غلامحسین صدری ‌افشار و کتاب شمال ایران؛ ۲۵۰ سال پیش

غلامحسین صدری ‌افشار و کتاب شمال ایران؛ ۲۵۰ سال پیش


حمیدرضا محمدی
فرهنگ‌نویس بود، و میان اهل فن و فکر، بیشتر هم با همین عنوان شناخته می‌شود، که البته نمونه اعلایش هم بود، و هیچ شکی در آن نیست.

از نخستین فرهنگی که آغاز کرد و سرویراستاری‌اش را به همراهی دو بانوی همراه، نسرین و نسترن حَکَمی پیش بُرد، شاید سی‌وهشت سالی در این راه، عمر گران را مصروف و مشغول ساخت و چندین نسل، از چشمه فیاض او فیض بردند، و البته چهارده سال پیش از آن، که فرهنگ‌نویسی را در مکتب پرویز ناتل‌خانلری، در بنیاد فرهنگ ایران آموخت، هم نباید فراموش کرد.

او این همه بود و تنها این نبود. مترجم بودنِ «غلامحسین صدری‌افشار» - که بیست‌وهشتم فروردینِ دو سال پیش، در هشتادوچهار سالگی دار فانی را وداع گفت - اما شاید وجه کمترتوجه‌شده این استاد فقید باشد. اگرچه شاید همزمان با فرهنگ‌نویسی پیش برد.

نخستین برگردانش، که لباس کتاب بر تن کرد، «معماری ایران» نوشته آرتور آپهام پوپ (Arthur Upham Pope)، هنرشناس و تاریخ‌نگار آمریکایی بود. او این کتاب را در سال ۱۳۴۶، ازسوی گروه فرهنگی خوارزمی نشر داد و تا پایان عمر، ترجمه، همچنان یکی از علایقش بود.

در این میان، شاید مهم‌ترین ترجمه‌اش، «م‍ق‍دم‍ه‌ ب‍ر ت‍اری‍خ‌ ع‍ل‍م‌» اثر جرج سارتن (George Alfred Leon Sarton)، تاریخ‌نگار بلژیکی باشد. حالا از او این ترجمه در شش جلد در اختیار است، که نخستین مجلدش، در سال ۱۳۵۳، زمانی‌که در وزارت آموزش عالی فعالیت می‌کرد، در انتشارات همان وزارتخانه انتشار یافت که خودش، مسئولیت اداره آنجا را عهده‌دار بود.

 او اما دو سال قبل، «تاریخ ادبیات ایران: از سنایی تا سعدی» تالیف ادوارد براون (Edward Granville Browne)، ایران‌شناس انگلیسی را در انتشارات مروارید به فارسی برگردانده بود و «انگلیسیان در ایران» نوشته سِر دنیس رایت (Sir Denis Wright)، دیپلمات بریتانیایی  را در سالی که منتهی به انقلاب شد، ترجمه کرد که انتشارات دنیا به طبع رساند.

او جز آنچه تنها به اشاره رفت، تراجم دیگری نیز در کارنامه دارد، اما اثری که در میان این آثار، بیشتر مغفول مانده است، «سفر به شمال ایران» (Travels through Northern Persia: ۱۷۷۰-۱۷۷۴) است. این اثر در سال ۱۳۹۳، در ۳۵۴ صفحه، از سوی انتشارات فرهنگ ایلیا در رشت انتشار یافت و سفرنامه گیاه‌شناسی آلمانی به نامِ «ساموئل گتلیب ‌گملین» (Samuel Gottlieb Gmelin) است.

آن‌گونه که مترجم ذکر کرده، پیمانه عمر این دانشمند در سی‌سالگی پر شده است. او زادروز گملین را ۲۳ ژوئن ۱۷۴۵ نوشته اما در منابع دیگر، به ۴ جولای ۱۷۴۴ هم اشاره شده است. تاریخ درگذشت او را هم او، ماه ژوئن ۱۷۷۴ نوشته، که دیگر جاها، ۲۷ جولای ۱۷۷۴ نوشته‌اند.

‌گملین، متولد توبینگنِ آلمان است. همان‌‍جا و در ۱۹ سالگی، فارغ‌التحصیل پزشکی شده و بعد در دانشگاه لیدن هلند، گیاه‌شناسی خوانده است. وقتی ۲۲ سال بیشتر نداشت، کاترین دوم، با تشکیل فرهنگستان علوم روسیه، او را دعوت به عضویت در آن نهاد علمی کرد. گملین خود را یک‌سال بعد به سن پترزبورگ رساند که پایتختِ آن‌ زمانِ روسیه بود. و سال بعدترش، موعد آغاز سفرهای او بود: «او در سال ۱۷۶۸ سفرهایی را در جنوب روسیه و در ناحیه دُن آغاز کرد و در سال ۱۷۷۰ از حاجی طرخان سفر به باختر و جنوب دریای خزر را در نظر گرفت، که موضوع همین سفرنامه است. این سفر از شمال باختری قفقاز آغاز شد و تا استرآباد امتداد یافت. گملین در ماه ژوئن ۱۷۷۲ دومین سفرش را برای دیدار کرانه‌های شرقی دریای خزر آغاز کرد و سپس از راه مازندران و گیلان دوباره روانه قفقاز شد.» او به سبب ماجرایی - که خارج از حوصله این یادداشت است - از ۲۰ ژانویه ۱۷۷۴ که به قفقاز می‌رسد، گرفتارِ گرفتاری‌هایی می‌شود که سرانجام، مرگش در زندان حاکم قیزلیار (در جمهوری داغستان کنونی) به سبب اسهال خونی رخ می‌دهد. ‌

ساموئل گتلیب ‌گملین

از چهار جلد سفرنامه گملین، مجلدات سوم و چهارمش درباره ایران است که البته به آلمانی است. آن‌را ویلم فلور (Willem Floor)، ایران‌شناس هلندی در سال ۲۰۰۷ به انگلیسی بازگرداند و انتشارات مِیج (Mage Publishers) منتشر کرد و ترجمه صدری‌افشار از نسخه انگلیسی انجام شده و یادآور هم می‌شود که «اصل آلمانی کتاب برای تطبیق برخی مطالب در دست نبود.» همچنین او به مختصات این سفرنامه هم، در مقدمه‌اش بر کتاب نوشته است: «این کتاب گزارش سفر هیئتی است از روسیه به شمال ایران در آخرین سال‌های حکومت کریم‌خان زند، یعنی ۱۱۸۴ تا ۱۱۸۸ قمری برابر با ۱۱۴۹ تا ۱۱۵۳ شمسی (۱۷۷۰ تا ۱۷۷۴ میلادی) به ریاست گملین، ظاهرا برای تحقیق در مورد معادن، گیاهان و جانوران در این ناحیه. در این هیئت، همان‌طور که از متن سفرنامه معلوم می‌شود، علاوه بر گملین، چند تن از دانشجویان او و یک نقشه‌کش هم حضور دارند و گملین علاوه بر بحث در مورد موجودات طبیعی درباره استحکامات، راه‌ها، نوع اسلحه، تعداد سربازان، محصولات تجاری و بسیاری چیزهای دیگر تحقیق می‌کند.»

برای نمونه، چند سطری از مشاهدات او از آداب جشن نوروز و سپس، رسوم ایام سوگواری محرم در رشت، در ادامه خواهد آمد که از همان سفر نخستین اوست اما مولف، هیچ اشاره‌ای به سالِ واقعه نکرده است، اما اگر همان سال ۱۷۷۰ هم باشد، یعنی درست ۲۵۰ سال پیش:

«امروز جشن نوروز است که در نیمه‌ شب با شلیک توپ و تفنگ آغاز شد. همه اشخاص مهم شهر و حومه برای گفتن تبریک و دادن هدیه نزد خان حاضر شدند... من دو تن از شاگردانم را با هدیه‌ای شامل پارچه مخمل، سکه طلا و پارچه ابریشمی به بهای حدود ۲۵۰ روبل نزد خان فرستادم... جشن نوروز تا ده روز ادامه دارد... خوشگذرانی عبارت است از عرقخوری که در سراسر روز ادامه دارد و مسابقه اسبدوانی که در حین آن می‌کوشند در صورت نزدیک شدن به یکدیگر با چماق یا چوب نوک‌تیز به دیگری ضربه بزنند و در جریان آن چندین نفر مجروح می‌شوند. همچنین مراسم شامل دید و بازدید، گردش و نواختن موسیقی در خیابان‌هاست. افراد پولدار در لباس نو دیده می‌شوند...»

«...پیش از ظهر مردم خیلی آراسته‌تر از همیشه در مسجدها حاضر می‌شوند. در آنجا به نوبت شرح حال شهدا گفته و گاه با آواز خوانده می‌شود. در هر محله درِ خانه‌ها را با پارچه سیاه می‌پوشانند و شب‌ها با مشعل و شمع در خیابان‌ها حرکت می‌کنند.هر محله با پرچم و علم خود حرکت می‌کند و آوازهایی می‌خوانند که برای این مراسم ساخته شده است. آنان با پای برهنه حرکت می‌کنند و خود را به شدت می‌زنند، به طوری که سینه‌شان سرخ و متورم می‌شود. آنان بارها نام پیامبر سوگوارشان را فرامی‌خوانند و در هر گوشه به دنبالش می‌گردند. در روزهای اول دسته‌های عزاداران فقط شب‌ها به راه می‌افتند ولی روزهای آخر روز هم برپاست...»

تصویر جلد کتاب «سفر به شمال ایران» (ترجمه انگلیسی)

این شاید آخرین کتاب «غلامحسین صدری‌افشار» در عرصه ترجمه باشد. ترجمه‌هایی که حالا میراثی هستند برای نسل آینده، که غالب‌شان در حوزه تاریخ علم، منابعی قابل اعتنا به‌شمار می‌آیند. افسوس که دیگر نیست تا از قلمش، فرهنگ منتفع شود.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه