کتاب بوطیقای گسست: سینمای اصغر فرهادی

کتاب بوطیقای گسست: سینمای اصغر فرهادی


مازیار اسلامی منتقد و محقق در حوزه هنری در کتاب بوطیقای گسست: سینمای اصغر فرهادی به بررسی سینمای این کارگردان مشهور و ویژگی‌های خاص آن به نام محصول گسست تاریخی برساخته از زمان اصلاحات در سینمای ایران می‌پردازد.

کتاب بوطیقای گسست شش اثر از آثار اصغر فرهادی با نام‌های «رقص در غبار»، «شهر زیبا»، «چهارشنبه سوری»، «درباره الی»، «جدایی نادر از سیمین» و «گذشته» را به ترتیب زمان ساخت در شش فصل تحلیل و بررسی کرده که چگونه مفهوم «گسست» هم از منظر تماتیک و هم از جهت فرم و ساختار در سینمای اصغر فرهادی از فیلم اول تا آخر تحول پیدا کرده است. به بیان مازیار اسلامی مفهوم «گسست» در فیلم‌های اصغر فرهادی هم به عنوان مضمون و هم به عنوان یک فرم و یا قالب روایتی تحول پیدا کرده و از این منظر در این فیلم‌ها هماهنگی کاملی بین فرم و محتوا برقرار است.

اهمیت سینمای فرهادی به این دلیل است که سعی دارد این خلا و گسست ایجاد شده را درونی کند. با مواجهه هوشمندانه با آن در آثارش که همه پیام واحدی شبیه به این دارند: «عملیاتِ رستگاری و نجات مداوم و پیوسته که عمیقاً و باطناً نومیدانه است و اگر امکانی هم باشد تنها با پذیرش نومیدی و ناممکنی موجود در آن متصور است.»

حرکت سینمای فرهادی، حرکتی است بطئی. روایت‌هایی از هم‌ گسیخته، گسست‌ها و جدایی‌هایی که خود نیز منجر به گسست می‌شوند. اثر بوطیقای گسست سعی بر این دارد با نقشه‌برداری از موقعیت دقیق آن در هر فیلم و تحولی که خود این حرکت ایجاد می‌کند تصویری از حرکت بطئی این گسست در سینمای فرهادی باشد.

نویسنده با متصور شدن دو حرکت وضعی و انتقالی برای سینمای فرهادی، سیر تحول بطئی اصغر فرهادی را در دنیای فیلم‌سازی خودش و در کلیت سینمای ایران بررسی می‌کند. او سعی دارد در بطن این دیالکتیک، تحلیلی درون‌ ماندگار از سینمای فرهادی و شش فیلم اولش ارائه کند. به عقیده اسلامی با اصغر فرهادی سینمای ایران شروع می‌کند در سطحی فرمال به خویش نگاه کردن. به آن به اصطلاح اجتماعی بودن‌اش به وسواس‌های اخلاقی معنوی‌اش. و حتی کنایی‌تر به علاقه‌اش برای دیده شدن توسط دیگری.

فرهادی ممکن است در سینما، همچنان پدیده‌ای گشوده و نامنتظره باشد، ولی تا این‌ جای مسیر فیلم‌ سازی‌اش، فراتر از تحسین و موفقیت‌های بین‌المللی، پدیده‌ای مهم و استثنایی در هنر معاصر ایران است. همان‌گونه که نیچه گفته بود «اگر از ارتفاعی درست بنگریم همه‌ی چیزها سرانجام به هم می‌رسند: اندیشه‌های فیلسوف، کار هنرمند و اعمال نیک.»

مازیار اسلامی در این اثر با باور به این پایه که امروزه مهم‌ترین رسالت نقد یافتن آن ارتفاع درست است، می‌کوشد برای نگریستن به سینمای فرهادی به جست‌وجوی آن ارتفاع برآید؛ عملیات جست‌وجویی که همزمان نقد را هم‌افق با ابژه‌ی‌ نقد می‌کند، امکان فراروی از آن را هم فراهم می‌کند.

در بخشی از کتاب بوطیقای گسست می‌خوانیم:

وابستگی مرتضی به سیگار، هنگام مواجه شدن با بحران، همچون وقفه‌ای برای خلاص شدن از تنش و اضطراب، چه در محیط خانه و چه محیط کار، در فیلم در حکم یک موتیف بصری چندین‌بار تکرار می‌شود. اما جالب است که خود این تلاش برای وقفه انداختن در تنش و اضطراب، همواره به خاطر فقدان کبریت و فندکی که بتواند با آن سیگارش را روشن کند دچار وقفه می‌شود. او به‌ عنوان یک فرد سیگاری از کبریت یا فندکی شخصی برای روشن کردن بی‌دردسر سیگارش محروم است. این محرومیت و در نتیجه ناتوانی‌اش برای روشن کردن بی‌دردسر سیگارش، حاکی از بحران اُدیپی اخلاقی او نیز هست، کلافگی فردی و روانی‌اش برای غلبه بر بحران زندگی زناشویی‌اش.

نخستین‌ بار که مرتضی را در خانه‌ی به‌ هم‌ ریخته‌اش می‌بینیم، محروم از فندک شخصی است و به روشی نامتعارف و نامعمول برای روشن کردن سیگارش متوسل می‌شود: فندک الکتریکی اجاق گاز آشپزخانه. آن هم در حالی که تلفنی در حال سروکله زدن با فردی در محیط کارش است.

در سکانس بعدی که مرتضی را می‌بینیم، در محیط کارش است؛ کلافه و ناتوان از حل کردن مشکل شرعی‌ای که نظارت پخش برنامه‌های تلویزیون بر سر راه تصویر دختر هفت ساله ایجاد کرده است. در اوج کلافگی سیگاری در می‌آورد برای کشیدن. خطاب به همکارش می‌گوید «کبریت داری؟» پاسخ منفی می‌شنود، پس از جست‌وجوی بی‌نتیجه برای یافتن فندک و کبریت سراغ آبدارچی شرکت می‌رود؛ «آقای مهندس نیک‌فر، هفت ‌هشت‌تا کبریت بخر به هزینه‌ی خودم، بذار این‌جا هر وقت کبریت خواستیم باشد.» سیگار‌ به لب اما محروم از فندک یا کبریتی شخصی برای روشن کردن آن، منتظر آبدارچی می‌ماند تا با کبریت شخصی‌اش سیگار او را روشن کند. همچنان مستأصل و درمانده از حل ایراد شرعی‌ای است که تلویزیون بر یک آگهی بازرگانی گرفته است. بحران اُدیپی در محیط کار از طریق تنیده شدن موقعیت بیگانه کننده‌ی شغلی برای دست بردن در واقعیتِ تصویر دختر هفت‌ساله، به قصد مشروع کردن نمایش آن تصویر، با ناتوانی او در روشن کردن سیگار به خاطر محرومیت از فندک شخصی نمود می‌یابد.

فهرست مطالب
مقدمه
رقص در غبار: عشق یعنی رقصیدن روی خرده‌شیشه
شهر زیبا: رئالیسم نارس؛ تقابل فیلیا و اروس
چهارشنبه‌سوری: بیماری اتوس
درباره‌ی الی...: تئاتر قضاوت
جدایی نادر از سیمین: خانواده‌ی مقدس
گذشته: منتظر پارالاکس

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه