طلال اسد؛ متفکر برجسته جهان عرب و متاثر از اندیشه‌های نیچه و فوکو

طلال اسد؛ متفکر برجسته جهان عرب و متاثر از اندیشه‌های نیچه و فوکو

 طلال اسد از جمله اساتید برجسته انسان‌شناسی دنیای معاصر به شمار می‌آید که در مرکز دانش‌آموختگان دانشگاه نیویورک در حال تدریس است. وی که از متاثران مکتب بزرگانی چون میشل فوکو و فردریش نیچه محسوب می‌شود، تلاش‌های بی‌شماری در جهت تبیین مفهوم دین و حکومت دینی انجام داد.

 

طلال اسد یک انسان‌شناس است که در مرکز دانش‌آموختگان دانشگاه شهری نیویورک کار می‌کند. وی در ارتباط با مطالعات پسااستعماری، مسیحیت، اسلام و مطالعات آیین مشارکت تئوریک داشته و در دوره اخیر فکری‌اش به انسان‌شناسی سکولاریسم دست زده‌است.

طلال اسد از روش تبارشناسی که به‌وسیله فریدریش ویلهِلم نیچه توسعه یافت و به وسیله میشل فوکو برجسته شد، استفاده می‌کند و آن را از نظر مقایسه چنان پیچیده می‌کند که شماری از انسان‌شناسان، متألهان، فیلسوفان و دانشمندان علوم سیاسی آن را به عنوان پس‌زمینه آزمون‌نشده‌ای از تفکر، داوری و کنش درمی‌یابند. او از این طریق در جایی که مخالفت یا بی‌تفاوتی تعمدی غلبه می‌یابد، امکانات جدیدی را برای ارتباط، اتصال و ابداع خلاقانه می‌گشاید.

پژوهش درازمدت او دگردیسی قانون مذهبی شریعت را در سده‌های نوزدهم و بیستم در مصر مورد بررسی قرار داد و به‌صورت ویژه به برهان‌هایی که تغییر مترقی و سکولار را به تصویر می کشد، ارجاع می‌دهد.

 

 

زندگی نامه

طلال اسد استاد برجسته‌ انسان‌شناسی مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه نیویورک در ۱۹۳۲ میلادی در عربستان سعودی متولد شد. پدرش محمد اسد یهودی‌الاصل بود که در ۲۰ سالگی مسلمان شده‌بود و به عنوان دیپلمات، نویسنده و اصلاح‌خواه مذهبی فعالیت می‌کرد و مادرش منیره حسین الشماری مسلمان اهل عربستان سعودی بود.

 

 محمد اسد، پدر طلال اسد و از برجسته ترین اساتید انسان شناسی جهان

 

جایگاهِ دین در زندگی خانوادگی طلال اسد و این موضوع که در کودکی در کنار آموزش اسلامی در مدرسه‌ شبانه‌روزی مسیحی متعلق به مبلغان انگلیسی درس می خواند، علاقه‌مندی او را به دین تشدید کرد. در حقیقت، رویکردِ مادرش به دین رویکردی از این‌دست بود که دین بخشی از اعمال و رفتارِ بدنی روزانه و بخشی از زندگی فرد است و برخلاف پدر تعلق اندیشمندانه به دین نداشت در کنارِ تجربه‌ تحصیل در مدرسه‌ای مسیحی، شاید در آگاهی طلال اسد به شیوه‌های مختلفِ دین‌ورزی مؤثر بود.

پس از پایان تحصیلات مقدماتی، اسد در ۱۸‌ سالگی به انگلیس رفت تا به توصیه‌ پدرش در مدرسه‌ انجمن معماری در لندن درس بخواند امّا علاقه‌ واقعی او انسان‌شناسی بود. بنابراین معماری را رها کرد و در ادینبورگ و آکسفورد دکتری  انسان‌شناسی خواند. هرچند کار میدانی دکتری انسان‌شناسی اسد در سودان درباره‌ دین نبود، اکنون بخش بزرگی از موضوع کارش انسان‌شناسی دین است.

 نگاه مبتنی بر پژوهش‌های بینارشته‌ای و نیز تطبیقی اسد به خصوص درباره‌ استعمار و همچنین دیدگاهش نسبت به سکولاریسم تأثیر زیادی بر اندیشه‌ انسان‌شناختی معاصر گذاشته و با هویداسازی پیچیدگی‌های سکولاریسم، نگاه ساده‌انگارانه‌ دووجهی را به چالش جدّی کشیده است.

 

آثار علمی پژوهشی

اسد در آثارش نشان می‌دهد که چطور در تعاریف غربی از دین که جهان‌شمول فرض شده‌اند و بیان‌گر ایدئولوژی مدرن است، توجه از مسأله‌ قدرت و رویه‌های دینی به موضوع اعتقادات تغییر کرده و مادیت دین رها شده است تا بدینترتیب ادیان و در شکلِ فروکاسته به اعتقادات با هم مقایسه شوند و نیز در برابر علوم طبیعی مورد قضاوت قرار گیرند.

تأثیر اسد بر انسان‌شناسی معاصر و به ویژه بر کار پژوهشگرانی که نگاه انسان‌شناسانه به دنیای اسلام دارند و همچنین آن‌ها که خارج از دنیای اسلام به موضوع سنّت و مدرنیته می‌پردازند، غیر قابلِ انکار است. همچنین به کتاب او درباره‌ امر سکولار (۲۰۰۳) هم بسیار ارجاع می‌شود. بازخوانی او از اثر کلاسیک معنا و پایان دین نوشته‌ اسمیت (۲۰۰۱) هم به خوبی و به گونه‌ای فشرده بیانگر خط مشی فکری اوست.

 

 

مهمترین کتاب وی به نام تبارشناسی های دین حاکی از پروژه ای بلندپروازانه به سبک فوکو و نیچه است: او در فصل نخست این کتاب جاافتاده ترین تعریف دین توسط انسان شناس برجسته معاصر کلیفورد گیرتز را با مهارت و به تندی به نقد می کشد. اسد با ردگیری تحول تاریخی مفهوم دین در مسیحیت و سپس در دوران روشنگری نشان می دهد که تعریف دین توسط انسان شناسان غربی معلول و برخاسته از تاریخ مسیحی روشنگری غرب است و در نتیجه شناخت ادیان دیگر با این تعریف خاص از دین کاری بی حاصل و خطا محسوب می شود اما او در پی تعریف دقیق تری یا جامع تری نیست، بلکه می کوشد تا برملا سازد که چه جریان های تاریخی در شکل گیری و فرمول بندی مفهوم دین به صورتی که امروزه در بطن مدرنیته از آن بحث می شود، موثر و عامل بوده اند؟

 

 

همچنین اسد در فصل ششم کتاب به نام حدود نقد دینی در خاورمیانه ابتدا با نقد اثر کانت روشنگری چیست می کوشد، نشان دهد که چطور در بزنگاه مدرنیته جدایی حیطه عمومی از دین به عنوان شرط اصلی رسیدن به دانش حقیقی تعریف شد در صورتی که به باور وی این تعریف تاریخی به معنای نفی امکان دانش و نقادی در دولت-ملت هایی که از این جدایی پیروی نکرده اند، نیست و سپس به توضیح مباحث دینی در زادگاهش عربستان می پردازد. در کتاب تبارشناسی های دین کوشش وی بر این بود که از لحاظ تاریخی نحوه های شکل گیری مفهوم دین را بررسی و ردگیری کند نه اینکه بخواهد تعریف بین فرهنگی از دین بدهد که بتوان آن را در همه جوامع به کار برد.

طلال اسد در تحلیل انسان شناسانه خود از دین به این نتیجه می رسد که منشاء و اساس همه ادیان یکی است اما کارکرد آنها در جوامع و زمان های مختلف متفاوت است. نظریه او بنام دین طبیعی(Natural religion) چنین بحث می کند که بسیاری از اصول مذهبی از جمله اعتقاد به نیروهای ماوراء الطبیعه در همه ادیان وجود دارند و برای همه زمان ها و مکان ها نیز معتبرند.

 

 

اسد می گوید که ارایه تعریفی عام از مذهب غیر ممکن است. نه تنها بدلیل اینکه هر جامعه ای فرهنگ و تاریخ خاص خود را دارد که در نتیجه، مذهب آن جامعه نیز شکل خاص خود را متفاوت با دیگر جوامع پیدا می کند بلکه بدین خاطر که تعریف دین خود محصولی تاریخی به شمار می رود. از نظر او  وضع موجود، نظام فرهنگی و جنبه مذهبی جامعه به صورت متقابل با هم ارتباط دارند. از طریق تأثیر نظام فرهنگی بر عوامل مذهبی، جنبه انسانی نیز تحت تأثیر قرار می گیرد و در نتیجه وضع موجود هر جامعه ای متفاوت می شود، هر گروه اجتماعی متفاوت با گروه دیگر و هر فرهنگی متفاوت با فرهنگ دیگر.

 

دیدگاه ها و زمینه فکری عقیدیتی

طلال اسد در مقاله ای به نام دین، دولت - ملت، سکولاریسم مطرح می کند که مقوله دین بیشتر بی توجه به بعد تاریخی آن به کار برده می‌شود. وی در این باره و در تبیین مفهوم دین در گفت و گویی ابراز داشت: من علاقه‌ای ندارم که تعریف دیگری از دین بدهم. برایم هم اهمیت ندارد که بگویم ما می‌توانیم تعریف جامع تر و پویاتری از دین بدهیم. بلکه قصد من این است که نشان دهم دین به عنوان یک مقوله همواره در بافت‌های تاریخی و اجتماعی در حال تعریف شدن است و انسان‌ها به دلایل خاصی تعاریف متفاوتی از دین دارند. مقوله دین با تجارب، نهادها، جنبش‌ها و مباحثات مختلفی متداعی است. در واقع من سعی دارم همین را نشان دهم. به عبارت دیگر من به دنبال تعریف انتزاعی دین نیستم. آنهایی که در پی چنین تعریفی از دین هستند از نکته مهمی‌ غافلند: اینکه دین یک واقعیت تاریخی و اجتماعی است که ابعاد قانونی دارد، ابعاد داخلی دارد، ابعاد اقتصادی دارد و غیره. پس ما باید در پی فهم این باشیم که همچنان که شرایط تاریخی و اجتماعی تغییر می‌کنند، انسان‌ها چگونه سعی می‌کنند، عناصر مختلفی را تحت لوای دین گردهم آورند، عناصری که به زعم آنها به دین تعلق دارد یا باید داشته باشد. در واقع موضوع مورد علاقه من این است که انسان‌ها در جریان زندگی اجتماعی شان دین را به چه معانی خاصی به کار می‌برند. در کتاب تبارشناسی‌های دین کوشش من بر این بوده است که از لحاظ تاریخی نحوه‌های شکل‌گیری مفهوم دین را بررسی و ردگیری کنم نه اینکه بخواهم تعریف میان فرهنگی از دین بدهم که بتوان آن را در همه جوامع به کار برد.

 

 

او در خصوص سکولاریسم به عنوان یکی از شبهات متداول در جامعه شناسی معاصر دین نیز گفته است: به نظر من سکولاریسم به عنوان یک دکترین سیاسی و همچون دیگری در یک نظام مذهبی رابطه بسیار نزدیکی دارد با شکل‌گیری مقوله دین. دقیقاً در یک حکومت سکولار است، حکومتی که فرض می‌شود، کاملاً از دین جدا است که لازم می‌شود، قوانین حکومتی همواره به تعریف دین حقیقی و محدوده‌هایش بپردازند. به عبارت دیگر حکومت سکولار چندان هم جدا از دین نیست. در واقع تناقض اینجا است که سیاست مدرن نمی‌تواند، هرگز از دین جدا شود آنگونه که سکولاریسم عامیانه به آن معتقد است یعنی که دین حیطه خودش را داشته باشد و سیاست هم حیطه خودش را. بلکه کارکرد حکومت به عنوان یک کلیت سیاسی این است که چهره عمومی‌ و قابل قبولی از دین ترسیم کند.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه