درباره نیکولو ماکیاولی

درباره نیکولو ماکیاولی

یکولو ماکیاولی یکی از فیلسوفان مشهور به شمار می‌رود که او را به عنوان پدر اندیشه سیاسی غرب و از طراحان اصلی مفهوم جدید قدرت دولت و سیاست مدرن می‌شناسند. تلفیق خدمت در سیاست و جامعه شناسی وی سبب شد تا سال‌ها بعد به یکی از متفکران بزرگ در این حوزه تبدیل شود.

نیکولو ماکیاولی را می‌توان پدر معنوی آنالیز و تعریف آزادی به سبک غربی دانست، او اندیشمندی اومانیسم است و سیاست را فن و دانش کسب قدرت و نگهداری آن می داند و بدین سان ماهیت قدرت طلبانه و نفسانی سیاست مدرن را آشکار می‌کند. او در آثار خود ماهیت استیلاجو و سلطه گرانه آزادی مدرن را نشان می‌دهد. برخی وی را نخستین تئوریسین مدافع امپریالیسم می دانند. ماکیاولی در آثار مهم و برجسته خود همچون شهریار، گفتارها و آزادی تاکید می‌کند و معتقد است که سیاستمدار جهت حفظ قدرت خود مجاز به انجام هر کاری است. در واقع ماکیاولی به عنوان پدر فلسفه سیاسی مدرن که در آثار خود، جوهر سیاست اومانیستی را بیان کرده است، آشکارا از اخلاقیات سود انگارانه دفاع می‌کند. ماکیاولی آگاه بود که راهی تازه می گشاید و می دانیم که در این مسیر موضوع جدیدی، مگر راه سیاست اومانیستی که ماهیت استکباری دارد، نیست و بنای علم سیاست و نظام های سیاسی غرب مدرن بر آن قرار گرفته است.

زندگینامه نیکولو ماکیاولی

نیکولو ماکیاولی دولتمرد ایتالیایی و نظریه پرداز سیاسی دوره رنسانس است که رگه های رومی و دوره باستان و اومانیستی مدنیت جدید را در هم جمع کرده است. وی در ۱۴۶۹ میلادی در فلورانس به دنیا آمد. پدر او حقوق دانی علاقمند به ادبیات و تحت تاثیر نگرش اومانیستی بود. اساسا ماکیاولی را می توان بلندگوی آرا و اندیشه های سیاسی و اجتماعی دوران رنسانس دانست. او از کودکی با آراء اومانیستی زمانه خود از طریق تعلیم و تربیت آشنا شد و در جوانی به کار دیوانی پرداخت و در ۱۵۰۰ میلادی به مأموریتی دیپلماتیک در دربار لویی دوازدهم فرستاده شد. با تغییر رژیم جمهوری در فلورانس ماکیاولی به عنوان یکی از سیاستمداران آن رژیم برای مدتی زندانی و سپس خانه‌نشین شد و به چهره ای منفور بدل شد. تبعید ماکیاولی از فلورانس و کارهای دولتی چندان هم بی فایده نبود، او ۱۵ سال پایانی عمرش پس از روی کار آمدن دوباره خاندان مدیچی را در فقری توام با امید در سان کاشانو نزدیک فلورانس گذراند، اگرچه شاید به خاطر مشکلات و سختی‌ها نبود، شاید هرگز چیزی از او منتشر نمی‌شد، چون بیشتر آثار او که پایه و اساس تفکر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است در این دوران نوشته شد. او مردی سیاستمدار، مورخ، نمایشنامه‌نویس و البته بدبین ترین متفکر زمان خود بود. او در تاریخ نقشی مهم تر از هر شخصیت دیگری باقی گذاشت. او طرفدار وحدت ایتالیا بود اما با توجه به هموطنان خود و بیزاری آنان از اقدامات جنگی که در ایتالیا شکل عادی به خود گرفته، اعتقاد خود را به فضایل انسانی از دست داده بود و برای ایجاد وحدت ایتالیا، زیر پا گذاشتن همه فضایل را توصیه می‌کرد.

 

شیوه نگارش ماکیاولی

ماکیاولی در نگارش آثارش از روشی استفاده کرده است که نویسندگان و دانشمندان اومانیست دوره رنسانس آن را به کار می‌بردند، به طوری که نویسندگان این دوره این روش را از رومیان باستان وام گرفته بودند. یونانیان قدیم آثار خود را با بیان بزرگترین دستاوردهای نیاکان خود آغاز می‌کردند تا خواننده را به تقلید از آنها وادارند، این سنت با حماسه‌های هومری آغاز شد و سده ‌ها ادامه یافت و حتی افلاطون این روش را که تا آن زمان مخصوص شاعران، نویسندگان و نمایشنامه نویسان بوده را استفاده کرده و وارد نوشته های فلسفی کرده است. این روش با افول یونان به روم منتقل شد و با زوال امپراطوری روم غرب و دوران قرون وسطی به فراموشی سپرده شد اما در دوران رنسانس دوباره اوج گرفت. این روش دارای چند نکته است که نویسندگان باید آنها را رعایت کنند: نوشته تاریخی باید درس های اخلاقی بدهد، پس با توجه به اصل نگارش مواد و مصالح باید به نحوی انتخاب شوند و درس های مورد نظر را با قوت و قدرت هرچه بیشتر برجسته جلوه کند. یکی دیگر از اصول اومانیست ها در تاریخ‌نگاری این است که سودمندترین پندها زمانی به یاد می‌مانند که مورخ انشایی بلیغ و استادانه باشند اما مهمترین قاعده اومانیست در تاریخ‌نگاری که از مراجع روم باستان آموخته بودند، این بود که مورخ باید خود را به بزرگترین دستاوردهای نیاکان معروف دارد. ماکیاولی که یکی از نویسندگان اومانیست بود، این قواعد را در اغلب آثارش مانند گفتارها و تاریخ فلورانس رعایت کرد. تصور اینکه ماکیاولیسم را پدیده‌ای ضد اخلاقی یا روش انحصار قدرت برای حاکم و تعدی به حقوق مشترک مردم بپنداریم، مساله ای گمراه کننده است، از این رو باید اذعان داشت که ماکیاولی چهره ای دورو دارد. با این وجود در نمای کلی و تنها به منظور تعیین جایگاه ماکیاولی در اندیشه سیاسی غرب، می توان قضاوت کرد که چهره وی با توجه به تعاریفی که از انسان و محیط سیاسی اش می دهد، قرون وسطایی است. اما رویکردش به جهان آینده و رمزگشایی وی از سیاست و نیز روشی که در جدایی اخلاق دینی از اخلاق سیاسی پیش روی می‌نهد، چهره‌ای نوع و مرتبط با دوره نوزایی فلورانس دارد.

آثار مهم ماکیاولی

شهریار مشهورترین اثر ماکیاولی به شمار می رود که در ۱۵۲۳ میلادی نوشته شده است. او در این اثر تفسیر و تلقی جدیدی از سیاست ارایه می دهد که منطبق با افق تفکر اومانیستی است. ماکیاولی، سیاست را به معنای فناوری فن قدرت مطرح می کند و اصلی‌ترین وظیفه سیاستمداران را به دست آوردن قدرت و نگهداری آن می دانند، همان گونه که از تقدیم نامه آن به لورنتسومدیچی بر می آید، این کتاب را برای نزدیک شدن به خاندان مدیچی نوشته است، البته ماکیاولی این کتاب را در ابتدا برای جولیاتو مدیچی نوشت اما با مرگ او کتاب را به لورنتسو تقدیم کرد. بحث اصلی شهریار، شناخت ماهیت و قواعد نظام پادشاهی است که از ابتدا با شهریارهای موروثی آغاز می‌شود. او در بحث خود شهریارهای مورثی را پایدارترین شکل حکومت دانست و معتقد است که اگر شهریاری ها را برپایه راه و روش نیاکان اداره شود، اداره آنها به مراتب آسان تر از شهریارهای نوبنیاد است و حتی در صورت سقوط به راحتی قابل بازگشت است زیرا مردم آن دیار به پادشاهان خو گرفته اند اما مشکل اصلی در اداره شهریاری های نوبنیاد یا در حال گسترش است که در آن حاکمیت جدیدی در یک قلمرو تاسیس می‌شود زیرا پس از دستیابی همه افرادی که هنگام اشغال آن سرزمین آسیب دیده اند، دشمن شهریار خواهند شد.

هنگامی که ماکیاولی بحث درباره صفات نیک و بد شهریاران را آغاز می‌کنند، هشدار می‌دهد که اگر چه در این خصوص چیزها نوشته اند اما من می خواهم از روش های دیگران بسیار فاصله بگیرم. به اعتقاد او پیروی از اخلاق همیشه طریق عقل نیست. او صفت شهریاران را آمادگی آنها برای هر کاری که ضرورت ایجاب می کند، می داند. خواه آن کار منطبق با فضیلت یا رذیلت باشد. او می‌گوید: «چاره کار این است که شهریار به غایت دورو و پنهان کار بشود و بیاموزد که چگونه با حقه بازی آدمیان را گیج و سرگردان کند تا تظاهر و ریاکاری او را حقیقت بپندارند.»

گفتارها

ماکیاولی درباره این کتاب می گوید: «همه آنچه را در طی سالیان دراز آموخته ام و از راه تجربه و مطالعه مداوم تاریخ اندوخته ام در این نوشته فراهم آورده ام.» عنوان اصلی کتاب گفتارها در زبان ایتالیایی گفتارهایی درباره نخستین دفتر تاریخ تیتوس لیویوس است که ماکیاولی بر اساس آن این اثر را نگاشته است. ماکیاولی در آغاز هر فصل یکی از وقایع تاریخ را از کتاب لیویوس روایت می کند و آنگاه نظرات خود را همچون ملاحظاتی بر آن وقایع بیان می کند. کتاب به سه قسمت با عناوین «قوانین مذهبی، قوانین و قواعد مربوط به جنگ و گفت وگو درباره شخصیت بنیان گذاران و قانون گذاران در جمهوری روم تقسیم شده است» در کتاب گفتارها آزادی متعلق به همه مردم است، یعنی همه مردم باید خیر عمومی را ترجیح دهند و بنابراین اساس جمهوری بر آزادی استوار است. حرف اصلی و مهم ماکیاولی در جمهوری نظریه موازنه قدرت نیروهای سیاسی و اجتماعی است که حاصل آن آزادی است ‌در واقع آزادی محصول تعادل میان مثلت نیروهای مردم، شهریاران و نخبگان است که هدفش برقراری آزادی است به این ترتیب می توان او را عاشق آزادی نامید.

تاریخ فلورانس

تاریخ فلورانس یکی از آثار مهم ماکیاولی است که از ۱۵۲۰ تا پایان عمر نگارش آن به طول انجامید، این کتاب طولانی ترین کتاب او به شمار می رود و به علاوه نویسنده در آن دستورهای ادبی استادان رومی دلپسند خود را با نهایت دقت رعایت کرده است. او تقریبا تمام جنبه ها و اصول تاریخ نگاری اومانیست ها را در کارش رعایت می کند، بعد از پیشگفتار اثر که از کار پودجوبراتوچینی در نوشتن تاریخ مردم فلورانس به ستایش یاد می کند و پس از آن همه وسواسی که در پیروی از روش اومانیستی به خرج می دهد، ناگهان بنای انتظاراتی را که از خود بالا برده است در هم می کوبد. موضوع اصلی کتاب فلورانس فساد است، ماکیاولی در این کتاب تشریح می کند که چگونه تاثیر بدخیم فساد بر فلورانس چیره شد و آزادی را خفه کرد و سرانجام آن را به جباریت و ننگ کشانید. تاریخ فلورانس سراسر حول محور انحطاط و سقوط دور می زند، ابتدا فروپاشی امپراطوری در غرب و آمدن بربرها به ایتالیا را تشریح می کند، ‌سپس در ادامه تا انتهای فصل هشتم داستان را با ذکر وقایع دهه ۱۴۹۰ میلادی به پایان می رساند، بقیه حکایات را به عنوان تاریخ فساد و فروپاشی روزافزون باز می گوید، اوج این جریان ها هنگام وقوع بزرگترین سرافکندگی فرارسید که ایتالیا دوباره تحت استیلای بربرهایی قرار می گیرد که پیشتر آنها را بیرون رانده بود، باز تن به بردگی می سپارد.

افکار ماکیاولی در تحول جامعه مدنی، ‌اندیشه ای مربوط به دوره گذار است. ماکیاولی زاییده اومانیسم و فرهنگ رنسانس بود و بیشتر تلاش داشت تا نشان دهد که انسان چه می کند نه اینکه چه بکند.

منابع:

۱. اسکینر، کوئینتین.۱۳۷۲. ماکیاولی.عزت الله فولادوند. تهران

۲. آشوری، داریوش.۱۳۷۵. شهریار. تهران

۳. شریعت، فرشاد. ۱۳۸۴. مبانی اندیشه سیاسی در غرب.چاپ دوم.

۴. فاستر. مایکل ب.۱۳۶۲. خداوندان اندیشه سیاسی. جواد شیخ الاسلامی. جلد دوم.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه