کتاب بازی بی‌نهایت

کتاب بازی بی‌نهایت


کتاب بازی بی‌نهایت اثر سایمون سینک، نویسنده‌ی کتاب‌های پرفروش «با چرا شروع کنید» و «رهبران آخر غذا می‌خورند»، شما را به چالش می‌کشد تا دیدگاه‌تان را درباره‌ی نحوه‌ی کارکرد سازمان‌ها بازبینی کنید و روش کار و دلایل موفقیت آن‌ها را بدانید.

بازی بی‌نهایت (The Infinite Game) نخستین کتاب در ایران محسوب می‌شود که به طور هم‌زمان با نسخه‌ی چاپی آن در آمریکا و سراسر دنیا منتشر شده است. این بار، سایمون سینک (Simon Sinek) به دنبال پاسخی برای یک سوال جالب است: چگونه در یک بازی که هیچ خط پایانی ندارد، رو به پیشرفت باشید و دوام بیاورید؟

سازمان‌ها و اشخاص زیادی، غرق در اندیشه‌ی پیروزی هستند. اما چگونه می‌توانید در یک بازی پیروز شوید که در حقیقت هیچ پایانی ندارد؟ چنین چیزی اصلاً وجود ندارد. مثلاً چیزی به اسم «برنده شدن» در کسب و کار داریم؟! بازی‌هایی مثل فوتبال و شطرنج، با قوانین مشخص و نقطه‌ی پایان واضح، بازی محدود محسوب می‌شوند. اما بازی کسب و کار، نامحدود و بی‌نهایت است و در آن، چیزی به اسم «برنده شدن» وجود ندارد، چرا که همواره چالش‌های جدید پیش می‌آید، قوانین بازی مشخص و پایدار نیست، بازیکنان ثابت و همیشگی نیستند و هیچ خط پایانی برای آن وجود نیست.

در بازی بی‌نهایت کسب و کار، تنها کسانی برای مدتی طولانی دوام می‌آورند که با قوانین نامحدود بازی می‌کنند. آن‌ها کارهایی انجام می‌دهند که قادرشان می‌کند تا نوآورتر، منعطف‌تر و پایدارتر از رقبا باشند. داشتن طرز فکر محدود در یک بازی نامحدود می‌تواند فاجعه‌بار باشد. برای مثال در طی جنگ ویتنام، آمریکا تقریباً تمام نبردها را پیروز شد و سربازان بسیار زیادی از دشمنش را نابود کرد، اما همچنان بازنده جنگ بود. معیارهایی که آن‌ها امتیازات و عملکردشان را می‌سنجیدند، در نهایت بی‌ارزش بود. ویتنام شمالی مایل بود هر سختی را تحمل کند و تا هر زمان که لازم باشد بجنگد تا آمریکا را وادار به عقب نشینی کند. در آن جنگ، ویتنام شمالی، طرز فکر بازی بی‌نهایت داشت.

سایمون سینک با ارائه‌ی مثال‌های بسیار گسترده و متنوع، نشان می‌دهد که بازیکنان نامحدود، در هر حوزه‌ای، چطور رقبایشان را خسته و از میدان به در می‌کنند و چطور برای مدت زمانی طولانی در بازی باقی می‌مانند و سازمان‌هایی بسیار قوی می‌سازند، آنقدر قوی که از پس هر طوفانی بر بیایند. رهبران بزرگ به طرز ماهرانه‌ای بازی بی‌نهایت را پیش می‌برند و خود را مشغول دستاوردهای کوتاه مدت نمی‌کنند.

سایمون این کتاب را برای تغییر دیدگاه افرادی که از وضعیت موجود دفاع می‌کنند ننوشته، بلکه آن را برای گرد هم آوردن افرادی نوشته است که آماده‌اند وضعیت موجود را به چالش بکشند و آن را با واقعیتی جایگزین کنند که بسیار بیشتر نیازهای عمیق شما را هدف قرار می‌دهد؛ نیازهایی مثل احساس امنیت و مشارکت در چیزی فراتر از خودمان. واقعیتی که مناسب بهترین علایق شماست؛ شما به عنوان اشخاص، شرکت‌ها، جوامع و به عنوان یک گونه‌ی زیستی.

اگر به دنیایی باور داشته باشید که در آن در تک تک روزهایتان، با انگیزه‌اید و احساس امنیت و توازن می‌کنید و باور داشته باشید که رهبران، همان کسانی هستند که می‌توانند این چشم‌انداز را محقق کنند، پس این مسئولیت جمعی شماست که افرادی را بیابید که به نوعی از رهبری معتقدند که احتمال محقق شدن این چشم‌انداز را بیشتر می‌کند و آن‌ها را راهنمایی و حمایت کنید. یکی از قدم‌هایی که باید بردارید این است که یاد بگیرید رهبری کردن در بازی بی‌نهایت (نامحدود) یعنی چه.

در بخشی از کتاب بازی بی‌نهایت می‌خوانیم:

افراد زمانی به رهبر خود اعتماد می‌کنند که عملکرد رهبر موجب ایجاد احساس امنیت روانی شود. این به معنای راهنمایی کردن آن‌ها در مورد کاری است که برای آن آموزش دیده‌اند. یعنی فرد باید آزادی مسئولانه را تجربه کند. رئیس کالی توضیح می‌دهد در سیستم قدیمی به افراد گفته می‌شد 1، 2، 3 و 4 را انجام بده و تکرار کن. در مقابل، در سیستم جدید وقتی افسران یک مشکل یا فرصت را می‌بینند می‌گویند «جالب نیست اگر...». رئیس کالی هم به آن‌ها اجازه می‌دهد نظرشان را توضیح دهند.

این هسته‌ی حکمرانی تک به تک است. رهبری خوب و تیم‌های مبتنی بر اعتماد موجب می‌شوند اعضای تیم به بهترین شکلی که می‌توانند کار کنند. نتیجه، فرهنگی است که در آن به جای استفاده از راه‌حل‌های موقت و سطحی، مشکل حل می‌شود. این فرق بین جریمه‌های زیاد در یک تقاطع پرتصادف و تلاش برای کاهش دادن تعداد تصادفات در این نقطه است. همچنین مانع حکمرانی متعصبانه می‌شود که نتیجه‌ی سیستم معیوب و پرمعیار ارزیابی و تقدیر است.

برای مثال، واحد دوچرخه دپارتمان پلیس از یک مسیر دوچرخه سواری بلااستفاده باخبر بود و تصمیم گرفت از این فرصت استفاده کند. آن‌ها اطلاع‌رسانی کردند که همه‌ی بچه‌ها می‌توانند در این مسیر دوچرخه سواری کنند، پرش یاد بگیرند و با ماموران پلیس دونات مجانی بخورند؛ اسم این طرح خاک، پرش و دونات گذاشته شد. ماموران با دونات‌های اهدایی یک فروشگاه محلی، یک میز و دوچرخه‌های خود به این مکان رفته و منتظر می‌ماندند.

بار اول انتظار می‌رفت بچه‌های کمی در این طرح شرکت کنند. با‌این‌حال، بیش از چهل نفر از راه رسیدند و این رقم در ماه‌های بعدی ثابت ماند. این طرح به فرصتی بزرگ برای تعامل با جامعه تبدیل شد. بیشتر ما تنها زمانی با مامور پلیس صحبت می‌کنیم که مشکلی پیش آمده باشد یا بخواهیم خود را از دردسر رها کنیم. این ماموران می‌خواستند فراتر از یک بار حضور در مدارس با بچه‌ها آشنا شوند و بچه‌ها نیز آن‌ها را بشناسند. در این طرح هیچ سخنرانی یا درخواستی از طرف پلیس وجود ندارد. ماموران فقط با بچه‌ها دوچرخه سواری می‌کنند.

فهرست مطالب
چرا این کتاب را نوشتم
پیروزی
فصل 1) بازی‌های محدود و بازی‌های نامحدود
فصل 2) هدف آرمانی
فصل 3) هدف، غیر هدف
فصل 4) نگهبان هدف
فصل 5) مسئولیت کسب و کار؛ بازبینی شده
فصل 6) اراده و منابع
فصل 7‌) تیم‌های مبتنی بر اعتماد
فصل 8) زوال اخلاقی
فصل 9) رقیب ارزشمند
فصل 10) انعطاف‌پذیری وجودی
فصل 11) شجاعت رهبری کردن
سخن پایانی
قدردانی

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه