
آرزو خسروپور در کتاب مصدق و دیگر هیچ سرگذشت مردی را به تصویر میکشد که در مقابل زورگوییهای بریتانیا قد علم کرد و این کشور مستبد را به زانو درآورد. مصدق از پیروان انقلاب مشروطۀ ایران بود. او باور داشت که شاه تنها باید نمادی برای اتحاد و همبستگی باشد. در زمان نخست وزیری مصدق حیطه اختیارات شاه محدود به قواعد تعیین شدهی آن در قانون اساسی مشروطه بود. در این دوره محمد مصدق آشکارا قدرت برتر کشور (نسبت به شاه) به حساب میآمد. چرا که در زمان نخست وزیری توانسته بود مشروطه را به طور جامع اجرا نماید و قدرت شاه و خانوادۀ سلطنتی را کم کند. محققان بسیاری معتقدند ریشهی اصلی انقلاب 1357 ایران را میتوان در کودتای 28 مرداد سال 1332 جستجوی کرد. دکتر مصدق را بیشتر بشناسیم: او به گفتهی خودش در 29 اردیبهشت 1261، اما بر اساس شناسنامهاش در سال 1258 دیده به جهان گشود. او اولین ایرانی بود که موفق به دریافت مدرک دکترا در رشته حقوق شد. در تاریخ کشور عزیزمان مصدق را به عنوان رهبر ملی شدن صنعت نفت ایران میشناسند چرا که تا پیش از آن، نفت ایران زیر سلطه انگلستان و به وسیلهی «شرکت نفت ایران و انگلیس» اداره میشد. او بعد از کودتای 28 مرداد سال 1332، در دادگاه نظامی محاکمه شد و بر خلاف دفاعیه معتبری که از فعالیتها و نظریات خود ارائه داد، به چندین سال زندان محکوم شد. این بزرگ مرد تاریخ بعد از تحمل چندین سال زندان، به فرمان محمدرضا پهلوی، به ملک پدری خود در احمد آباد تبعید شد و تا لحظات آخر زندگی زیر نظارت شدید دولت، در انزوا و تنهایی به زندگی خود ادامه داد؛ تا این که نهایتا در 14 اسفند ماه 1345 بر اثر بیماری سرطان، در سن 84 سالگی چشم از جهان فروبست. در بخشی از کتاب مصدق و دیگر هیچ میخوانیم: در بهمن ماه 1282 خورشیدی پیمان جدیدی بین ایران و روس بسته شد که بسیار به زیان بازرگانان و بازاریان بود. در تحصن شاهعبدالعظیم (1284) در 5 اردیبهشت 1284 بازاریان تهران بازار را بستند و به شاه عبدالعظیم رفتند و بست نشستند و بنیاد کردن عدالت خانه در سراسر ایران را در خواست کردند. این بست نشستن در شاه عبدالعظیم و ادامه فشارها و اعتراضها به انقلاب مشروطه منتهی شد تا این که مظفرالدین شاه فرمان مشروطه را در 13 امرداد 1285 صادر کرد تا همهپرسی تشکیل مجلس شورای ملی و نوشتن قانون اساسی بر اساس خواست ملت ایران انجام بیابد. الزامات قانونی ناشی از تغییر رکن قانونگذاری و ایجاد عدالت خانه از دستاوردهای نظامهای نوین در تحدید قدرت مطلقه شخص پادشاه بود. مشروطیت حاصل تفکرات فلاسفه اروپایی قرن هجدهم میلادی بود که به تغییر گسترده نظام سیاسی و اجتماعی این کشورها انجامیده بود. در ایران عهد قاجار، این امر موجب تغییر کلیه ارکان حکومتی و ایجاد نهادهای نوین به جای دوایر سنتی از جمله دیوان استیفا گردید. بدبینی عمومی به صاحبان شغل مستوفی گری و تغییر ساختار مالیه ایران سرانجام به استعفاء مصدق برای تحصیل علوم جدید در اروپا انجامید. فهرست مطالبمحمد مصدقآغاز زندگی و جوانیازدواجانقلاب مشروطهمجلس شورای کبرای دولتیرها کردن شغل مستوفیتلاش برای نمایندگی در مجلس دوره اولادامه تحصیلات و بازگشت به ایراندرخواست تابعیت سوئیس و عدم کسب آنفعالیتهای علمیوالیگری و وزارتدوره رضاشاه و مخالفت با انقراض قاجاریهتشکیل جبهه ملی و نهضت ملی شدن نفتمصدق در دوران نخست وزیری رزمآرانخستوزیری دوره اولانتخابات مجلس 17 و کنارهگیری مصدقنخستوزیری دوره دومدر مورد حقوق زنانتوطئه 9 اسفندقتل سرتیپ افشار طوساستیضاحهمه پرسیکودتای 25 مردادکودتای 28 مرداداختلافنظر دربارۀ کودتای 28 مردادمخالفان و منتقدان عملکرد 28 ماهه دولت مصدقاقتصاد در دوران دولت ملیتورمتولید و صادرات محصولات کشاورزیمحاکمه و زندان و خانهنشینیدر جلسه هفدهم دادگاه بدوییاران مصدق پس از سقوط دولت اواقدامات زمان مصدقطرحها و لوایح مهم دولت مصدقوصیت نامه مصدقسفر تاریخی مصدق به مقر سازمان مللمنابع

مقاله علمی و پژوهشی" دولت خودکفایی ، دولت رابطه " مقاله ای است در 30 صفحه با 107 عنوان فهرست منبع که در مجلات معتبر علمی با رویکرد مطالعات جامعه شناختی منتشر شده است . در این مقاله علمی و پژوهشی موضوعات دولت خودکفایی ، دولت رابطه ، جامعه مدنی ، دولت اجرایی + جمهوری اسلامی ، دولت مدرن ، دولت آزادیخواه ، دولت برابری خواه ، دولت نخبه گرا ، دولت توده گرا ، دولت نوگرا ، دولت سنت گرا ، دولت واسازی و دولت بازسازی مطرح شده است محتوای این مقاله می تواند مورد استفاده دانشجویان دوره دکترای تخصصی و کارشناسی ارشد برای تهیه رساله دکترا و پایان نامه ارشد قرار گیرد.

ادیب برومند نامی آشنا در ادبیات، فرهنگ، هنر و سیاست است. اشعارِ دلانگیز، قصاید ملّی و میهنی، مقالات و تحقیقات متعدد در زمینههای فرهنگ و هنر و تاریخ، عضویت در جبهۀ ملّی و حضور فعال و ممتد تا به امروز، ریاست هیأت رهبری و شورای مرکزی جبهۀ ملّی، متخصص در شناخت آثار هنری و کتب خطی و نقاشیهای تاریخی، همه و همه بخش کوتاهی از معرفی وی است. علاوه بر آن اخلاقی نیکو و گشادهدستی ادیب زبانزد خاص و عام است. مجموعه «گفتوگوهای ادیب برومند» شامل ۱۵ مصاحبه استاد عبدالعلی ادیب برومند با رسانهها و روزنامهها به مناسبتهای گوناگون است. مصاحبه با آخرین نسل از جبهۀ ملّی اول و شاید واپسین قصیدهسرا. او را میتوان تاریخ شفاهی معاصر ایران دانست، سینهای پر از حرف و خاطره.ترتیب مصاحبهها بر اساس تاریخ است و صحت و درستی آن نیز به تأیید ایشان رسیده است. گفتوگوهایی که هر کدام بخشی از تاریخ این مرز و بوم را ورق میزنند. فهرست مطالبپیشگفتارشاعر ملّیایرانیان باید اندیشههای اهریمنی را از خود دور کنند!کودتای 28 مردادحزب توده مروج شعر نو بود!ادیب برومند ادب پارسیمصدق، قوام را مسئول کشتار ۳۰ تیر نمیدانستلباس فاخر بر تن شعر بپوشانیماز کودکی میخواستم شاعری بزرگدر حد شاعران متقدم شومدرباره ملی گراییاز دیرباز آرزو داشتم شاعری بینظیر باشمادبیات مشروطهشاه علیه دولت دکتر مصدق کارشکنی میکرددریغم آمد میراث فرهنگی ایران به تاراج برودبیرون کردن انگلیسی ها از ایران کار بزرگی بودمصدقی هستیم، اما حق با صالح بود

محمد مصدق بهعنوان یکی از رهبران سیاسی تاریخ معاصر ایران محسوب میشود که در پی استقلال ایران از قدرتهای جهانی بود؛ نخستوزیری که برای ملی کردن نفت مبارزه کرد و در همین ارتباط با نمایندگان دولتهای استعمارگری همچون انگلیس و آمریکا نیز مذاکرههایی داشت اما در این راه همواره استوار و سازشناپذیر عمل میکرد. آن سه مرد با لباسهای نازک ویژه مناطق حاره بر روی صندلیهای سفید در پارک اقامتگاه تابستانی واقع در شمیران در نزدیکی تهران لم داده بودند. سروصدای فنجانهای گرانقیمت چای شنیده میشد و لبخند آن سه مرد در پشت آن عینکهای آفتابی کمی اسرارآمیز اما دوستانه بهنظر میرسید. ویلیام اورل هریمن دیپلمات زبردست و فرستاده ویژه هریاسترومن رییس جمهوری آمریکا با آن شانههای پهن خود، فکورانه به جلو خم شده بود. مرد دوم ریچارد ریپیر استوکس سرگرد تنومند ارتش بریتانیا و لرد بعدی بود که شباهت زیادی به مدیران داشت و مرد سوم پیرمردی نحیف بود که گامهای لرزانی داشت و هر آینه انتظار میرفت که روی زمین واژگون شود، مردی با سن و سالی غیرقابل تعریف (بین ۶۰ تا ۹۰ سال) و به نام محمد مصدق؛ اینها بخشی از نوشته مجله اشپینگل در ۱۹۵۱ میلادی است که درباره دیدار مصدق، هریمن و استاکس می نویسد؛ انگلیسی و آمریکایی هایی که برای پیشبرد مطامع استعماری خود به ایران آمدند. ورود هیات خارجی به ایران زمانی که محمد مصدق نخست وزیر ایران در اوج قدرت بود؛ یعنی در ۱۳۳۰ خورشیدی لرد استوکس و اورل هریمن در صدر هیاتی برای مذاکره با دولت مصدق به ایران آمدند و پس از دیدار با مقامات ایرانی در تهران به مناطق نفتخیز رفتند و از شهرهای آبادان و خرمشهر دیدن کردند و حسین مکی از اعضای نخستین هیات مدیره شرکت ملی نفت از آنها استقبال کرد و استوکس و هریمن به تهران بازگشتند و با مصدق دیدار و گفت وگوهایی داشتند. دیدار هریمن با مصدق با اوج گرفتن مسایل مربوط به نفت ایران، آمریکا تلاش کرد تا خود را به عنوان یک میانجی معرفی کند. نخستین گام آمریکاییها جهت پایان بخشیدن به درگیری میان ایران و انگلیس، اعزام هریمن فرستاده ویژه ترومن رییسجمهوری آمریکا به ایران بود. ماموریت اصلی هریمن در تهران، قانعکردن مصدق به گفت وگو با انگلیسیها بود. وی همراه با «والتر لِوی» کارشناس نفتی، چندین نوبت به دیدار مصدق رفت. ستیون کینزر در کتاب «همه مردان شاه» می نویسد: بعد از ظهر روزی که هریمن وارد تهران شد نخستین ملاقات خود را با مصدق انجام داد. این ملاقات با تمام ملاقاتهای دیپلماتیک که هریمن در دوران فعالیت خود انجام داده بود، متفاوت بود. ابتدا وی را به اتاق خوابی در طبقه بالای منزل نه چندان اشرافی مصدق بردند. او با بیحالی به هریمن خوشآمد گفت و ابراز امیدواری کرد که در طول صحبتهای خود متوجه شود که آیا ایالاتمتحده آمریکا دوست محرومان است یا مترسک دست انگلیسیهای منفور. هریمن پاسخ داد، قبلاً در لندن زندگی کرده و باور دارد که در کنار انگلیسیهای بد، انگلیسیهای خوب هم پیدا میشوند. هریمن پس از این دیدار به واشنگتن پیام داد که مصدق بسیار انعطافپذیر است اما مصر بر قطع کامل فعالیتها و نفوذ شرکت نفت ایران و انگلیس در ایران است. هریمن و لوی در این دیدارها کوشیدند به مصدق بقبولانند که ایران از نظر داشتن تکنولوژی، تکنسین و امکانات دیگر، توانی برای اداره مستقل پالایشگاه آبادان ندارد. لوی بارها و بارها مشکلاتی را که دولت مصدق برای بهرهبرداری از پالایشگاه آبادان بدون کمک انگلیسیها با آن روبهرو میشد، توضیح داد اما این دلایل هیچ کدام، کوچکترین اثری بر مصدق نداشت. لوی در یکی از این دیدارها خطاب به مصدق گفت: تقریباً هیچ ایرانی آموزشدیدهای برای اشغال مناصب اداری و فنی پالایشگاه وجود ندارد. ایران همچنین برای انتقال نفت به بازارهای جهانی، نفتکش در اختیار ندارد اما مصدق اصرار داشت، مداخله اجنبی ریشه تمام مصایب ایران است. هر گاه لوی پس از گفتن نکتهای درباره عدم حصول توافق با انگیلس که به نظرش بسیار مهم بود، کمی مکث میکرد، مصدق روی خود را برمیگرداند و به سادگی میگفت «بدا به حال ما». هنگامی که هریمن اصرار ورزید، مصدق حتما راهی برای ایجاد یک ارتباط تازه با انگلیس پیدا کند، پیرمرد سر تکان میداد و میگفت: نمیدانید آنها چقدر مکارند. نمیدانید آنها چقدر شرورند، نمیدانید چطور به هر چیزی دست بزنند، آلودهاش میکنند. هرچند هریمن به عنوان واسطه از طرف آمریکا به ایران آمده بود اما در حقیقت ماموریت او اعمال فشار سیاسی بر ایران بود. در نهایت هریمن، تلاش ایران برای ملی کردن نفت را «مصادره» نامید و پاسخ اعتماد مصدق را اینگونه داد: نظر دولت من این است که قبضه مایملک یک شرکت خارجی به وسیله دولتی، بدون پرداخت غرامت فوری، مکفی و موثر یا دادن ترتیبی که مرضیالطرفین بوده باشد، بایستی مصادره نامیده شود، نه ملی شدن. به هرترتیب پس از برگزاری چندین جلسه، مذاکرات لوی و هریمن با مصدق به بنبست کشیده شد به همین دلیل هم هریمن پس از شکست مذاکرات با مصدق به سراغ محمدرضا پهلوی رفت. حقیقت اما این بود که محمدرضا پهلوی در آن ایام از قدرت کافی و وافی برای اثرگذاری بر معادلات داخلی و حتی خارجی ایران برخوردار نبود. نداشتن قدرت اثرگذاری به وضوح در پاسخ وی به هریمن قابل دریافت و برداشت است؛ محمدرضا خطاب به هریمن که خواسته بود، ماجرای نفت ایران را حل و فصل کند، گفت: در مقابل افکار عمومی نمیتوانم یک کلمه علیه ملی شدن نفت بگویم. هریمن سپس روزنامهنگاران ایرانی را به یک کنفرانس خبری دعوت کرد و هنگامی که آنها در محل حاضر شد، بیانیهای خواند و از ایران دعوت کرد، مساله را علاوه بر اشتیاق از طریق منطق حل کند. به محض این که این کلمات از دهان او بیرون آمد یکی از روزنامهنگاران از جا پرید و فریاد زد: ما و همه مردم ایران از نخستوزیر مصدق و ملی شدن نفت حمایت میکنیم. در چنین شرایطی هریمن آخرین شانس خود را دیدار با آیتالله ابوالقاسم کاشانی دانست و سراغ او رفت زیرا تصور میکرد، خواهد توانست از طریق کاشانی، مصدق را به حضور پای میز مذاکره با انگلیسی ها وادار کند. هریمن به منزل کاشانی رفت و پس از ادای احترام گفت: امیدوار است آقای کاشانی با وی موافق باشد که بحران نفت را فقط میتوان با سازش میان ایران و انگلیس حل کرد اما این خیال هم واهی بود چرا که آیت الله کاشانی با حالتی برافروخته سخنان خشمآلود برزبان آورد و گفت: هیچ ایرانی شریفی، سگهای انگلیسی را به حضور نمیپذیرد و ایالات متحده آمریکا نیز با این پیشنهاد خود را دشمن ملت ایران ساخته است اما درباره نفت ایران به نظر کاشانی این نفت میتوانست تا ابد زیر زمین باقی بماند و او در پایان به هریمن گفت: اگر مصدق تسلیم شود خونش مثل رزمآرا بر زمین ریخته خواهد شد. استوکس؛ مامور مذاکره با مصدق پس از شکست ماموریت هریمن، اتلی نخستوزیر انگلیس هم بر آن شد تا شانس خود در مذاکره با مصدق را بیازماید. برای همین، شخصی به نام استوکس را مامور مذاکره با محمد مصدق کرد. استوکس وارد تهران شد و دستور داشت به مصدق بگوید که شرکت نفت، اصل تعلق نفت به ایران را میپذیرد و مایل است، منافع خود را بر پایه ۵۰-۵۰ با ایران تقسیم کند. استوکس به طور صریح اعلام کرد که انگلیسیها باید کنترل حفاری، پالایش و عملیات صدور نفت را همچنان در دست داشته باشند و تمام دارایی های شرکت سهامی نفت در کرمانشاه به انضمام تمامی موسسات، ماشینآلات و دارایی های منقول شرکت نفت ایران و انگلیس به دولت ایران واگذار شود. سازمان پذیرفت، خرید وسایل و ترتیبات حمل، نقل، پخش و فروش نفت را در اختیار شرکت ملی نفت ایران قرار دهد و شرکت ملی نفت ایران معاملات اضافی برای فروش نفت انجام دهد. منتهی طبق این پیشنهاد ایران میبایست، دارایی و اختیارات خود را به شرکتی که تابع و معرفی شده از شرکت نفت ایران و انگلیس باشد، واگذار کند اما مصدق با این پیشنهادها نیز مخالفت کرد. اتلی پس از این در اطلاعیهای، شکست مذاکرات را کاملاً متوجه طرف ایرانی ساخت و تاکید کرد: اکنون تنها راه پیش رو حمایت کامل و رسمی ایالات متحده از موضع دولت فخیمه بریتانیا است. رییس جمهوری آمریکا اما در واکنش به اظهارات اتلی، طرفین را به مماشات دعوت و تصریح کرد: نه بریتانیا و نه آمریکاییها نباید گام در راهی بگذارند که در تضاد با آرمانهای مشروع مردم ایران به نظر رسد! به هر ترتیب استوکس هم به مانند هریمن نماینده کشوری استعماری بود که عزم و اراده ملت ایران برای ملی کردن صنعت نفت را بسیار جدی دریافته بود و تلاش داشت تا با پیشنهاداتی، راه حل های به اصطلاح مرضیالطرفین ارایه دهد و به تعبیری جنبش ملی کردن صنعت نفت را عقیم سازد اما همه اینها با ایستادگی نخست وزیری همچون محمد مصدق عملی نشد و نفت ایران را ملی شد.

مهدی احمدی محمد مصدق نخستوزیر ایران و لویی هندرسون سفیر آمریکا در تهران در ۲۷ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی دیدار و گفت وگویی در خانه مصدق در خیابان کاخ داشتند. هندرسون از دستاندرکاران کودتا بود اما در ظاهر بر عدم دخالت در امور داخلی ایران تاکید داشت. او زمانی که مصدق را در پیادهسازی تصمیمهایش مصمم دید، نقشه کودتا در ذهنش قوت بیشتری گرفت.

روزنامه شرق در مطلبی آورد: اسفند ماه ۱۳۳۱ محمد مصدق با استفاده از اختیارات قانونی که به نخستوزیر داده شده بود، لایحه استقلال کانون وکلای دادگستری را امضا کرد و قانونا کانون وکلای دادگستری پس از سالها مجاهدت و پیگیری عدهای از وکلا و... مستقل شد. روزنامه شرق ۱۴ آبان یادداشتی به قلم مرتضی شیخالاسلامی منتشر کرد و نوشت: سیدهاشم وکیل از تاریخی که دکتر محمد مصدق لایحه استقلال کانون وکلا را امضا میکند به بعد هیچگاه از دکتر مصدق نامی نمیبرد. سیدهاشم وکیل بعد از شش شماره مجله کانون وکلا از اسفند ۱۳۳۱ تا اسفند ۱۳۳۲ هیچگاه مطلبی و نامهای در باب تشکر از دکتر محمد مصدق نمینگارد و در اولین جشن استقلال کانون وکلا که یک سال بعد در هفتم اسفند ۱۳۳۲ برگزار میشود، در حضور آقای اخوی وزیر دادگستری در پایان سخنرانیاش فقط به دو سطر زیر قناعت میکند: «در خاتمه از توجه آقایان محترم که در رسیدگی بهدلایل استقلال کانون و تنظیم لایحه آن دخالت و همچنین از آقایان محترمی که آن را تأیید فرمودهاند، سپاسگزاری میکنم».این مطلب شاید به خودی خود خیلی نظر خواننده را جلب نکند، اما برای واکاوی این موضوع از برگزاری نخستین جشن استقلال کانون وکلا به عقب برمیگردیم؛ یعنی یک ماه بعد از کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲. در شماره ۳۳ شهریور ۱۳۳۲ خبری در صفحه ۱۲۱ مجله کانون از دیدار وزیر جدید دادگستری یعنی آقای اخوی که در کابینه جدید به جای آقای لطفی وزیر کابینه دکتر مصدق نشسته است، منتشر میشود که موضوع و متن نامه سیدهاشم وکیل و نوع بیان آقای وزیر به گونهای است که نشان میدهد در گفتوگویی که بهصورت کامل درج نشده احتمالا هیئتمدیره کانون اعلام کردهاند که آقای مصدق این اختیار را نداشته است که تمبر پروانه وکالت را چهاربرابر کند. سطرهای کوتاهی که در مجله درج شده، به شرح زیر است:در جلسه ۱۲ شهریور ۱۳۳۲ جناب آقای اخوی وزیر محترم دادگستری و جناب آقای مصطفوی معاون ایشان تشریف آوردند آقای وکیل به ایشان خیر مقدم گفتند و تذکر دادند که لازم است به تحکیم مقام قوه قضائیه مخصوصا دیوان کشور و اصلاح قوانین و تسریع جریان محاکمات بذل توجه کامل شده از این راه رضایت افکار عمومی به نفع دستگاه قضائی جلب شود و در این باب هر گونه استمدادی که از طرف وزارت دادگستری از وکلا بشود چنانچه تا به حال نشان دادهاند با کمال میل و رغبت حاضرند.آقای سرشار اظهار نمود ...حال شایسته نیست که در برابر این خدمات بر تمبر پروانه وکالت آن هم در وضع مضیقه اقتصادی عمومی فعلی به مقیاس چهاربرابر افزوده شود.آقای وزیر با اظهار مسرت از علاقهمندی وکلا به اصلاحات و بهبودی اوضاع دادگستری راجع به ازدیاد تمبر جواب دادند: «اختیارات نخستوزیر سابق در امور مالی هم محدود بوده خودتان مطالعه کنید که اگر در خارج از حدود اختیارات بوده نظر بدهید زودتر حل خواهد شد مگر اینکه داخل در حدود اختیارات باشد که در این صورت باید فکر دیگری کرد».پیرو جلسه فوق سیدهاشم وکیل با امضای خود نامهای با این متن به آقای اخوی مینگارد:جنابآقای وزیر دادگستری، اغلب آقایان وکلای دادگستری به هیئتمدیره کانون مراجعه و اظهار میدارند که از لحاظ ترقی هزینه دادرسی عایدات وکلا کم شده و به این جهت میبایست وجه پروانه کم یا به کلی موقوف شود بر عکس آن را چهاربرابر نمودهاند درصورتیکه به موجب اصل ۲۷ متمم قانون اساسی وضع و تصویب قوانین راجع به دخل و خرج کشور از مختصات مجلس شورای ملی است و با اینکه قانون به مجلس سنا که جزو قوه تقنینیه است در این باب حق مداخلی نداده مسلم است اختیار آن را به طریق اولی به رئیس دولت نمیتوان تفویض نمود. به علاوه اختیارات رئیس دولت سابق برای اصلاح قوانین مالی ناظر به قوانین مالیاتی بوده است و هزینه صدور پروانه در عداد عوارض محسوب و در ردیف انواع مالیات به شمار نمیرود و اصل هجدهم قانون اساسی این موضوع را از هم تفکیک نموده است. با این وصف و با درنظرگرفتن امور معاضدتی و کارهای افتخاری جزائی که بر عهده وکلا میباشد و با وضع نامساعد مالی اکثر آقایان وکلا مستدعی است بذل توجه سریعی بفرمایید که قبل از آخر آبان که مهلت تمبر پروانه وکالت است تکلیف این کار معین شود. سیدهاشم وکیل، رئیس کانون وکلای دادگستری مرکز برای اینکه رابطه سیدهاشم وکیل و دکتر مصدق را بیشتر متوجه شویم، باید باز هم به گذشته برگردیم. سیدهاشم وکیل نامهای خطاب به آقای مصدق مبنی بر تذکر به ایشان مینگارد. جریان از این قرار است که دکتر مصدق در ۱۹ آذر ماه ۱۳۳۰ در قسمتی از سخنرانی خود چنین میگوید: «من در سوئیس وقتی که تحصیل میکردم یکی از وکلای دادگستری شهر نوشاتل معروف بود که وکیل بسیار خوبی است. من پرسیدم که چرا میگویند این وکیل، وکیل بسیار خوبی است. گفتند این وکیل آن وکیلی است که میتواند همیشه حرف ناحق را به کرسی حق بنشاند. بعد از اینکه من از دوره ششم تقنینیه رفتم به خانه و بعد از اینکه دولت نخواست من در مجلس وارد بشوم و در امور سیاسی دخالت بکنم خواستم بر طبق تحصیلاتی که کردهام و بر طبق معلوماتی که داشتم به وکالت دادگستری بروم ولی دیدم که حقیقت کسی نیستم که بتوانم حرف ناحساب را به کرسی حساب بنشانم». متعاقب این بیانات سیدهاشم وکیل که در آن زمان نایبرئیس کانون وکلای دادگستری بود نامهای به دکتر مصدق نوشته و مصدق در پاسخ گفته خواستهام عدم شباهت خود را به وکیلی معین که نام او را هم بردهام اثبات کنم و نگفتهام هر وکیل در دنیا هست حرف ناحق را به کرسی مینشاند. در چند موضوعی که در بالا بیان گردید به طور حتم کدورتی بین سیدهاشم وکیل و دکتر محمد مصدق بوده است. از دیدگاه نگارنده موضوعی که شاید کلید این معما باشد، شخصیت سیاسی سیدهاشم وکیل بوده است که در برخی اوقات نمیتوانسته دیدگاه سیاسی خود را در اداره کانون وکلا کنترل کند. به این ترتیب مشخص است براساس تکلیف قانون وکلای دادگستری در امور سیاسی فعال بودهاند و از طرفی رئیس کانون وکلا یعنی آقای سیدهاشم وکیل در یک دوره یعنی دوره پانزدهم نماینده مردم تهران در مجلس شورای ملی و علاوه بر این سیدهاشم وکیل عضو کمیته مرکزی حزب دموکرات قوامالسلطنه بوده است. در مجلس پانزدهم که سیدهاشم وکیل از نمایندگان آن دوره بود، اکثریت را قوام داشت و قوامالسلطنه هیچگاه تصور نمیکرد با داشتن اکثریت در مجلس پانزدهم حکومتش سقوط کند. شخصیتی که نباید آن را فراموش کرد آقای لطفی، وزیر دادگستری کابینه دکتر محمد مصدق است. ارسلان خلعتبری با توجه به نزدیکیای که با دکتر مصدق داشت و قبل از اینکه شهردار تهران شود، استاندار گیلان بود، درخصوص لطفی چنین نوشته است: «وقتی من به استانداری گیلان انتخاب شده بودم، یک روز در راهروی دادگستری مرا دید، به من گفت به این رفیقت بگو (مقصودش دکتر مصدق بود) چرا دست از مملکت برنمیداری و تا مملکت را به خاک و خون نکشانی آرام نمیشوی. من این گفته لطفی را به یاد داشتم. وقتی به وزارت دادگستری انتخاب شد، تعجب کردم. دکتر مصدق چطور یک مخالف خود را به همکاری دعوت کرده است اما لطفی یک صفت خوب داشت و آن درستکاری بود که هیچکس این صفت خوب او را تردید نمیکند، ولی با دکتر مصدق ارادت و صفایی نداشت و دکتر مصدق یک پست خیلی حساس را به دست یک مخالف سپرده بود. حال در موقع قبول وزارت دادگستری و همکاری با دکتر مصدق، لطفی تغییر عقیده داده بود یا نه خدا عالم است». با این توضیح آقای لطفی شروع به اصلاحات دادگستری کرده بود و برخی از قضات را اخراج و ۱۴ نفر از وکلا را تعلیق کرد که در آن مقطع زمانی منجر به استعفای دستهجمعی اعضای هیئتمدیره کانون وکلای دادگستری شد.ارسلان خلعتبری رابطه بسیار خوبی با دکتر مصدق داشت. ارسلان خلعتبری در قسمتی از خاطراتش اشاره میکند که وقتی لایحه استقلال کانون وکلا تهیه شد و برای تصویب دکتر مصدق، به کمک لطفی وزیر دادگستری فرستاده شد، بعد از آن دکتر مصدق به دکتر معظمی و دکتر شایگان که هر دو نماینده مجلس بودند پیام میدهد که از ارسلان خلعتبری مشورت بگیرید که اگر ایشان صلاح میداند و تضمین میکند و مضاری ندارد، طبق عقیده آقای خلعتبری عمل شود و ارسلان خلعتبری میگوید: «من هم در جواب هر دوی آنها گفتم تصویب آن ضرری ندارد و دکتر مصدق لایحه را امضا نمود».کدورت سیدهاشم وکیل از دکتر محمد مصدق جنبه سیاسی داشته است. با تمام تلاشهایی که عده زیادی برای بهاستقلالرسیدن کانون وکلای دادگستری کردهاند از جمله سیدهاشم وکیل اما باید اذعان کرد لطفی وزیر دادگستری، ارسلان خلعتبری، جلالینائینی و قوامالدین مجیدی با توجه به موقعیت سیاسی و نزدیکی به دکتر محمد مصدق بیشترین نقش را در استقلال کانون وکلا داشتهاند.

مقاله علمی و پژوهشی" دوفضایی شدن نظام حکمرانی و دولت همراه " مقاله ای است در 38 صفحه که در مجلات معتبر علمی با رویکرد مدیریت رسانه منتشر شده است . در این مقاله علمی و پژوهشی به دوفضایی شدن نظام حکمرانی و دولت همراه ، پذیرش دولت همراه ، دولت الکترونیکی ، مفهوم دولت همراه ، مدل دولت همراه ، مزایای دولت همراه ، چالش دولت همراه ، شکاف دیجیتالی ، سواد رسانه ای ، حریم خصوصی ، امنیت فناوری و شبکه ارزش اشاره شده است. محتوای این مقاله می تواند مورد استفاده دانشجویان دوره دکترای تخصصی و کارشناسی ارشد برای تهیه رساله دکترا و پایان نامه ارشد قرار گیرد.

فرشته جهانی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از جمله وقایع مهم تاریخ معاصر ایران به شمار میرود که هنوز پس از گذشت سالها از تاریخ وقوع آن، زوایای پیدا و پنهان بسیاری دارد. سیاستهای استعمارستیزانه مصدق، عاملی بود که سبب شد تا آمریکا و همپیمانانش، کودتایی را برای مهار جنبش ملی نفت و جلوگیری از اجرای آن طراحی و اجرا کنند.

محمود افشارطوس به عنوان افسری فعال و کوشا در دولت محمد مصدق به مقام ریاست شهربانی کل کشور منصوب شد اما در یک توطئه سیاسی ربوده شد و جسد طناب پیچ شده او در کوههای لشکرک شمال تهران کشف شد تا پرونده قتل او با هیاهو و تبلیغات شدید مخالفان به یک چالش برای دولت مصدق تبدیل شود. محمود افشارطوس در ۱۲۸۴ خورشیدی در تهران در خانواده حسینخان شبلالسلطنه متولد شد. پس از انجام تحصیلات ابتدایی و متوسطه در دبیرستان نظام، وارد دانشکده افسری شد و در ۱۳۰۸ خورشیدی به درجه ستوان دومی رسید؛ افسری فعال و کوشا که سرگرد شد که غائله آذربایجان پس از آزادی آذربایجان، وقتی با غارت اموال مردم توسط ارتشیان مواجه شد، به این امر شدیداً اعتراض کرد و در جواب مقامات بالاتر خود عنوان داشت که ما برای مردم جنگیدهایم نه اینکه علیه آنها وارد عمل شویم، اما افشارطوس بعد از این ماجرا در انزوا قرار گرفت و از مسوولیتهای مهم کنار گذاشته شد. ترفیعهایش به عقب افتاد و هنگام اخذ درجه سرتیپی، ترفیع او بیش از سه سال تا زمان حکومت ملی محمد مصدق به تعویق افتاد. افشار طوس با خواهرزاده مصدق به نام فاطمه بیات دختر شیخ العراقین ازدواج کرد. نزدیکی به مصدق افشارطوس از دوران نخستوزیری رزمآرا و شروع مبارزات ملی از نظر ایدئولوژیک متحول شد. او مصدق را به تمام معنا قبول داشت و نهایت تلاش خود را در کمک به او به کار بست. وی که نسبتی فامیلی هم با مصدق داشت، مورد اطمینان و توجه قرار گرفت تا اینکه با استعفای سرتیپ زنگنه فرماندار نظامی تهران به این سمت رسید و سپس به جای سرتیپ کمال به ریاست شهربانی کل کشور منصوب شد. در همین زمان او به همراه جمعی از افسران طرفدار نهضت ملی، «افسران ملی» را تشکیل دادند و در خنثیسازی توطئههای مخالفان نهضت ملی نقش اساسی ایفا کردند. ناپدید شدن در کوچه صفیعلیشاه افشار طوس هنگامی که در منصب ریاست شهربانی کل کشور بود، تلاش میکرد که میان مخالفان و افسران بازنشسته و دولت، نقش میانجی را ایفا کند. به همین دلیل در ۳۱ فروردین ۱۳۳۲ خورشیدی به نحو مرموزی در کوچه صفیعلیشاه ناپدید شد. خبر که به مصدق رسید، وی به سرعت دستور رسیدگی داد. به دنبال صدور دستور نخستوزیر تلاشها برای یافتن نشانی از رییس کل شهربانی آغاز شد. بیش از یک هزار مامور کل منطقه را محاصره کرده و همه خانهها را بازرسی کردند و مجربترین ماموران به کار گرفته شدند و جهت کنترل ماشینها هم اقداماتی صورت گرفت اما رییس شهربانی به طرز اسرارآمیزی مفقود شده بود. قتل در تپههای لشکرک برای پیدا کردن افشارطوس از طرف دولت مبلغ ۵۰ هزار تومان مژدگانی اعلام شد و به دستور دکتر مصدق، وزیر کشور پرونده را شخصاً زیر نظر گرفت. سرهنگ نادری از اعضای سازمان افسران ملی، در منصب ریاست اداره کارآگاهی، پرونده را به طور ویژه دنبال کرد و همچنین غلامحسین صدیقی با افسران رکن دو ارتش و سرهنگ حسینقلی سررشته که افسری لایق و درستکار بود نیز دیدار کرد و نظر سرهنگ سررشته را جهت پیگیری پرونده پرسید که وی در قبال اختیارات ویژه فراقانونی جهت بازرسی هر محل و بازداشت هر فرد، پیگیری پرونده را پذیرفت و شروع به کار کرد تا اینکه در ۶ اردیبهشت ۱۳۳۲ خورشیدی جسد افشارطوس در تپههای لشگرک واقع در شمال تهران کشف شد. در دوازدهم همین ماه فرمانداری در اعلامیهای اطلاع داد که: رئیس شهربانی به وسیله چند تن از افسران بازنشسته و مخالفان دولت، به قتل رسیده و دکتر بقایی و سرلشکر زاهدی در این جنایت دست داشتهاند. روزنامهها عکسهای وحشتناکی از جسد طناب پیچ شده افشارطوس که صورت او تماماً سیاه شده بود و به وضع بسیار فجیعی کشته شده بود، چاپ کردند. تشییع جنازه افشارطوس به صورت یک همبستگی عظیم ملی درآمد و با حضور گسترده مردم و اکثریت دولتمردان جسد او در آرامگاه خانوادگی آنها در بیمارستان شهدای تجریش به خاک سپرده شد. آن روز عزای ملی اعلام شد. همسر مصدق هم با لباس سیاه در مراسم شرکت کرده و موسیقی از برنامههای رادیو حذف شد. دستگیری متهمان قتل افشار طوس در تهران بازتاب وسیعی پیدا کرد و روزنامه اطلاعات شماره ۸۰۷۴ نوشت: روی هم رفته امروز در کلیه محافل حتی محافل دولتی گم شدن رئیس شهربانی را یک واقعه مهم و اسرارآمیز میدانستند، زیرا مشارالیه حامل اسناد و مدارکی نبوده و معلوم نیست اگر افرادی او را توقیف و مخفی کردهاند، منظورشان از این کار چه بوده است! فرماندار نظامی در اعلامیههای متعدد چهار تن از امرای بازنشسته ارتش به اسامی سرتیپ منزه، سرتیپ علی اصغر مزینی، سرتیپ بایندر و سرتیپ نصرالله زاهدی را متهم و بازداشت کرد و عاملیت مظفر بقایی را در قتل تشریح کرد. پرونده به سرعت تشکیل یافت و عبدالعلی لطفی وزیر وقت دادگستری لایحه سلب مصونیت بقایی را به مجلس داد و صریحاً اعلام کرد به موجب مدارک متقن او در این قتل دست داشته است. سرتیپ علی اصغر مزینی در برگه های بازجویی خود، همان زمان به شرح دسیسه چینی های بقایی و اردشیر زاهدی می پردازد. اردشیر زاهدی هم در خاطرات خود فاش می کند که خبر سفر محمدرضا پهلوی در ۹ اسفند را او به بقایی می دهد. از سویی دیگر، حامیان بقایی کشاندن پای رییس حزب را به ماجرای قتل افشار طوس توطئه ای از جانب مصدق علیه بقایی می دانند. حتی مدعی شدند که افشار طوس درصدد برکناری مصدق بوده است. فضلالله زاهدی در کنار مظفر بقاییگازیوروسکی مورخ آمریکایی می نویسد: در اواخر آوریل [۱۹۵۳] ژنرال افشارطوس، رییس پلیس ملی، ربوده و کشته شد. امآی۶ ربودن افشارطوس را برنامهریزی کرده بود با هدف مهیا کردن زمینه کودتا ولی قصد نداشت، او را به قتل برساند. روزنامه آبزرور چاپ لندن در شماره ۲۷ مه سال ۱۹۸۵میلادی در گزارشی با اشاره به ماجرای قتل افشارطوس می نویسد: در آوریل ۱۹۵۳ افسران شاهپرست که به دستور رشیدیانها کار میکردند رییس شهربانی مصدق تیمسار افشارطوس را ربودند. یک منبع امآی۶ برای اولین بار اعتراف میکند که ربودن افشارطوس بخشی از عملیات چکمه بود که به منظور تقویت روحیه مخالفان مصدق و نمایش ناتوانی هواداران او طرحریزی شده بود. افشارطوس را پس از ربوده شدن در غاری نگهداری میکردند. احساسات بالا گرفته بود. افشارطوس بی احتیاطی کرد و سخنان موهنی درباره شاه بر زبان آورد. افسر جوانی که مامور حفاظت او بود، طپانچه را برکشید و او را کشت. کشتن او جزئی از برنامه ما نبود ولی چنین اتفاقی افتاد. در جریان تحقیقات روشن شد که افشارطوس بعد از جلسهای در خانه حسین خطیبی ربوده شده و به روستای متعلق به عبدالله امیرعلایی، واقع در لشکرک انتقال یافته و در ساعت چهار بعدازظهر در غار تلو به قتل رسیده است. در این ماجرا علاوه بر خطیبی و افسران نامبرده، هادی افشارقاسملو و سرگرد فریدون بلوچقرایی نیز شرکت داشتند. یک هفته بعد بود که بر اساس اعتراف های متهمان، مظفر بقایی و زاهدی به شرکت در توطئه قتل افشارطوس متهم شدند و اعلام شد که زاهدی، دوست نزدیک حسین خطیبی بوده و او نیز در ماجرا دخالت داشته است. بر این اساس گفته شد که تصمیم به قتل افشارطوس در خانه بقایی گرفته شده و قاتلان قصد داشتند، وزرای خارجه و دفاع را نیز بکشند و بقایی را نخستوزیر کنند. تبرئه و آزادی متهمان پرونده قتل افشارطوس با هیاهو و تبلیغات شدید مخالفان به یک چالش شدید برای دولت مصدق تبدیل شد و سرانجام با دلایل و مستندات محکم در ۱۷ اردیبهشت ۱۳۳۲ خورشیدی تحویل دادرسی ارتش شد و افرادی همچون بقائی و خطیبی و سرتیپهای بازنشسته عوامل اصلی و دیگران مجری نظرات آنها بودند اما با گذشت زمان متهمان این پرونده تحت حمایت قرار گرفتند و بازپرسان در کار اهمال کردند اما به دلیل تبعات بسیار شدید و هیاهوی مخالفان و نمایندگان مخالف مجلس و احتمال اعمال نفوذ مصدق در پرونده و ایجاد بحران جدید، امکان تعویض بازپرسان نیز وجود نداشت. در نهایت با فشار دولت و مقامات، هشتم مرداد ۱۳۳۲ بازپرس قرار مجرمیت را صادر کرده و پرونده در ۱۳ مرداد به دادگاه جنایی تحویل شد تا خارج از نوبت رسیدگی شود اما وقوع کودتای ۲۸ مرداد باعث شد تا تمام اعتراف های پیشین متهمان را نادیده بگیرند و در ۱۲ شهریور ۱۳۳۲ خورشیدی دادستان تهران با تبدیل قرار متهمین موافقت کردند و همه آنها آزاد شدند. زاهدی نخستوزیر کودتا از تمامی مسببان ماجرا دلجوئی کرد به آنان مقام و موقعیت هایی دادند و محمدرضا پهلوی به خبرنگار یک مجله آلمانی گفت: نیمه شبی رییس شهربانی کل کشور به وسیله فرد ناشناسی ربوده و کشته شد. دکتر مصدق از این جریان اطلاع داشت و اقدامی نکرد.

محمود اکبرزاده در کتاب مرد نخستین (زندگی نامهی داستانی پروفسور سید محمود حسابی) به سرگذشت این بزرگ مرد که فیزیکدان، سیاستمدار، نخستین رئیس دانشکده فنی دانشگاه تهران و بنیانگذار فیزیک دانشگاهی ایران بوده پرداخته است. پروفسور حسابی تحصیلات ابتدایی، متوسطه و دانشگاهی را در بیروت گذرانده و فارغالتحصیل در رشتههای ادبیات و علوم و راه و ساختمان است. مدتی نیز پزشکی خواند، ولی آن را رها کرد و به مطالعه نجوم، ریاضی و زیستشناسی پرداخت. سپس رشته مهندسی برق، مهندسی معدن و دکترای فیزیک را در دانشگاه سوربن به پایان برد. حسابی در سال 1306، به تهران بازگشت و با توجه به فقر فرهنگی کشور، در راه گسترش علوم و فنون جدید اقدامات قابل توجهی انجام داد. تأسیس دانشگاه تهران، دانشکده فنی و علوم، راه اندازی نخستین دستگاه رادیولوژی و ایجاد نخستین ایستگاه هواشناسی از کارهای اوست. دکتر حسابی پدر فیزیک ایران لقب دارد و یک بار نیز از سوی مجامع خارجی، به او عنوان مرد سال داده شده است. قطعا کسانی که در آن روز گرم بهاری، شیرینی تولدش را میخوردند، نمیدانستند که نام حسابی قرار است روزی در کنار همه کارهای ماندگارش، جاودانه شود. در نخستین روزهای اسفند سال 1281، در چهار راه معزالسلطنه تهران و در خانوادهای برجسته و سرشناس، کودکی به دنیا آمد که از همان ابتدا، دور و بریهایش را از هوش و استعداد سرشارش به تحیر وا میداشت. کودکی که بعدها در عرصه سیاست و علم و فرهنگ، مرد بزرگی شد و حالا قهرمان اثر محمود اکبرزاده است. اکبرزاده سرگذشت دکتر محمود حسابی را از دوران کودکی آغاز میکند. روزگاری که پدرش او و خانوادهاش را در پی رسیدن به زندگی بهتر، در فقر و تنگدستی در بیروت رها میکند و به ایران میرود. اما محمود، از همان ابتدا در مسیر آموختن قدم میگذارد و مدارج ترقی را پله پله طی میکند. یکی از بارزتین ویژگیهای کتاب «مرد نخستین»، بیان حالات و عواطف دکتر حسابی در کنار عقاید علمی و سیاسیاش است. توصیفاتی که این زندگینامه را به سبکی داستانی نزدیکتر کرده و علاوه بر نمایش وجوه دیگری از یک شخصیت برجسته علمی، کتاب را از افتادن در دام تاریخ نگاری صرف میرهاند. اثر حاضر شامل بخشهایی جذاب از ارتباط دکتر حسابی با دانشجویان ایرانی، دیدارش با شاه و نیز ملاقات با آلبرت انیشتین در سال 1325 است که یکی از فصلهای جذاب کتاب را شکل داده است. در بخشی از کتاب مرد نخستین میخوانیم: پس از مدتی، پروفسور حسابی به نمایندگی مردم تهران، وارد مجلس سنا شد. در آن زمان، شرکت نفت در صدد تجدید قرارداد و در اصل تجدید وابستگی خود به انگلیس بود. دولت هم مخالفتی نمیکرد. چیزی نمانده بود بدون سرو صدا قرارداد را تمدید کنند که چند نماینده موضوع را در مجلس طرح کردند و مخالفتهایی آغاز شد. تهدیدهای اولیهی دولتمردان، دهان بسیاری از مخالفان را بست، اما دکتر محمود حسابی و دو نمایندهی دیگر آن قدر موضوع را پیگیری کردند که آتش مخالفتها دوباره شعلهور شد. در مقابل، تهدیدها هم بالا گرفت، اما سرانجام دکتر حسابی و همراهانش موفق شدند جلوی تمدید قرارداد ننگین شرکت نفت ایران و دولت انگلیس را بگیرند و مادهی خلعید را به تصویب نهایی برسانند. مجلس اجرای این مصوبه را بر عهدهی دکتر مصدق گذاشت تا ضمن پذیرش پست نخستوزیری، مسئولیت خلع ید از شرکت نفت انگلیس را نیز عهدهدار شود. دکتر مصدق نیز به دو دلیل، دکتر حسابی را برای پیگیری این کار انتخاب کرد. دلیل اول مبارزات مداوم وی در مجلس و دلیل دوم، پیچیدگی فناوری صنعت نفت بود که حضور نیروی کارشناس متخصص را میطلبید. به این ترتیب پروفسور حسابی، نخستین رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران شد.

مهدی احمدی- محمد مصدق نخستوزیری که با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی دستگیر و زندانی شده بود، پس از تحمل سه سال زندان به زادگاهش احمدآباد تبعید شد تا سالهای پایانی زندگی پیرمحمد احمدآبادی در تبعید اجباری و در گوشه تنهایی و تحت نظر نیروهای نظامی بگذرد.

تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ خورشیدی یکی از نقاط عطف تاریخ مبارزاتی ملت ایران برای کسب حق خود و بریدن دست بیگانگان از منابع و سرمایههایش است؛ روزی که بهعنوان روزی تاریخی در حافظه ملت ایران باقی ماند. پیشینیان ما گفته بودند که نفت نشان از آشفتگیها و درگیریها دارد. هر که نفت در خواب بیند به مصیبتی گرفتار آید. نفت مال حرام بیسرانجام است. بدنامی دارد و عاقبت ندارد. خواب نفت، خبر میدهد که گرفتاری سیاسی (نائبه من سلطان) در راه است! ما میگفتیم این حرفها خرافات است. میگفتیم که این مدعیان تعبیر خواب در دنیای قدیم گرفتار اوهام خویش بودهاند. نفت و فساد و بدبختی؟ نفت و جنگ و زد و خورد؟ این حرفها یعنی چه؟ اما آنگاه که در اوایل قرن بوی نفت از این منطقه برخاست، دیدیم که پیران ما راست میگفتهاند و آنگاه که در اواخر قرن درهای دوزخ بر فراز خلیج فارس باز شد و غریو سهمگین آتشبارها و نهیب سقوط موشکها سایه وحشت و مرگ را بر آبهای نیلگون افکند، همه ماهیان دریا و اشتران صحرا و نخلستانهای بصره و نیزارهای بطایح نیز دریافتند که نفت چگونه ممکن است به جنگ و زد و خورد و آفت و بلا تعبیر شود؛ این بخشی از نوشته محمدعلی موحد در مقدمه خواب آشفته نفت است که به خوبی نشان می دهد، این ماده سیاه را باید طلای سیاه دانست یا بلای سیاه. ماده ای که با تاریخ معاصر ایران گره خورده است. نفت، مصدق و آیت الله کاشانی اشغال نظامی ایران در شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی و کنترل نظامی و سیاسی متفقین، وضعیت کشور را کاملاً دگرگون کرد. از یک طرف رقابت شوروی، برای نفت ایران افزایش یافت و همچنین انگلیسی ها خواهان کسب سهمی بیشتر از نفت ایران شدند. مقارن با این زمان، تلاش هایی هم از طرف آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی و محمد مصدق به منظور خارج کردن دست بیگانگان از منابع کشور آغاز شد. البته اقدام های این ۲ شخص از طرف قدرت های بزرگ بی پاسخ نماند. به همین دلیل هم آیت الله کاشانی پس از پنج ماه تعقیب در ۲۷ خرداد ۱۳۲۳ خورشیدی به وسیله عده ای از افسران انگلیسی و مأموران شهربانی به بهانه حمایت از آلمان ها دستگیر شد و انتخاب او به عنوان نماینده مردم تهران در دوره چهاردهم مجلس شورای ملی نیز مانع آزادی وی از زندان متفقین نشد اما کاشانی در زندان هم از نفت و غارت آن توسط انگلیسی ها سخن می گفت و گفت اجازه نخواهد داد، نفت ایران را تاراج کنند. در غیاب کاشانی، مصدق نماینده اول تهران در مجلس، طرح تحریم نفت را در آذر ۱۳۲۳ به مجلس پیشنهاد کرد و به تصویب رساند که بر اساس آن هیچ یک از مقامات دولتی نمی توانستند، بدون اطلاع مجلس بر سر نفت ایران با کشورهای خارجی مذاکره و قراردادی امضا کنند. سرانجام، جنگ جهانی دوم با تسلیم شدن آلمان و ژاپن به پایان رسید و کاشانی پس از ۲۸ ماه زندان در شهرهای رشت، اراک و کرمانشاه در نتیجه اعتراض مردم در ۲۴ مرداد ۱۳۲۴ از زندان متفقین آزاد شد و به مبارزات سیاسی خود ادامه داد. در فروردین ۱۳۲۵ خورشیدی بدون اعتنا به قانون تحریم مذاکرات نفت، قرارداد نفتی قوام- سادچکیف، میان ایران و شوروی منعقد شد اما آیت الله کاشانی با آن مخالفت کرد. در نتیجه، کاشانی بار دیگر در ۲۶ تیر ۱۳۲۵ دستگیر و این بار به بهجت آباد قزوین تبعید شد و از ورود او به مجلس پانزدهم نیز جلوگیری به عمل آمد. خبر دستگیری کاشانی به سرعت در تمام مطبوعات آن زمان منتشر شد و موجی از اعتراض را به دنبال داشت. مصدق در نامه ای به شدت به نخست وزیر، قوام السلطنه، اعتراض کرد و آزادی کاشانی را خواستار شد. این اقدام مصدق باعث شد تا کاشانی در نامه ای که از تبعیدگاه خویش برای مصدق فرستاد از او تشکر کند. همین نامه، پیمان دوستی و صمیمیت را میان ۲ مرد سیاسی و روحانی برقرار کرد. تلاش انگلیسی ها برای نفت ایران در نتیجه تلاش های کاشانی، مصدق و همینطور نمایندگان اقلیت مجلس پانزدهم، نه تنها قرارداد قوام- سادچکیف در مهر ۱۳۲۶ خورشیدی به وسیله مجلس ملغی شد، بلکه ماده واحده ای به تصویب مجلس رسید که دولت ها را ملزم می کرد، بعد از محروم شدن دست شوروی از منابع نفتی شمال، دست انگلیسی ها را هم از منابع نفت خیز جنوب قطع کند. انگلیس که به هیچ وجه حاضر نبود از منابع عظیم نفتی ایران دست بکشد، باب مذاکرات با مقامات دولت ایران را گشود تا قرارداد جدیدی را که در تاریخ به قرارداد الحاقیِ گس- گلشائیان مشهور شد به منظور تأیید و تکمیل قرارداد ۱۳۱۲ خورشیدی تصویب کند. برپایه این قرارداد، سلطه انگلیس بر منابع نفتی ایران به مدت ۳۳ سال تمدید می شد و همین اتفاق سرآغاز آن شد تا مبارزات همه جانبه و گسترده مردم به رهبری مصدق و آیت الله علیه این قرارداد آغاز شود. مصدق اگرچه در دوره پانزدهم در مجلس حضور نداشت اما به کمک نمایندگانی از جبهه ملی مثل حسین مکی، مظفر بقایی و ابوالحسن حائریزاده توانست از تصویب آن جلوگیری کند و عمر مجلس پانزدهم به پایان رسید. محمدرضا پهلوی در این دوره به مقامات انگلیسی اطمینان میداد که اگر با اصلاحات او و افزایش اختیاراتش موافقت کنند، قرارداد الحاقی نیز به تصویب خواهد رسید. او بر اعمال نفوذ دربار و ارتش برای جلوگیری از انتخاب نمایندگان مخالف قرارداد در مجلس شانزدهم حساب میکرد. تشکیل جبهه ملی برای ملی شدن نفت با شروع انتخابات و روشن شدن اعمال نفوذهای وسیع در جریان آن، مصدق با عدهای از همفکرانش در اعتراض به وضع انتخابات در دربار متحصن شدند. محمدرضا پهلوی با اکراه آنان را در کاخ پذیرفت اما اعتراض آنان به انتخابات را قبول نکرد. مصدق و همراهانش در این تحصن جبهه ملی ایران را پایه گذاشتند که در سالهای بعد نقش موثری در صحنه سیاسی ایران و ملی شدن نفت داشت. البته مصدق و چند تن دیگر از جبهه ملی در انتخابات مجلس شانزدهم، پس از ابطال صندوقهای تهران و رأیگیری مجدد به مجلس راه یافتند. نمایندگان در کمیسیون نفت در خلال بحثهای خود از ملیشدن صنعت نفت سخن بهمیان میآوردند. هنگام تصویب گزارش کمیسیون نفت، طرحی با امضای ۱۱ تن، مبنیبر ملیشدن صنعت نفت به مجلس تقدیم شد اما چون امضای کافی نداشت، مطرح نشد. رزم آرا و نفت ایران حاجعلی رزمآرا نخست وزیر تلاش میکرد تا راهحلی برای خروج از بنبستی که کمیسیون نفت برای او بهوجود آورده بود، بهدست آورد. بنابراین سعی میکرد با تمام توان از ملیشدن صنعتنفت جلوگیری کند. وی پس از مصوبه ۲۶ آذر مجلس شانزدهم در سوم دی در جلسه خصوصی مجلس شرکت کرد و به شدت علیه ملیشدن نفت، سخنراند و در پایان با صراحت تمام گفت: ملیکردن صنعت نفت بزرگترین خیانت است و ۲ روز بعد، غلامحسین فروهر وزیر دارایی به مجلس آمد و ضمن مخالفت با ملیشدن صنعت نفت، لایحه قرارداد گس- گلشاییان را منتشر کرد. موضوع منحل کردن مجلس توسط محمدرضا پهلوی برای باز کردن دست رزمآرا نیز در میان طرفداران انگلیس مطرح بود اما محمدرضا پهلوی که دیگر از قدرت گرفتن رزمآرا و احتمال سرنگونی خود به دست او، بیمناک شده بود به مخالفان وی پیوست و اما رزم آرا که از مخالفان ملی شدن نفت بود، توسط فدائیان اسلام ترور شد. ملی شدن صنعت نفت پس از رزمآرا دیگر هیچ یک از نمایندگان وابسته به انگلیس را یارای مقابله با نهضت ملیشدن نفت نبود. از اینرو کمیسیون نفت، پیشنهاد ملیشدن صنعت نفت در سراسر کشور را پذیرفت و طرحی را به مجلس تقدیم کرد که در آن آمده بود: نظر به اینکه ضمن پیشنهادهای واصله به کمیسیون نفت مبنی بر ملیشدن صنعت نفت در سراسر کشور مورد توجه و قبول کمیسیون قرار گرفته و از آنجایی که وقت کافی برای مطالعه در اطراف اجرای این اصل باقی نیست، کمیسیون مخصوص نفت از مجلس شورای ملی تقاضای ۲ ماه تمدید مینماید. بدین ترتیب در فضای سیاسی و اجتماعی بسیار حساس آن روزگار در ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ خورشیدی ماده واحدهای راجع به ملیشدن صنعت نفت ایران از تصویب نمایندگان مجلس شورای ملی گذشت و چند روز بعد در آخرین روز سال؛ یعنی ۲۹ اسفند مجلس سنا مصوبه مجلس را تأیید کرد.

فرشته جهانی جبهه ملی ایران سازمان سیاسی به شمار میرفت که براساس نیاز کشور در یکی از بحرانیترین شرایط برای پاسخگویی به هدفهای کلان ملی، برقراری عدالت اجتماعی و بیان آزادانه افکار سیاسی و توسعه و بهبود شرایط اقتصادی با مشارکت شماری از فعالان سیاسی به رهبری محمد مصدق تشکیل شد.

مهدی احمدی کتاب «سرنگونی دولت مصدق به روایت سند CIA» نوشته دونالد ویلبر است که بهمن سراجیان و سلمان قاسمیان آن را ترجمه کردهاند و در بردارنده اسنادی درباره کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی است.

مقاله علمی و پژوهشی " اندازه دولت و رشد اقتصادی در ایران: آزمون وجود منحنی آرمی با استفاده از مدل رگرسیون انتقال ملایم" مقاله ای است در 20 صفحه و با 54 فهرست منبع که در مجلات معتبر علمی و پژوهشی با رویکرد سیاست ها و پژوهشهای اقتصادی منتشر شده است در این مقاله علمی و پژوهشی به مباحث رشد اقتصادی، اندازه دولت، مخارج مصرفی، مدل غیرخطی، STR مدل، آرمی پرداخته شده است چکیده مقاله با توجه به اهمیت بحث اثرگذاری اندازه دولت بر رشد اقتصادی مطالعه حاضر به بررسی فرضیه وجود منحنی آرمی در اقتصاد ایران بهعنوان یکی از مهمترین فرضیات موجود در زمینه اثرگذاری اندازه دولت بر رشد اقتصادی میپردازد. به این منظور از دادههای فصلی دوره زمانی (1387- 1367) و مدل رگرسیون انتقال ملایم (STR) استفاده میگردد. در این مطالعه مخارج مصرفی دولت بهصورت درصدی از GDP بهعنوان شاخصی برای اندازه دولت تعریف میشود. بر اساس نتایج بهدست آمده اندازه دولت در اقتصاد ایران بهصورت نامتقارن و در قالب یک ساختار دو رژیمی بر رشد اقتصادی تأثیر گذاشته و مقدار آستانهای برای اندازه دولت برابر 29/14 تعیین شده است. نتایج نشان میدهند که اندازه دولت در رژیم اول (دوره زمانی که در آن اندازه دولت کوچکتر از 29/14 میباشد) تأثیر منفی بر رشد اقتصادی ایران گذاشته، در حالیکه در رژیم دوم این اثر مثبت میباشد. بهعبارت دیگر، علیرغم تأیید اثرگذاری غیرخطی اندازه دولت بر رشد اقتصادی ایران نتایج فرضیه وجود منحنی آرمی در ایران را تأیید نمیکند. دانشجویان دوره دکترا و کارشناسی ارشد می تواند از محتوای این مقاله برای رساله دکترا و پایان نامه کارشناسی ارشد بهره ببرند .

مقاله علمی و پژوهشی" ارائه الگوی نیازهای کاربران دولت همراه در ایران " مقاله ای است که در 24 صفحه در مجلات معتبر علمی با رویکرد مدیریت دولتی منتشر شده است . در این مقاله علمی و پژوهشی به نیازهای کاربران دولت همراه در ایران ، خدمات دولتی ، دولت همراه و شهروند مداری اشاره شده است. محتوای این مقاله دانشگاهی می تواند مورد استفاده دانشجویان دوره دکترای تخصصی و کارشناسی ارشد برای تهیه رساله دکترا و پایان نامه ارشد قرار گیرد.

مقاله علمی و پژوهشی " تأثیر اندازه دولتها بر شدت جانشینی بین مخارج دولت و مصرف خصوصی: مطالعه موردی کشورهای منتخب عضو سازمان همکاری اسلامی" مقاله ای است در 24 صفحه و با 29 فهرست منبع که در مجلات معتبر علمی و پژوهشی با رویکرد سیاست ها و پژوهشهای اقتصادی منتشر شده است در این مقاله علمی و پژوهشی به مباحث مخارج دولت، مصرف خصوصی، کشش جانشینی، دادههای پانلی، وابستگی مقطعی، برآوردگر CUP-FM، کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی پرداخته شده است چکیده مقاله اثر مخارج دولت بر مصرف خصوصی بهعنوان بزرگترین و باثباتترین جزء تقاضای کل همواره مورد توجه محققین اقتصادی بوده است. در این مقاله با استفاده از مفهوم کشش جانشینی به بررسی قابلیت جایگزینی مخارج دولت بهجای مصرف خانوار در تابع مطلوبیت خانوار برای 48 کشور عضو سازمان همکاری اسلامی پرداخته شده است. با استفاده از آزمون CD پسران وجود مسئله وابستگی مقطعی برای متغیرهای الگو مورد بررسی قرار گرفت، سپس بررسی مانایی متغیرها با آزمونهای IPS و CIPS تأیید شده و الگوی نهایی با استفاده از روش CUP-FM برآورد گردید. نتایج حاصل از تخمین بیانگر وجود رابطه جانشینی بین مخارج دولت و مصرف خصوصی در کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی است، همچنین مشاهده شد که با افزایش اندازه دولتها شدت جانشینی بین مخارج دولت و مصرف خصوصی افزایش مییابد. دانشجویان دوره دکترا و کارشناسی ارشد می تواند از محتوای این مقاله برای رساله دکترا و پایان نامه کارشناسی ارشد بهره ببرند .

مقاله علمی و پژوهشی" رسانه ها و آسیب شناسی اطلاع رسانی خدمات دولت " مقاله ای است در 16 صفحه که در مجلات معتبر علمی با رویکرد مدیریت رسانه منتشر شده است . در این مقاله علمی و پژوهشی به رسانه ها و آسیب شناسی اطلاع رسانی خدمات دولت ، روابط عمومی ، دولت ، خبرنگاران اشاره شده است. محتوای این مقاله می تواند مورد استفاده دانشجویان دوره دکترای تخصصی و کارشناسی ارشد برای تهیه رساله دکترا و پایان نامه ارشد قرار گیرد.

مهدی حائری یزدی از فقیهان و فیلسوفان برجسته کشور محسوب میشود که سابقه تدریس در دانشگاهها و مؤسسات علمی خارج از کشور را نیز دارد. وی نماینده شاخص و معتبر سنت تفکر فلسفی اسلام به حساب میآید که با تخصص و مهارت کافی در فلسفه غرب به گفتوگوی دوجانبه با شاخه غربی فلسفه مبادرت ورزید.

مقاله علمی و پژوهشی " استفاده بهینه از عواید نفتی در بودجه دولت ایران با استفاده از نظریه درآمد دائمی" مقاله ای است در 36 صفحه و با 31 فهرست منبع که در مجلات معتبر علمی و پژوهشی با رویکرد سیاست ها و پژوهشهای اقتصادی منتشر شده است در این مقاله علمی و پژوهشی به مباحث عواید نفتی بهینه، پایداری بودجهای مخارج پایدار دولت، ترازهای بودجهای، کسری بودجه پرداخته شده است چکیده مقاله در مقاله حاضر سعی بر آن است که تا مقدار بهینه استفاده از عواید نفتی در بودجه دولت ایران در طول دوره منتهی به زمان اتمام ذخایر نفتی به منظور ایجاد پایداری بودجهای بررسی شود. با توجه به گسترش وظایف دولتها و به ویژه دولت ایران که منابع بیننسلی نفت را نیز در اختیار دارد، تداوم این وظایف امری حیاتی است. نتایج این تحقیق نشان میدهد که با ادامه سیاستهای فعلی از سوی دولت بودجه دولت ناپایدار خواهد بود، مخارج جاری دولت بخش زیادی از منابع عمومی دولت را به خود اختصاص میدهد، داراییهای مالی انباشت نخواهد شد، وابستگی بودجه به نفت بالا خواهد بود و دولت با اتمام ذخایر نفتی نمیتواند اتکای خود به عواید نفتی را قطع کند. اما با اتخاذ رویکردهای مبتنی بر فرضیه درآمد دائمی یا درآمد دائمی تعدیلیافته ضمن کاهش سهم مخارج جاری، میتوان بخشی از عواید نفتی را پسانداز کرد و تراز اولیه غیرنفتی مثبتی ایجاد کرد. به عبارت دیگر با اتمام ذخایر نفتی دولت میتواند با اطمینان و با قطع وابستگی بودجه خود به نفت، تمام مخارج خود را از محل درآمدهای غیرنفتی تأمین کند. رویکرد فرضیه درآمد دائمی تعدیلیافته به دلیل تدریجی بودن فرآیند تعدیل با تنش و مقاومت کمتری در جامعه مواجه خواهد بود. دانشجویان دوره دکترا و کارشناسی ارشد می تواند از محتوای این مقاله برای رساله دکترا و پایان نامه کارشناسی ارشد بهره ببرند .