در توان داشت و توانست، انجام داد.»
شاید اوج حسرت را بتوان در کلام محمدعلی اسلامی نَدوشن یافت که یک هفته پس از مرگ او در روزنامه اطلاعات نوشت: «صفا بیش از شصت سال خدمتگزار کمربسته فرهنگ و ادب ایران بود و در این راه ساعتی آرام نگرفت. انگشتان دست راستش از فرط قلمزدن کژ شده بود. غوطهزدن در میان صدها کتاب خطی و چاپی، و از میان آنها عصاره فکر و ادب کشور چندهزارسالهای را بیرون کشیدن، همّت و شوق و شکیباییای میطلبید، که هرکسی مرد میدانش نبود. دوره تاریخ ادبیات در ایران بیش از چهل سال است که جلوی دستِ هر دانشجوی ادبیّات بوده است. وفور معلوماتی که در آن ریخته شده، آن را تبدیل به یک گنجینه منحصر به فرد کرده است. عجیب است که این کارها از خلال سالها اشتغال اداری سربرآورده است. و ما اکنون که به گذشته نگاه میکنیم، افسوس میخوریم که او نتوانست از گذاردن بخشی از وقت خود را بر سرِ جز آنچه درخور او بود، دامن کشید.»
ایرج افشار هم که پس از او، یادداشتی در سلسلهنوشتارهای «تازهها و پارههای ایرانشناسی» در شماره ۷ مجله «بخارا» (مرداد و شهریور ۱۳۷۸) درباره همین اثر نوشت: «تاریخ ادبیات در ایران شایستهترین، مهمترین و پایدارترین تالیف اوست. کتابی است که آوازه جهانی گرفته است. صفا بر سر تدوین آن شیره جان را مصروف کرده است. باید شادمان باشیم ازین لحاظ که اگر او چنین کتابی را عرضه نکرده بود دانشجویان و دانشپژوهان ناگزیر از مراجعه به کتابهای اته، براون، آربری، ریپکا بودند. او توانست به تاریخ ادبیات فارسی جنبه ایرانی بدهد.» او در همین یادکرد آورده که «صفا در دوره ادبی دبیرستان فیروزبهرام معلم تاریخ ادبیات و یکی دو درس دیگر بود. من سه سال شاگرد او بودم» و در جایی دیگر هم، اضافه کرده که «از صفات صفا بیپیرایگی، ایراندوستی، فرهنگپروری، نیکدلی، ادب، حجب و مخصوصا کمک به پرورش استعداد دیگران بود».
درباره خُلقیات او، ناصرالدین پروین، طی مطلبی در مجله «ایرانشناسی» (سال یازدهم - شماره ۳، پاییز ۱۳۷۸) نوشته است: «... صفا حساس و زودرنج، ولی خوددار بود. زود اندوهگین میشد ولی عصبی نمیشد. سیّد بود و جوشی نبود. چون میشنید کسانی - ناگوارتر آن که یکیدو تن از شاگردان قدیمش - به او بد و ناروا گفتهاند به سختی محزون میشد... صفا در بسیاری از زمینهها کممانند بود. پهناوری دایره دانش، خستگیناپذیریاش در کار پژوهش، خصلت معلّمی و حتی کارآراییاش در مدیریت را همتایان و ارادتمندان او - که فراوانند - بارها ستودهاند. انسانی بزرگوار، مهربان و فروتن نیز بود و به اینها ایرانخواهیاش را باید افزود. آل احمد - با همه بازیها و کجسلیقگیهای گاه به گاهش - [در نامهای خطاب به عبدالجواد فلاطوی] درباره او چنین نوشته: "مرد نیکیست که اگر روزگار خوشی، بیش از اینها قدرش را میشناختند" و با تلخی افزوده است: "ولی حیف که روزگارِ ما به مردان نیک احتیاج ندارد."» و جالب آنکه این افسوس جلال، احتمالا در سالهای دهه چهل بوده که صفا دارای مرتبی بود، و اگر سالهای پس از انقلاب را میدید چه میگفت.
صفا اما ارزشی جهانی داشت. او چنان بود که وقتی درگذشت، بخش فارسی دانشگاه دهلی هند به همت رئیس اندیشمند و ایراندوستِ آن، شریف حسین قاسمی، برایش بزرگداشت باشکوهی در ۱۹ جولای ۱۹۹۹ (۲۸ تیر ۱۳۷۸) برپا کرد و به واقع بزرگ داشتش. در بخشی از بیانیه پایانی این نشست، شاید بتوان ردپای مِهر آنان به او را فهمید، چیزی که همان زمان خبری از آن در ایران نسبت به او نبود: «استاد ذبیحالله صفا یگانه چهره درخشانی از فرهنگ جامع و اصیل ایرانی و بازمانده و نمودارِ کامل از توانایی و توانگری سنّت علمی جهانِ شرق بود. ایشان علم را با عمل همراه و مقامِ عالم را با مرتبه انسان کامل همتا ساخته بود. استاد مرحوم اَبَرمردی بود که با آثارِ ارزنده خود به گنجینه ادبی فرهنگِ فارسی غنای بیشتری بخشید. ایشان از بزرگترین پژوهشگران معاصر بود که تا اثری از ادبیاتِ فارسی برجاست، نام وی زینتبخش تاریخ ادبیات فارسی خواهد بود.»
صفا سخت دلبسته زبان فارسی بود و وابسته ایران. چنانکه در یک سخنرانی درباره شعر فارسی در سال ۱۳۵۰ گفت: «شعر فارسی تنها به ما ایرانیان و یا ساکنان نجد ایران انحصار ندارد بلکه حوادث تاریخی و پختگی و استعداد خاص زبان و شعر فارسی باعث شد که سرزمینهای پهناوری از بنگال شرقی گرفته تا نواحی مسلماننشین یوگسلاوی امروز زیر سیطره شعر فارسی قرار گیرد و علاوه بر آنکه از این راه نشر فرهنگ ایرانی در تمام این نواحی وسیع میسر شد، شعر فارسی نماینده افکار و عواطف و فرهنگهای ملتهای دیگر خاصه اقوام متعددی در سرزمین هند و پاکستان امروزی گردید. بدین ترتیب امروز شعر فارسی تنها میراث ملت ما نیست، بلکه تقریبا جهانی و ما در حفظ آن نهتنها یک مسئولیت ملی ایفا میکنیم بلکه ملتهای گوتاگونی که در ایجاد این میراث بزرگ ادبی سهیم بودهاند، امروز چشم بر ما دوخته و مترقبند که تا ما از عهده وظیفه سنگینی که در حفظ این گنجینه عظیم داریم چگونه برخواهم آمد» و البته در آخرین اظهارنظر، در گفتوگویی رادیویی در ۱۸ دی ۱۳۷۷- یعنی تنها پنج ماه پیش از فوتش - گفت: «... بنده البته یک حالت تواضعی داشتم از کودکی، از روزگاران کودکی به من یاد دادند، و این ماند برای من، و من علاوه بر اینها نسبت به سرزمین خودم، اگر تواضعی نداشته باشم اصلا به تلخی نمیارزد. مملکت من شایسته احترام است، و من این احترام را همیشه نگه داشتهام. مملکت من سرزمینی است که نزدیک چهارهزار سال پیشرو ممالک تمدن دنیا بوده است. و من این حرف را از روی خودپرستی نمیزنم، بلکه این حقیقت است، و چنین مملکتی را باید دوست داشت، باید نسبت به او متواضع بود، باید او را عزیز داشت، و من عزیز میدارم، همین حالت در من هست...»
«سیدذبیحالله صفا شهمیرزادی»، مردی از تبار بهار بود و وجودش سرشار از بهشتِ اردیبهشت؛ ۱۶ اردیبهشت ۱۲۹۰ در شهمیرزاد زاده شد و نهم اردیبهشتِ هشتادوهشت سال بعد در شهر لوبک (Lübeck) آلمان دار فانی را وداع گفت بیآنکه به آرزویی که در نامهای خطاب به ایرج افشار به تاریخ ۱۵ بهمن ۱۳۶۳، رسیده باشد: «... از خدا میخواهم مرا در آغوش همان خاک مقدس جای دهد...».
*تعبیر ایرج افشار درباره ذبیحالله صف
مطالب مرتبط
تگها
مطالب پربیننده
- چگونه تشخیص دهیم یک تصویر با هوش مصنوعی ساخته شده؟
- آموزش کامل تهیه سبزه عید با تخم شربتی
- کاهش وزن علمی و بدون برگشت
- چگونه میتوان از اینستاگرام، تیکتاک و گوشیهای همراه فاصله گرفت؟
- کمبود چه مواد غذایی باعث افزایش ابتلا به افسردگی میشود؟
- چطور مامان بابای خودمان باشیم؟
- مادران تلفنهمراه خود را به کودکشان بدهند یا خیر؟
- چرا مردان در بیان احساسات خود موفق نیستند؟
- آیا در برزخ، شفاعت وجود دارد؟
- "همای سعادت" اسطوره یا واقعیت؟!
- گیاهانی که استرس خانه و محل کار را کاهش میدهند
- سیگارهای الکترونیک یک جایگزین توهم زا
- سونامی سالمندی، بحران پیش روی کشور
- درباره خانه عباسیان، شاهکار معماری ایران در کاشان
- درباره قنات بلده فردوس؛ بیبدیل در دل کویر
- درباره شغاب، گورستان دلاوران در بوشهر
- کاخ خسرو کرمانشاه؛ شکوهی به جا مانده از دوران ساسانی
- درباره پل ساسانی دزفول، کهنترین پل آجری جهان
- چگونه سینمای ایران به رکورد فروش ۱۰۰۰ میلیارد تومان رسید؟
- لذتبخشترین نماز
- درباره تذهیب و انواع آن
- چقدر برای شریک زندگیمان وقت بگذاریم؟
- مواد غذایی موثر در بهبود علائم یائسگی
- حضرت زهرا (س) و تاکید روی آموزش علم
- هشدار؛ چه پیامکهایی را باز نکنید
- اسانسهای دافع اضطراب را بشناسیم
- حضرت زهرا (س)، الگوی بیبدیل یک زن مسلمان
- درمان تورم کف و قوزک پا
- معرفی غذاهای سنتی ایرانی در شب یلدا همراه با تصاویر
- نحوه آموزش صبر و بردباری به کودکان
- قوانین کلاس و مدرسه
- قالب آماده و زیبای پاورپوینت(15)
- ۵ فیلم که همه زنان ایرانی باید تماشا کنند
- شعار سال ۱۴۰۱ «سال تولید، دانشبنیان و اشتغالآفرین»
- قالب زیبای پاورپوینت برای ارائه پروپوزال و دفاع رساله دکترا
- قالب پاورپوینت کادر دار زیبا
- قالب پاورپوینت گرافیکی و طرح دار زیبا
- قالب پاورپوینت گرافیکی زیبا
- رنگ چشم هایتان درباره شما و اجدادتان چه می گوید؟
- قالب پاورپوینت گرافیکی جالب
- نمونه تدریس درس اول هدیه آسمان پنجم
- پورنوگرافی چیست و چه اثری بر مغز و رابطه جنسی دارد؟
- اندکی درباره درسپژوهی
- کتاب پسری که جادویی شد
- همه زائران سلطان
- قالب پاورپوینت
- معرفی کتاب
- دوستی با کتاب
- قالب پاورپوینت گرافیکی
- درباره محسن رضایی
- معرفی کتاب
- کتاب راهنمای کامل Interaction access
- درباره امیر کبیر
- کتاب پیوند زخم خورده
- کتاب آموزش علیه آموزش
- درباره فخرالدین عراقی
- خلاصه کتاب سواد بصری
- درباره محسن مهر علیزاده
- تورم به کدام سو میرود؟
- طغیان سرخک