کتاب شهر مردگان: ده مقاله در حقوق اساسی مخالفین

کتاب شهر مردگان: ده مقاله در حقوق اساسی مخالفین

کتاب شهر مردگان: ده مقاله در حقوق اساسی مخالفین اثر محمدسروش محلاتی، دغدغه‌ی دیرینه‌ی بشر در هنگام بروز ظلم در نظام‌های اجتماعی و سیاسی را بررسی می‌کند.

با آغاز حاکمیت دین، هرچند انتظار می‌رود که این نگرانی کاهش یابد، ولی گاه زمینه‌ی تازه‌ای از بی‌عدالتی، به وجود می‌آید و همین‌جاست که دین و به خصوص دانش فقه باید موضع خود را به شکل شفاف و روشن در قبال این نگرانی ارائه کند. بر این اساس، نگاه غالب در این مقالات، تحلیل دینی از زاویه‌ی فقه سیاسی است.

شهر مردگان، شهر انسان‌های «بی‌دفاع» است. این تعبیر اقتباس از قرآن کریم است که «غیبت» را خوردن گوشت «مرده» خوانده است. در تفاسیر آمده است که خداوند «انسان بی‌دفاع» را که به دلیل عدم حضور در مجلس بدگویی نمی‌تواند از خود دفاع کند، «مرده» دانسته است. پس آن‌جا که نسبت‌های ناروا دادن مباح، و دفاع کردن ممنوع است، در حقیقت «شهر مردگان» است.

وقتی دو دولت را با هم مقایسه می‌کنیم که یکی هر چند مبتنی بر کفر و شرک است ولی حقوق انسان‌ها را رعایت می‌کند و از ظلم و تعدی نسبت به آن‌ها پرهیز دارد، و دیگری هر چند در اختیار دولتمردان مسلمان قرار دارد ولی با مردم رفتار ظالمانه دارد و با بیدادگری رفتار می‌کند، در این وضع، کدامیک از این دو دولت، ترجیح دارد؟

استاد مطهری نیز بارها در آثار خود تأکید کرده است که اگر جامعه‌ای عادل و متعادل باشد، هر چند مردمش کافر باشند، آن جامعه قابل بقاست، ولی اگر ظلم و اجحاف در جامعه‌ای پیدا شود، آن جامعه باقی نمی‌ماند هر چند مردمش به حسب عقیده مسلمان باشند.

«دفاع از خویش» گرایشی فطری است که خداوند در جان انسان‌ها قرار داده است و همین گرایشی که در ذات آدمیان وجود دارد، سندی بر «حق دفاع» برای آن‌هاست. از این رو کسی که جان یا مال یا آبرویش مورد تعدّی و تعرّض قرار می‌گیرد، به حکم فطرت، حق دارد که به دفاع از خود اقدام کند و البته در اسلام که آیینی مبتنی بر فطرت است، حقوق فطری نیز مورد تأیید قرار می‌گیرد.

در بخشی از کتاب شهر مردگان می‌خوانیم:

به کار گرفتن واژه‌ی «مصلح» درباره‌ی کسانی که عقاید باطل داشته و آلوده به شرک و کفر و دیگر گناهان هستند، بسیار شگفت‌آور است. در نزد بسیاری از مسلمانان، زندگی چنین افرادی یکپارچه پلیدی و تاریکی‌ست و جز فساد، چیزی در جامعه‌ی نامسلمانان وجود ندارد و حتی آنچه که به ظاهر زیبا دیده می‌شود، در حقیقت نجس است! ولی در منطق قرآن، به دلیل شرک و کفر و یا برخی معاصی دیگر، جلوه‌های پسندیده‌ی زندگی آن‌ها از قبیل رعایت حقوق یکدیگر و دوری از تعدی و تجاوز نفی نمی‌شود و «مصلح بودن‌شان» مورد تأیید قرار می‌گیرد.

از همین روست که علمای اسلامی گاه اذعان دارند عدالتی که در برخی از کشورهای مسیحی وجود دارد؛ برای مسلمانان تصور کردنی نیست! مثلاً «علامه شعرانی» با اطلاعات گسترده‌اش می‌نویسد: «و فی بلاد یحکم فیها النصاری عدل لا یخطر مثله ببال احد من المسلمین.»

آنچه در این آیه با تعبیر «کان ربک» به عنوان «مشیت حتمی و دائمی» خداوند مطرح شده، از قبیل امور خارق‌العاده و اعجازگونه نیست که رمز و راز آن برای بشر مجهول باشد، بلکه سنت الهی در این‌باره همان قاعده و قانونی‌ست که بشر با مطالعه در تحولات اجتماعی نیز به آن رسیده و به عنوان یک واقعیت پذیرفته است.

این قانون می‌گوید: در اجتماعی که مردم از روابط حسنه با یکدیگر برخوردارند و با نیکی و خوش‌رفتاری تعامل دارند، جامعه از استحکام برخوردار است. اگر این «روابط انسانی» وجود نداشته باشد؛ حتی اگر فرض شود که مردم رابطه‌ی قوی با خداوند دارند، جامعه نمی‌تواند از پیوند و پیوستگی برخوردار باشد.

فهرست مطالب

پیش‌گفتار
1: شهر مردگان
2: آیا متهم می‌تواند قاضی شود؟
3: مرد‌گان مسئولیتی ندارند
4: تبرئه‌ی یزید، هرگز
5: امام خمینی (ره) و نظریه‌ی طاغوت
6: استغاثه‌ی مظلوم
7: کدام دولت: نامسلمان دادگر یا مسلمان بی‌دادگر؟
8: نان بریدن و لب دوختن
9: آیا فقط ما آدمیم؟
10: تحلیل‌های سستی که فاجعه ‌آفرید
منابع

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه