کتاب این چنین خط

کتاب این چنین خط


کتاب این چنین خط نوشته‌ی محمودرضا خیاط زاده، با هدف ارتقای شخصیت معمارانه، انگیزه و پیدایش استعدادهای نوع ظهور به رشته تحریر درآمده و افرادی را می‌طلبد که از ریزش اساسی‌ترین پایه‌های معماری و سنتی نمی‌ترسند و به دنبال تغییرات بزرگ و جدیدی از آن هستند.

این چنین خط (SO der Strich) کتابی است که مرزهای تفکر را قلقلک می‌دهد و هر از گاهی آن‌ها را می‌خراشاند و گاهی نیز در پی آن بر می‌آید که چرخ‌های ذهنی شما را مجاب به جستجوی فکری و کاوش‌ها و چرایی‌ها کند تا شخصیت فکری معمارانه ویژه خود را کشف سازید و این نیز همان ویژگی سایر کتاب‌های محمودرضا خیاط زاده خواهد بود. از همین روی سبک نگارشی این کتاب به شیوه‌ی گزیده‌گویی انتخاب و گاهی با جملات کوتاه از یکدیگر تفکیک شده‌اند و این روش برای معماران راهی غیر آشنا و غیر معمول است.

این کتاب در پی آن است که شیوه معمارانه‌ی شما و نحوه‌ی تصوراتتان به مقولات ساده و غیر ساده را از درون شروع به بازبینی، تفسیر و ویرایش دوباره‌ی خود کند و دست بر روی پایه‌ترین مفهوم‌های معماری می‌گذارد آن هم پایه‌هایی که برای تحول بزرگتر، هر چند ناآشنا، به لرزشی سهمگین نیازمند است.

امروزه طراحان بسیاری با آثاری متنوع و فراوان خلق شده‌اند که این امر دیگر همچون گذشته یک آرمان به حساب نمی‌آید. زیرا امروزه هر کسی که فرصت خلق یک اثر را داشته باشد از این توانایی برخوردار است که بتواند اثری ماندگار بیافریند. خلق اثر در دنیای امروز به روندی مشابه یکدیگر مبدل گشته که در محیط‌های آموزشی نیز کمک بزرگی جهت پیشبرد این هدف انجام شده است.

به دلیل روند مشابه و مقلد مانندی که در خلق آثار پدید آمده، بنابراین هیچ فرقی نمی‌کند که چه کسی کدام اثر را خلق کرده است؛ زیرا اگر همین فرصت را به کسی دیگر محول نمایید، باز هم در نهایت به اثری زیبا خواهیم رسید. اما قدرت واقعی در یک اثر از آنِ کسی است که سبکی نو را ایجاد کند؛ وگرنه امروزه ایده‌های متنوع نیز بسیارند.

در بخشی از کتاب این چنین خط می‌خوانیم:

آن‌جا که معمار می‌کوشد تا فضایی در خور شأن خود بیابد، عموماً حس و گرایش وی به فلسفه چندان‌که در خلق فضاهای نیرومند باب میل اوست، موفق عمل نکرده است. در این‌باره اگر ژول ورن را مثال زده باشیم، کلاسیک‌ترین حالت‌های ممکن معماران گذشته در خلق نخبگان بسیار مؤثر‌تر از معماران امروز بوده است. موزیک کلاسیک با ژرفای بی‌بدیلش، تنها در یک فضای کلاسیک و نیرومند تحقق می‌یابد.

اثرپذیری و اثرگذاری بر فضا و آن‌چه بر بیننده اثر می‌گذارد، در خلق نوع رفتار انسان و شخصیت او بسیار مؤثر است. اگر این موضوع بیانی روان‌شناسانه و از ریشه و علم روان‌شناسی باشد، بی‌شک می‌توان فضایی که معماران می‌آفرینند را بستر پرورش‌دهندگان انسان دانست. با توجه به این امر، می‌توان معماران را معلمان انسان‌ها به حساب آورد.

بنابراین من گاندی‌ها و خشم‌آلودترین و یا صلح‌آمیزترین انسان‌ها را خلق نکرده‌ام؟ اگر این میل تا مرز خیال و واقعیت پیش‌رود، آیا معماران را می‌توان خالقان بشریت توصیف کرد؟ چه کسی تا این مرز، توان دیدن و تأثیرگرفتن از این راه را دارد؟

فهرست مطالب
پیشگفتار
فصل اول: فضا و معمارانش
فصل دوم: مقوله‌ای دیگر در فضای معماری
فصل سوم: فلسفه در معماری
فصل چهارم: تحلیل و نمونه شکل‌ها
نتیجه‌گیری

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه