کتاب «خواهران تاریک»

کتاب «خواهران تاریک»

 «خواهران تاریک» عنوان کتابی از آثار «مهدی رجبی» نویسنده رمان‌های ویژه گروه سنی نوجوان است که در ۲۶۶ صفحه و با شمارگان یک‌هزار و ۵۰۰ نسخه از سوی انتشارات افق به چاپ رسیده و روانه کتابفروشی‌ها شده است.

این کتاب که قیمت هر جلد از آن ۱۳ هزار تومان است، به دو پاره «سودوکوی قاتل» و «در میان اشباح» تقسیم شده که شرح داستان‌وار در پاره نخست با ۲۳ جز و پاره دوم با ۱۷ جز تداوم یافته و فراز و فرودهای زیادی دارد که به جذابیت آن می‌افزاید.

لحن نوشتاری این رمان صمیمی و خودمانی است به‌گونه‌ای که مخاطب را با خود به هزارتوی ماجرا می‌برد و با تصویرسازی قوی لذتی بی‌نظیر را برایش خلق می‌کند و او را ترغیب به خواندن کتاب وپیگیری ماجرا می‌کند.

پاره نخست داستان در حین یک سفر کلید می‌خورد که به شیوه روایت اول شخص و به صورت واگویه یکی از شخصیت‌ها به نام نیما آغاز می شود: «مغزم درست کار نمی‌کند، خوابم برده؟ چقدر خوابیده‌ام؟ صدای پایین آمدن شیشه برقی را می شنومو بعد صدای مامان که می‌گوید: نیما بیداری؟ تونل... سفتی شیشه پنجره را روی گیج‌گاهم حس می‌کنم. دود غلیظ تو سوراخ‌های دماغم فرو می‌رود. پلکهایم نمیه باز می‌شوند. کامیونی غرش کنان از کنارمان می‌گذرد...»

نویسنده در جای جای کتاب با توصیف رودیدادها، مکان‌ها، اشیاء و اشخاص می پردازد و با این آرایه ادبی مطالب را در دهن خواننده ماندگارتر می‌کند:... «بعد وارد جاده ای خاکی و باریک می شویم که شیب تندی دارد و مثل مار، پیچ و تاب می خورد و می رود طرف جنگل ...سر راه از کنار لاشه حیوانی شبیه روباه می‌گذریم، روده‌هایش پخش شده‌اند اطرافش. مثل کلاف طنابی خونالود و گوریده... ه.»

پایان پاره نخست کتاب به نحوی به جمله‌های نخستین آن ارتباط پیدا می‌کند: «وارد تونل می شویم. کامیونی که عکس یک ماموت آبی رنگ و بزرگ رویش دارد از رو به رو می‌آید سمتمان. آخرین چیزی که می‌شنوم صدای بوقی بلند و کشدار است و بعد نمی‌فهم کی و چطور خوابم می‌برد... د.»

پاره دوم کتاب ادامه منطقی قسمت قبل از آن است: «با بوی دود لاستیک سوخته بیدار می‌شوم. کوچه ساکت و خلوت و تاریک است. گیج و منگ از ماشین پیاه می‌شوم و درست همان لحظه‌ای که پا می‌گذارنم تو حیاط، لرز عجیبی می خزد زیر پوستم...»

کتاب بعد از بیان ماجراهای متعدد با این جملات پایان می‌گیرد: «رویا بیدارمی شود و با چشم‌های نمناک و خواب‌آلودش نگاهم می کند. گریه می‌کنم. فقط گریه می‌کنم. به سیاهی غلیظ شب در قاب پنجره خیره می مانم. از جایی تو راهرو صدای فلوت می‌آید... موسیقی غمگینِ" در برابر باد" ...»

مهدی رجبی متولد سال ۱۳۵۹ و دانش‌آموخته سینما و ادبیات نمایشی است و برخی از آثار او موفق به کسب جوایزی چون برگزیده کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ( ۱۳۹۸) و جایزه ادبی سپیدار شده اند. هم چنین رمان کنسرو غول او در سال ۲۰۱۵ در فهرست کتابخانه موتنیخ آلمان (کلاغ سفید) قرار گرفته است.

«مهدی رجبی» متولد سال ۱۳۵۹ و دانش‌آموخته سینما و ادبیات نمایشی است که شماری از آثارش موفق به کسب جوایزی کتاب برگزیده کانون پرورش فکری کودک و نوجوان(۱۳۸۹) و جایزه ادبی سپیدار (۱۳۹۴ شده است.

رمان کنسرو غول از این نویسنده در سال ۲۰۱۵ در فهرست کتابخانه مونیخ(کلاغ‌سپید) قرار گرفته است.

«جنایتکار اعتراف می‌کند» نمونه دیگری از آثار این نویسنده است.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه